کد صد هفتاد هفت ؛ منم
منم بیمار محتاجم شفارا
زدرگاهت نمیرانی گدارا
علاج درد من را کس ندادند
تو میدانی که می بخشی شفارا
طبیب گفتا که دردت هست مشکل
تورا دستی چنان مشکل گشارا
تورا سوگند خواهم داد ؛ اینک
به خوش خلقی محمد(ص) مصطفی را
به آن تیغی ندا از آسمان گفت
نظیرش نیست تیغی هیج جارا
به آن دستی که آن را درکفش بود
ندیده چشم کس چون لافتارا
به محرابی که در وقت سحرگاه
نظارت داشت قتل مرتضی را
به آن خشکیده لب شاه شهیدان
شرف بخش زمین کربلا را
شرف بخشید زمین را آن چنانی
همانند همان مرو ؛ صفارا
مقامش آنچنان باشد که گویند
اجابت میشود در آن دعارا
به قرآن خواندن رأسی به نیزه
تنش پایمال سم اسبهارا
به زینب خواهرش در شام و کوفه
نمود رسوا یزید بی حیارا
به آن طفلی بجای شیر مادر
به حلقومش رسید تیری جفارا
به آن لب تشنه ای سقای طفلان
بنی هاشم چنان است مه لقارا
به عطشان لبش آبی ننوشید
بیاد آمد لب خشک اخارا
به دستان رشیدش قطع کردند
به آن چشمش هدف تیر دغارا
به حق دختری جان داد ازغم
چه دید رأس پدر از تن جدارا
شفا بخشا به بیماران تو عاجل
نگاهی چون کنی بهتر دوارا
مخور (گمنام) غم حتی زطوفان
بیاد آر کشتی نوح ناخدارا
یکشنبه نهم دی نود هفت .
مناجاتي بسيار زيباست