پنجشنبه ۱ آذر
اشعار دفتر شعرِ دلسروده ها شاعر احمد رشیدی مقدم (گمنام)
|
|
راغبم درخواب بینم یار زیبارا شبی
قلب مجنون حالت ترسیم لیلارا شبی
|
|
|
|
|
دلم شاداست خدا ؛ امروز بسیار
شده سالروز بعثت باز تکرار
|
|
|
|
|
عشق خودرا در دلم کردی نهان صد آفرین
ذکر تو هردم بیارم بر زبان صد آفرین
|
|
|
|
|
یارب چه شبی طلعت خورشید عیان شد
نازل به محمد(ص) همه جا نور فشان شد
|
|
|
|
|
چون دل به …!
چون دل به تو دادم دگرش ریش ندارد
هر شخص توانگر غم درویش ندارد
|
|
|
|
|
خورشیدرا بخاک نهان میکنی چرا
درَدِ دلت به چاه بیان میکنی چرا
|
|
|
|
|
چون به قید سر زلف تو گرفتار شدم
چشم زیبای تو را دیدم و بیمار شدم
|
|
|
|
|
نیست غیر از تو دگر هیچکسی یاور ما
لطف بسیار تو باشد همه وقت خاطر ما
|
|
|
|
|
دل زمن بردی تو دلبر من بقربانت شوم
بر دلم مهرت نشاندی تا که خواهانت شوم
|
|
|
|
|
جسم پاکت به دل خاک که پنهان شده است
از غمت اشک ز؛ هر دیده چو باران شده است
|
|
|
|
|
خوش نسیمی که بیاید ز سر کوی تو مارا
برساند بمشام عطر خوشی از شهدا را
|
|
|
|
|
شدم اسیر دو چشمی ؛ همیشه باشد باز
که صاحبش همه جا هست با همه دمساز
|
|
|
|
|
آنکس غبار کوی تورا توتیا کند
مشتاق میشود که خودش را فدا کند
|
|
|
|
|
وصل تورا به ارزش کیهان نمیدهم
ایمان خود به رهزن ایمان نمیدهم
|
|
|
|
|
میهمانی ناز صاحبخانه میباید کشید
گنج خواهی رنج در ویرانه میباید کشید
|
|
|
|
|
سود کسی برده است ؛ از تو خریدار شد
چون همه کالای تو ؛ رونق بازار شد
|
|
|
|
|
انتظار تو کشیدن همه وقت کار من است
در دلم فکر رخت چون گل بی خار من است
|
|
|
|
|
ندیدم کس که همتای تو باشد
بلند بالا چو بالای تو باشد
|
|
|
|
|
تعریف بی جهت نکنیم هیچ زکار خود
هر گز بدوش کس نگذاریم بار خود
|
|
|
|
|
امشب سلام من به خراسان رسیده است
مهر رضا(ع) به سینه فراوان رسیده است
|
|
|
|
|
قدم را رنجه کن بالین بیمار
زتاب عشق میسوزد شرر وار
|
|
|
|
|
تقدیم جان به سرور جانانم آرزوست
چون شمع روشنی به شبستانم آرزوست
|
|
|
|
|
بنمای رخ که دیدن روی تو آرزوست
مژگان من چو شانه بموی تو آرزوست
|
|
|
|
|
مرغ دلم کشیده پر ؛ تابرسد به کوی دوست
خاک کف کوی دوست ؛ معبر هر سوی دوست
|
|
|
|
|
عشق تو در دل من شورش و غوغا میکرد
نقش زیبای تورا خوب تماشا میکرد
|
|
|
|
|
باغبانا گل نرگس شده از دیده نهان
چون نهان گشته زما ؛ دردل ما آه وفغان
|
|
|
|
|
بی گمان دل که ز آئینه سریعتر شکند
شیشه باضربه ولی دل به تلنگر شکند
|
|
|
|
|
مرغ دل سوی تو پرواز کند
همه جا فخر خود ابراز کند
|
|
|
|
|
آن مهربان همیشه نگاهش به ما کند
هر دردرا ؛ زما به نگاهی دوا کند
|
|
|
|
|
خداوندا دلم غم دار امشب
مگو غم بلکه ماتم دار امشب
|
|
|
|
|
ما دل به تو دادیم دل ازما تو گرفتی
دل جای خودت بود چه شیدا تو گرفتی
|
|
|
|
|
این حسین(ع) کیست مثالش نه کسی را دگراست
مادرش حضرت زهرا(س) زغمش دیده تر است
|
|
|
|
|
تادست دلم پیش تو تا شانه دراز است
بی شک زهمه خلق مرا ختم نیاز است
|
|
|
|
|
عشق مولا در دلم از کودکی مأوا گرفت
مادرم خود را کنیز حضرت زهرا(س) گرفت
|
|
|
|
|
گذشت عمر بمن درس بیشتری آموخت
برای ثروت دنیا رِهِ ستمگری آموخت
|
|
|
|
|
من به درگاه تو باناله آه آمده ام
بی پناهم به پناه تو پناه آمده ام
|
|
|
|
|
دلم غیر از رخت آئینه ای دیگر نمی خواهد
زهجرت سخت میسوزد دگر آذر نمی خواهد
|
|
|
|
|
دلم در سینه میسوزد هزاران آرزو دارد
دوچشمم با نگاهش همچنانی گفتگو دارد
|
|
|
|
|
روز ولاد تو تولاّی ما
مهر تو شد زینت دلهای ما
|
|
|
|
|
به باغ انتظارت می نشینم
چه زیبا میشود خوابت ببینم
|
|
|
|
|
اشکم بچشم بغض مرا در گلو ببست
راه فرار را بمن از چار سو ببست
|
|
|
|
|
جان بفدایش کنم ؛ آنکه بمعراح رفت
بر سر همسان خود ؛ همچو یکی تاج رفت
|
|
|
|
|
دلبر کجاست کز غم هجرش دلم پُراست
نور وجود او همه جارا منوّر است
|
|
|
|
|
دل بغیرت هر کجا دلگیر شد
در دلم عشقت چه عالمگیر شد
|
|
|
|
|
شاکرم زیرا علی(ع) مارا امامی رهبر است
فاطمه(س) بنت محمّد(ص) همچنانش همسراست
|
|
|
|
|
آسمان عشق جای پشه را پرواز نیست
هر دلی عاشق نباشد محرم هر راز نیست
|
|
|
|
|
همه شب خواسته من دیدن آن روی تو هست
هوسم شانه شده در طلب موی تو هست
|
|
|
|
|
تیغ جفا به خانه یزدان چه میکند ؟
بر تارک علی(ع)شه مردان چه میکن ؟
|
|
|
|
|
دلبرم ناز . کنان وقت سحر میآید
شوق دیدار ؛ مرا دیده تر میآید
|
|
|
|
|
این دیده زهجر تو دگر خواب ندارد
چون چشمه خشکیده دگر آب ندارد
|
|
|
|
|
مپوشان رخت همچنانی نکوست
نگاهم بکن چون مرا آرزوست
|
|
|
|
|
حالیا دل بتو دادم که مرا یاد کنی
به نگاهی دل غمدیده من شاد کنی
|
|
|
|
|
الف ازعشق دنیارا رها کردم
به پیشت گریه توام با ثنا کردم
|
|
|
|
|
مژده غیبی سحر آمد بگوش
گفت که بر خیز ؛ خودت را مپوش
|
|
|
|
|
یار ما هر جا که هست یارب نگهدارش تو باش
دوست میدارد تورا بسیار دوستدارش توباش
|
|
|
|
|
سفر به کوی عزیزم هماره خواهم کرد
برآن جمال دلا را نظاره خواهم کرد
|
|
|
|
|
فرخنده بهار جاودان باش
برشاخه ؛ شکوفه را عیان باش
|
|
|
|
|
.ازفتنه زمانه ندانم کجابرم
دل مرده است نزد مسیحا چرا برم
|
|
|
|
|
بدل زجور تو ای نفس جراحتی دارم
به راه سوء کشیدی شکایتی دارم
|
|
|
|
|
دلی دارم به مثلش دل ندیدم
مرید عشق را عاقل ندیدم
|
|
|
|
|
سینه مالا مال عشق است عاشقم بر دلبری
عاشقم بر دلبری حاجت ندارم دیگری
|
|
|
|
|
نامه از دوست بخوان لذت بسیار ببر
چونکه داروی شفا هست به بیمار ببر
|
|
|
|
|
از عمق دل تورا همه شب یاد میکنم
شیرین تورا بیاد چو فرهاد میکنم
|
|
|
|
|
درعزای فاطمه(س)امشب دلم آرام نیست
آسمان تاریک باشد روشن و خوش فام نیست
|
|
|
|
|
ای خدا درهای رحمت را به رویم باز کن
در وجودم عشق خودرا همچنان دمساز کن
|
|
|
|
|
ماه هلالی شده ؛ همچو دو ابروی دوست
چشم غزالان کجا ؛ نرگس جادوی دوست
|
|
|
|
|
گوش را آویز حلقه هیچوقتش عار نیست
حلقه در گوشت بکن فخری دگر بسیار نیست
|
|
|
|
|
منم بیمار محتاجم شفارا
زدرگاهت نمیرانی گدارا
|
|
|
|
|
درب امیدت همیشه باز هرگز بسته نیست
هر که دیدارت بیاید هیچ وقتش خسته نیست
|
|
|
|
|
.اگر که شهد نگاهت بکام ما افتد
شراب ناب جهان هم بجام ما افتد
|
|
|
|
|
آهی زدل کشم که بسوزد جگر مرا
جائی روم که هیچ نباشد خطر مرا
|
|
|
|
|
نقش شد بر ذهن من آنصورت زیبای تو
روشنی بخشد بدل آن نرگس شهلای تو
|
|
|
|
|
دل را به کس ندادم ؛ شایسته است خدارا
دانم خدا به بخشد ؛ بر خانه اش ضیارا
|
|
|
|
|
خواهم تورا به دیده تماشا کنم بسی
هردم نگه به قامت با لا کنم بسی
|
|
|
|
|
بانگاهت ملک دل تسخیر شد
گیسوانت دست من زنجیر شد
|
|
|
|
|
باز آمدم دِرِ دولتسرای تو
جان میدهم که بمیرم بپای تو
|
|
|
|
|
دلم را بیاد تو آرا کنم
تو یوسف خودم را زلیخا کنم
|
|
|
|
|
کرشده گوش من از این همه افسانه دگر
غم بدل بیش شده ؛ دل شده غمخانه دگر
|
|
|
|
|
ک5 لختی
لختی بمان زکرم درکنار ما
سخت است بی تو چنان انتظار ما
|
|
|
|
|
صبا بگو به قمر تا خودش کند پنهان
که شمس حضرت زهرا(س) چنان شود تابان
|
|
|
مجموع ۶۳۳ پست فعال در ۸ صفحه |