سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 7 بهمن 1403
    27 رجب 1446
    • مبعث حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله، 13 سال قبل از هجرت
    Sunday 26 Jan 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که می‌توان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمی‌ها را تکرار کرد. برتراند راسل

      يکشنبه ۷ بهمن

      حضرت عِطر........

      شعری از

      حسین گودرزی تشنه

      از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی

      ارسال شده در تاریخ ۲ روز پیش شماره ثبت ۱۳۵۴۰۵
        بازدید : ۲۳   |    نظرات : ۲

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر حسین گودرزی تشنه

      خوش تر از این چه بود
      که تو خورشید شدی
      تابیدی
      بر تمامم زهمان آن نخست
      تو به‌من حق بده تا بود تو را
      به شدن ،بودن و آغاز و صبح
      بکنم معنایش
      خوش درخشیدی تو
      گرمی بودن تو
      معنی عشق به جانم آورد
      وخود واژه عشق
      به لغت نامه جانم
      زِخُم خاطر انگیز نگاهت بنشست
      به قضاوت بنشین
      تو خودت حکم نما
      می توانم بشوم دور خود
      دور زتو
      حرفی از آن‌ تو نزن
      تو چنانی که نباشی، نبودم حتمی
      حرفی از آن تو نزن
      به تماشای بنشین و بنگر
      ردپای نگهت بر دل و جانم باقی
      تا ابد خواهد ماند
      تو همان حسرت دائم به دل و جان منی
      اصلا این گونه بگویم
      تو خود آنِ منی
      جان منی
      به قضاوت بنشین
      چه غم انگیزتر از این
      که تو باشی ، همه ی جان و جهانم
      اما؟!!!
      نشود دید تورا
      نشود بوئیدت
      نشود بوسیدت
      نشود لمس تورا
      که مشام فقط از یاد نگاهت شده پُر
      روح بر جان و تنی
      حضرت عِطر......
      تو اَسانسی به وجودت داری
      که پر از گرما و گیرایست
      تو گلوگیرترین شُرب و شرابی ای عشق
      اصلا آیا که آغوش و بغل
      بی تو معنا دارد
      به گلو گیرترین شعر
      همان لحظه آغاز و تماشا در تو
      ای الفبای وجود و هستی
      قسم ای حضرت عِطر.....
      چون گناهی مقدس
      تو را دوست بدارم از جان
      توبه از تو نتوانم
      به هیچ آن ، دم و ثانیه ای
      که بدون تو همان هیچ بی هیچم من
      حضرت عِطر.....
      ترین جذبه جان.....
      دل تو را میخواهد
      جان تورا میجوید
      هستی و‌مستی جان
      به خود عشق که از یُمن وجودت به تمامم  آمد
      دوستت می دارم
      دوستت می دارم
      دوستت می دارم


      #حسین گودرزی"تشنه"

      ۱۴۰۳/۱۱/۰۴
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      ۱۳ ساعت پیش
      درود بزرگوار
      نیمایی بسیار زیبا و شورانگیز بود خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      ۱۳ ساعت پیش

      سلام و درود استاد اشعار غنایی

      بسیار زیبا و ناب سرودید

      با واژه گزینی های تُرداندیش و حکمت‌بیان

      سلامت و دلشاد باشید.

      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2