يکشنبه ۵ اسفند
اشعار دفتر شعرِ اشعار شاعر سید محمد حسین دریاباری
|
|
مرغک سر به هوا بر ره آسمان پرید
به تمنای وصال از بر عاشقان پرید
|
|
|
|
|
حافظا بر دل تو گو از عاشقان
سعدیا گو بر من از فرزانگان
|
|
|
|
|
نه دگر حالی مانده
و نه دگر احوالی
پیش به سوی مرگ میروم
با دستانی بسته
|
|
|
|
|
دل تنهای بی تابم بُود غمخوار در عالم
برفته حضرت لیلی شده غمناک این حالم
|
|
|
|
|
بی تابم از این آشوب ای یار تویی ماهم
در خلوت و تنهایی بی تاب و پر از آهم
|
|
|
|
|
شاید که به سر آید این قصه ی تنهایی
من هیچ شوم شاید ای مرگ تو بازآیی
|
|
|
|
|
در آتش چشمانت ، میسوزم و می سازم
کز عشق پریشانت ، میسوزم و می نازم
|
|
|
|
|
سکوتی می کنم از جنس آتش
مرو از دل شوم چون دانه سنگی
|
|
|
|
|
به نام مظهر خلقت به نام جلوه ی باری
نمود عشق در عالم بسان چشمه جاری
|
|
|
|
|
به سوی این دلم بازآ بیا ساقی به دیدارم
که در شبهای تنهایی به عشقت یار بیدارم
|
|
|
|
|
به سوی این دلم بازآ بیا ساقی به دیدارم
|
|
|
|
|
بی تو دل آشوبم بی تاب و تبِ جنگ است
هر جمله بسی گویم جانا دل من تنگ است
|
|
|
|
|
یک دم به ره یارم یک دم بشوم راهی
جانا تو جهان من بر قلب و دلم شاهی
|
|
|