تو که لبخند میزنی به دیگری بزار برو
توی آغوش منی واسش چه پرپر میزنی بزار برو
تو که آرامش من بودی و حالا چه کنم
حالا آرامش و بر هم میزنی بزار برو
تو که با اون همه اصرار و تعهد اومدی
پای اون عهدی که بستی بزار برو
تو که اشک ریختی و گفتی بخدا که نمیشه
دستمو نگیری و
گرفتم و دست کشیدی و برو
تو که عاشق نبودی حرفای تو دروغی بود
گفتی عاشق ترینم،باهام بمون و تو نرو
تو که با نقاب عاشقی،بازی میدادی وولی
بدون عشق بازی نداره..........
فقط لبخند تو و چشمای تو و اون صدات
حس آرامش من بود که بهت دل داده بود
من پناه تو شدم، عاشقونه با جون و دل
غم و غصه داشتی من شدم شریک اشک و گریه تو
من برات از خدا خواستم همیشه
عاشق واقعی شی رهاکن این دنیا رو
تو. که لبخند میزنی به دیگری، حرف میزدی بامن توی دلت
میدونم آشوب سختی شده طاقت نداری این قصه رو
تو که جز مهربونی از من که چیز دیگه ندیدی
لایق معرفت و عشق میشی تا آخر این راه رو برو
تو اشک ریختن من رو ندیدی اشکای تو
بغض سنگینی و صدبار اون خدا دید توی گلوم
درودبرشما
ترانه ی زیبایی بود