شماره صدو شصت و هفت ؛ تقدیمی
جسم پاکت به دل خاک که پنهان شده است
از غمت اشک ز؛ هر دیده چو باران شده است
شهرتت هست سلیمانی و شایسته تو ای
شک ندارم زتو خشنود سلیمان شده است
قاسمت نام نهادند که سزاوار تو هست
نام نیکت که چو خوش فخر به ایران شده است
عزّتت داد خداوند که توئی بنده نیک
این همه عزّت بسیار ز ایمان شده است
آفرین بر تو نوازشگر اطفال یتیم
دست مهرت چو یکی تاج یتیمان شده است
داعشی بود هوس داشت شود حاکم تک
از شکوهت به درک رفت و مهمان شده است
در وداعت نفری چند شدند کشته تو
مهر تو بر دل مردم که فراوان شده است
بشکند دست همان کس که تورا کرد شهید
در عزایت همه جا ناله و افغان شده است
پیکرت در حرم شاه شهیدان به شکوه
در طوافش همه جا روح تو شادان شده است
چون علمدار شه کرب بلا کرد نظر
مقطع دست عزیزش چو نمایان شده است
نصب کردند به ایوان طلا عکس تورا
عزّتی هست که از شاه خراسان شده است
فخر(گمنام) چنان هست به کرمان عزیز
حالیا فخر مزیدی زتو کرمان شده است
چهار شنبه هیجدهم دیماه نود وهشت .
بسیار زیبا و شورانگیز بود
در وصف سردار شهید سپاه اسلام