يکشنبه ۷ بهمن
حضرت عِطر........ شعری از حسین گودرزی تشنه
از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ ۲ روز پیش شماره ثبت ۱۳۵۴۰۵
بازدید : ۲۳ | نظرات : ۲
|
دفاتر شعر حسین گودرزی تشنه
آخرین اشعار ناب حسین گودرزی تشنه
|
خوش تر از این چه بود
که تو خورشید شدی
تابیدی
بر تمامم زهمان آن نخست
تو بهمن حق بده تا بود تو را
به شدن ،بودن و آغاز و صبح
بکنم معنایش
خوش درخشیدی تو
گرمی بودن تو
معنی عشق به جانم آورد
وخود واژه عشق
به لغت نامه جانم
زِخُم خاطر انگیز نگاهت بنشست
به قضاوت بنشین
تو خودت حکم نما
می توانم بشوم دور خود
دور زتو
حرفی از آن تو نزن
تو چنانی که نباشی، نبودم حتمی
حرفی از آن تو نزن
به تماشای بنشین و بنگر
ردپای نگهت بر دل و جانم باقی
تا ابد خواهد ماند
تو همان حسرت دائم به دل و جان منی
اصلا این گونه بگویم
تو خود آنِ منی
جان منی
به قضاوت بنشین
چه غم انگیزتر از این
که تو باشی ، همه ی جان و جهانم
اما؟!!!
نشود دید تورا
نشود بوئیدت
نشود بوسیدت
نشود لمس تورا
که مشام فقط از یاد نگاهت شده پُر
روح بر جان و تنی
حضرت عِطر......
تو اَسانسی به وجودت داری
که پر از گرما و گیرایست
تو گلوگیرترین شُرب و شرابی ای عشق
اصلا آیا که آغوش و بغل
بی تو معنا دارد
به گلو گیرترین شعر
همان لحظه آغاز و تماشا در تو
ای الفبای وجود و هستی
قسم ای حضرت عِطر.....
چون گناهی مقدس
تو را دوست بدارم از جان
توبه از تو نتوانم
به هیچ آن ، دم و ثانیه ای
که بدون تو همان هیچ بی هیچم من
حضرت عِطر.....
ترین جذبه جان.....
دل تو را میخواهد
جان تورا میجوید
هستی ومستی جان
به خود عشق که از یُمن وجودت به تمامم آمد
دوستت می دارم
دوستت می دارم
دوستت می دارم
#حسین گودرزی"تشنه"
۱۴۰۳/۱۱/۰۴
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
نیمایی بسیار زیبا و شورانگیز بود