يکشنبه ۹ ارديبهشت
|
|
دانم که اگر یوسف مصری بشوم ، آه
در شهرِ دلت باز به چیزی نخرندم
|
|
|
|
|
محتاط باش برادرخطرهنوزهست
|
|
|
|
|
نگاه
پا شویه می کرد
در
تب و تاب اشک
رنگ گــــــــــــــــــــــــــــــــامهایش
ارغوان می گش
|
|
|
|
|
ای که از کوچه دلم رفتی
خانه ات را کجا بنا کردی
|
|
|
|
|
از سقف کینه میبارد
به دیوارهای خانه که دست میکشم
فریادهایی را لمس میکنم
که در ازای استقامت یک زن
|
|
|
|
|
وقت آن گشته که بی پرده دهان بازکنم
حسّ خود را به تو از پنجره آواز کنم
آنقدَر وصف تنت را به ورق
|
|
|
|
|
چندروزی آمدم مشهد هوایم تازه شد...
|
|
|
|
|
ماتم مادر سادات حضرت زهرا
|
|
|
|
|
گفتگو نه، بلکه نومیدانه هذیانی پر از حسرت
|
|
|
|
|
بر تن رنجور من هرگز مکن//
زیر چشمانت، نگاه سرسری
|
|
|
|
|
میخواستمکهیارتوباشمولینشد
یکعمردرکنارتوباشمولینشد
|
|
|
|
|
ورق ورق
خشت به خشت
بُرّ میزنم
دفتر آغوش تو را
|
|
|
|
|
به روی زیبای چون ماه تو نیازیست ما را
تا موعد وصل و وصال عشق هجرانیست ما را
زمانه به امروز و
|
|
|
|
|
عشق قاتلی است که وهم افیون را
به سخره می گیرد
وقتی تمام پله ها را
پر بزنی
|
|
|
|
|
دادیفریبساده دلمراتونازنین
|
|
|
|
|
زندگی طعم قهوه ای نوتلا اول صبح
زندگی هورت کشیدن ایس پک تنهایی
زندگی از پشت پنجره عادت در کافی شاپ
|
|
|
|
|
برف می بارد .....
در نگاه یادهایم
یک زمستان حرف ،
پنهان است .
صابرخوشبین صفت
|
|
|
|
|
یک نفر در من و تنهاست ؛ نمی دانم کیست !
|
|
|
|
|
گرچه از جور زمان سهم رقیبانی تو//
بازهم در قفس سینه تویی ، محبوبم
|
|
|
|
|
بی کینه بودن خصلت و مرام عاشق واقعیست.
|
|
|
|
|
این پیام دخت پیغمبر بُـوَد
حق طلب باید که حق محور بُـوَد
|
|
|
|
|
ما را به امور عاشقی مشغله نیست...
|
|
|
|
|
پرسید یکی از دل بیمار و شکسته
|
|
|
|
|
بیرون از
آن فراز
فرو می ریزد
|
|
|
|
|
شعر در پستوی قلبم نم کشید
یک قلم از شرم او ماتم کشید
چون مُرکب مینشست پای دلم
با قلم نی ، هیبت
|
|
|
|
|
سهم ما را باغبان از جانب خود می دهد ..
|
|
|
|
|
بلال..! آخر اذانت حال زهرا را مشوش کرد
و از یاد پدر ، دخت پیمبر فاطمه، غش کرد.....
|
|
|
|
|
همیشه خورده دلم پا زسمت محرم ها
وعکس بوده دمادم جواب مرهم ها
|
|
|
|
|
از تو از نو میتوان زاییده شد
عشق را ای مادرم آرامتر....
|
|
|
|
|
دریایی که گود و کمی مسن بود
|
|
|
|
|
گله دارد ز تو این بالش نمناکم آه
فقط این طفل زبان بسته غمت میداند
|
|
|
|
|
دستی بشب بحالت بالا گرفته ای
در جایگاه قرب تو ماوا گرفته ای
|
|
|
|
|
رفته ای و گریه های دختری.........
|
|
|
|
|
راندیم شاهِ خود
رانده شده سپس
از سوی شاهِ خود
|
|
|
|
|
چه بیهوده سوختنی بود !
تنی را گرم کردم
که گرما نمی دانست !
|
|
|
|
|
با ما سخنی بگو که دلتنگ شدیم
باکهنه غرورِخویشدرجنگشدیم
|
|
|
|
|
رقصی ندیده ایم چو رقص ستاره ها /
باید ترانه خواند به روی مناره ها /
در آسمان بپا شده صد جشنواره
|
|
|
|
|
تنهایی چنان لخت است
اگر آب رفته باشم چون پیراهنی برتنت
چشم ها را همه درویش کردند
|
|
|
|
|
گل من زمن جدایی چه کنم که بی وفایی
|
|
|
|
|
دیگرازخودخوشم نمی آید
میگریزم زخویشتن آری
پیش ازاینهاقرارمان این بود
حال من رابه خویش نسپاری
|
|
|
|
|
بوزینه ی انقراض
طواف تشنگان انتظار ،
گرد آبخوری های تشنه تر عابران
غرق شدن در مرداب اسپری های سا
|
|
|
|
|
ما شاعر طنزیم و لسان التیزیم/ هنگام جواب هم نمک می ریزیم
|
|
|
|
|
نرگسی میچینم از صحرا تو می آیی به یاد
|
|
|
|
|
خسته ام از هر چه که باور کنی
خسته ام از بازی بازیگران
|
|
|
|
|
شب است ای دوست کو فانوس چشمت
|
|
|
|
|
بگذاربه تنهایی خود
دل بسپارم...
|
|
|
|
|
حواســــت به خوابت باشـــد
هرشـــــب خیالم را می دزد!
|
|
|
|
|
جوانی رفت و من در قید تنهایی
نه یاری دارم و نی اُقربایی غیر تنهایی
|
|
|
|
|
درد کهنـه اگــــر میــــوه ی تلخیست مرهــم گریــه و انـدوه مکن
حزن هجـــران گـــران اســـت در دل بـ
|
|
|
|
|
کدام مهربانی؟
رسیده به لبان گُل
که صخره ها بریده و دشت
به بهای زخم های جانگزا
|
|
|
|
|
بیا از اول شب تا سحر قدم بزنیم
|
|
|
|
|
من به شوق آغوشت،
از تمام دنیا انصراف داده ام
|
|
|
|
|
فغان سکوت
بــــــــــــرفتی خانـــــــه های دل خرابی
بشد جـــــــــــگر ز رنــــــج و غم کبابی
|
|
|
|
|
دلم برای تو هر شب بهانه میگیرد ...
|
|
|
|
|
مقصر من بودم یا تو
تو که واسم نمیجنگی
|
|
|
|
|
این غم هرآنچه میخورمش کم نمیشود
|
|
|
|
|
با من از عشق نگو من به شما مشکوکم
به همین عشق به این مهر و وفا مشکوکم
|
|
|
|
|
در کوچه و پس کوچهِ ی تقدیر خم و پیچم
|
|
|
|
|
من در عجبم یاس شقایق شده است
در چشم غزال گرگ لایق شده است
یک عمر گذشت و من نفهمیدم که
هر بی سر
|
|
|
|
|
من به دنبال زنی میگردم
که تمامِ من و تنهایی تنهایِ مرا رام کند
تن من چرک و کثیف
پیرهنم پاره ولی؟؟
|
|
|
|
|
اگر بازیچه ای بازیگرانرا
مَبُر نان نجابت گوهران را
کمی اندیشه کن دنُیاغریب است
تمام
|
|
|
|
|
پندهائی در قالب شعر تقدیم دوستان عزیز می نمایم . امیدوارم مفید باشند
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۹۷ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |