شماره صد پنجاه سه ؛ سود کسی
سود کسی برده است ؛ از تو خریدار شد
چون همه کالای تو ؛ رونق بازار شد
کس نَبِوُد مثل تو ؛ مفرد بیتا توئی
هرکه تورا تا بگفت ؛ مفلس بیچار شد
روی خوشی از تو را ؛ دیده حلاج دید
عاشق رویت چنان ؛ تا بسر دار شد
مهر تو اندر دلم ؛ نور فشانی نمود
دل ز فراقت گریست ؛ گریه مرا کار شد
تابش نورت چنان ؛ کرد منور دلم
این دل تاریک من ؛ منبع انوار شد
دل شده روشن بسی ؛ چونکه نظر کرده ای
دل به تو دادم چنان ؛ پاک ز ؛ هر تار شد
راه نشان داده ای ؛ تا بسرایت رسم
در عجبم خانه ات ؛ بی درو دیوار شد
چشم دلم همچنان ؛ عاشق دیدار تو
عاشق دیدار تو ؛ شب همه بیدار شد
دل به تولای تو ؛ پاک ز ؛ هر کینه ای
مخزن انوار شد ؛ کان ز اذکار شد
خواهش موسی زتو ؛ تا که به بیند تورا
هیچ نبی مرا ؛ از تو شنیدار شد
مختصر از نور تو ؛ کوه ز جا کنده است
هوش زموسی برفت ؛ خائف بسیار شد
چونکه نظر کرده ای ؛ چوپ زدستش فتاد
چوپ بروی زمین ؛ همچو یکی مار شد
وحشت موسی زیاد ؛ ترس ورا در گرفت
رو به عقب کرد زود ؛ چابک و فرّار شد
گشت سعادت قرین ؛ پاک دلم از غمین
این دل(گمنام) هم پرده اسرار شد
یکشنبه دهم آذر نود وهشت .
مناجاتی بسیار زیبا و عارفانه بود