نشستم باز تنها

نشستم تو اتاق تنها،ندارم آرزو،رؤیا * خدایی کردن رؤیام بود ، چه کرد با من ببین دنیا @ یه خود شیفته ی مغرور،طلبکاراز همه دنیا * پر از امید و خوش بینی ،عظیم،طوفانی چون دریا @ یه روز شوم و کابوس وار ، که همچین روزی نایاب است * رسید و پر زدش رؤیا ،دلم چشمش به دنیا لست @ روزام تکرار و هی تکرار ، نه امیدی،نه آینده * با اینکه من رها هستم،که روحم گویی در بنده @ دگر خواهان تغییر و ببزرگی،برترین نیستم * آخه این روح داغونم،می گه انگاری من کیستم @ از این وضع خسته ی خسته م،توان و هیچ امیدی نیست * خدایا تازه کن روزم،نگیری دستم،هیچ کی نیست @ میگن زنده م،ولی مردم،ولی شکر میکنم هر دم * دخیل بستم به درگاهت،بگو یارب که بد کردم @