شنبه ۹ فروردين
اشعار دفتر شعرِ آرزوهای محال شاعر وحیدغفاری(فردین)
|
|
خودم بودم تا لحظه ای تو را دیدم، افتاد به دل لرزه ای
نگاهی، صدایی یا حست بمن @ نیدی
|
|
|
|
|
7الآن ساعت 02:24بامداد دوشنبه مورخ 1401/08/30،خونه ام و مامان و آقاجان خوابیدن. 10 دقیقه پیش.
پی
|
|
|
|
|
تقدیم به عشق عزیزم که ، شریک زندگی آینده ام که غمگینی و غصه اش ، غم و غصه ی منه. تقدیم با احترام که
|
|
|
|
|
ناراحتی و دلشکستگی از حرف های بی ربط و مردم
|
|
|
|
|
موضوع شعر دیگه یه موضوعی شده که برای هرفرد اتفاق میفته،انگار اولین باره در جهان پیرامون خود برای او
|
|
|
|
|
حس آرامشی که از وجود معشوقه داری و خوش بختی ای در کنار هم بودن بوجود آورده و ...
|
|
|
|
|
بیهوده گذراندن روزای جوانی.
|
|
|
|
|
شمع میسوزد و پروانه به دورش نگران * من که پروانه ندارم چه کنم؟
|
|
|
|
|
بی کینه بودن خصلت و مرام عاشق واقعیست.
|
|
|
|
|
دلسرد شدن از زندگی،نا امیدی،کمبود اعتماد به نفس و از طرفی وابسته شدن به معش.قه ی خود
،طوریکه اون ر
|
|
|
|
|
با دلی پاک و صادق عاشق شده باشی،و در یک برهه از عشق،متوجه معشوقی دروغین که تمام هدف و خواسته هایش در
|
|
|
|
|
ابراز عشق و عنوان کردن علاقه ی قلبی ...
|
|
|
|
|
وصف قدرت و اقتدار وطنمان ایراندر حالیکه همراه و پناهی پر از امنیت ، حس آرامش خاصی را در ما بوجود میا
|
|
|
|
|
فراق یار و سختی ها و مشکلات بعد از آن
|
|
|
|
|
عنوان عاجزانه اینکه محتاجم به یار،درخواستی که در پی دارد،رسیدن و وصال است که .... .آ
|
|
|
|
|
شرح حال آدما و عشق های کاذب شون.
|
|
|
|
|
بدنبال عشق واقعی.
عشق معنوی.
|
|
|
|
|
عجز در اعتیاد و لحظه ی تلنگر خوردن یک بیمار معتاد برای عوض شدن.
|
|
|
|
|
ناخواسته جدا کردن از یار و سوختن در فراقش.
|
|
|
|
|
شنیدن همیشگی این کلمه که من و تو جدا نمیشیم،حتی تصور دوری و جدایی را نمیکرد معشوق.ولی با اینحال خودش
|
|
|
|
|
تعریف و تمجید از عشق خود .از از خودگذشتگی های او.
|
|
|
|
|
عشق واقعی به این معنی که حتی دیدن خنده ی یارش را در خواب آرزو میکند و از این بابت خوشحال میشه و انگا
|
|
|
|
|
داشتن آرزوهای بزرگ و به حیقیقت دونستن رؤیاها و در آخر شکست این داستان.
|
|
|
|
|
فکر به اینکه چرا توی این لحظات و روزاها که به سختی و دلینگ گونه میگذره،دلسنگی تو غم و غصه و اشک ریخت
|
|
|
|
|
خواستن دلیل و مدرک از یار که چرا رفتی و تنهاش گذاشته و عنوان این مطلب که اولا حرفها و احساس دیگه ای
|
|
|
|
|
گلایه کردن از یار بخطر اینکه چرا با وجود این همه خوبی که در حقش کردم ، اینطور ناجوانمردانه تنهاش گذ
|
|
|
|
|
درخواست توجه کردن یار به حرفها و درد دل کردن.و اینکه یارش را مشکل گشای خود میداند و از او میخواهد اه
|
|
|
|
|
سعی در ایجاد حس ترحم در عواطف یار نسبت به خودش و عنوان عجز خود در نبود او.
|
|
|
|
|
عشق آتیشی که به شکست عشقی دچاز؟ر میشه و اما دلیلش یکی از طرفین این رابطه بوده که با بی اعتنایی و بی
|
|
|
|
|
عاشق همیشه غصه داره،و این عاشق قصه ی ما غصه ی رفتن معشوقش،داره اونو از پا در میاره.رفتنی که مبنی بر
|
|
|
|
|
شرح حال ااتفاقات طی رفاقت و رابطه با یار
|
|
|
|
|
بعد از رفتن معشوق،روح و جسم عاشق فقط او رو می بینه و از نظر اون هیچ کس دیکری نمیتواند جای معشوقش رو
|
|
|
|
|
در ابتدا آرزوها،براحتی دست یافتنی هستن،اما در نبود معشوقش محال و رسیدن به آرزوهایش هرگز اتفاق ننی اف
|
|
|
|
|
ل خسته ترینم،آخه تا کی چشم براهت بمونم * میدونم میای و اما،انتظار سخته،بگو من چه کنم@ دلخوش به نوازش
|
|
|