محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
شنبه 10 خرداد 1404
5 ذو الحجة 1446
Saturday 31 May 2025
هرگز لبخند را ترک نکن حتی وقتی ناراحتی، چون هر کسی امکان دارد عاشق لبخند تو شود. گابریل گارسیا مارکز
شنبه ۱۰ خرداد
اشعار دفتر شعرِ عاشقانه های افراغ اندیشه شاعر سیدحاج فکری احمدی زاده(ملحق)
و به شوق بوسه های خونین
ماهی حوض از ماه
حتی
گُناه هم ؛
با تو
زیباست.!
کلاه شریعت را به سادگی بر می دارند.!!
بوسه که به بوسه ختم می شود ،بدهکارت نمی شوم .
افراغ اندیشه را این گونه می نویسند تا نباشی نمی نویسند!
نیت می کنم دو
رکعت
نماز وجدان!
بخوانم!!
گوش تا گوش گلویم را بریدم!!
صبح به صبح
پاتختی حروف و کلمات
برای مان می اوردند ...
و هر روز،
جشن زفاف می گرفتیم
وقتی از نگاه زنی می اُفتد!
زن،
روز نامه ای
گُر گرفته
از آتش ست!
دراُفق نگاهم غروبی نمی بینم..
نوشته هایم شعر نیست!
اشکی ست
که از بدو تولد
در بطن من جاری ست!
تو همان الهه ی خیالی که شب تا سحر...
برایم جایی از اندیشه نمی گذارد.!!
جایی که ـــ
چشمانت
سقفی برای پرواز
نمی شناسد.
لب های سُرخت
با لرزش مرا می خواند.
بیا به خوابم
هر شب
تا دستپاچگی ام را
شعر بنویسم.
ندانم نان را که پٌخت
اما، آتشش من بودم.!
داستان شعرم
ازچشمهای توآغاز
وبه لبهایت مهروموم شد.!
در وادی عشق
چو قدم برداری بر داری!
القلب وما ادراك. ما. القلب
به گُمانم بازشیرین
دل فرهاد را لرزاند
خوابها ــ یم
به تو ختم می شوند
بیداری معنا ندارد.
ویرانی ها...
نقش تو را داشتند
میان من و تو
تنها عشق نفس می کشد.!
تقدیم به استاد جمیله عجم..
معتاد عشقم ..
آینه ای که تو در آن نباشی می شکنم.
این منو...
این آدرس سر راست,
خال گوشه ی لبم ؛
دلتنگ گفتگو
با توام ...
اگر چشمانت بگذارد.
تا ...
گُفتم لبت،
گُفت:
آه...
روزه ام افطار شد.
مانــــــــده ام
حیران؛
چشمانت را
دوست داشته باشـــم
یا شعرهایت!؟
عشق-م آتش است
نه دور باش ـ
نه نزدیک؛
مــــذاب می کنــد
پیــراهنت را..
دوستت دارم نماز
بی کسی ست؛
همچو نمازظهر وعصر
آرام بخوانید.
اکنون فهمیدم خدا بودن چگونه است.!!
نفس هایت
کافی ست تا شبی
در آغوش
بکرت
همخوابی کنم.
چشمانت ،صدایت
لب هایت ...
آشوب است یا سر کوب ،
نمی دانم!اما من؛
آن ها را دوست دارم. بداه
مجنون اگر می دانست
بار نام (لیلا)،
اینقدرسنگین است
هرگز بر نمیداشت.!
من آن اسفندیم
که آمده ام ـــ
نوید بهار بدهم بروم!
سرشیطان بریدن کارعُشاق است.
حواســــت به خوابت باشـــد
هرشـــــب خیالم را می دزد!
من خود نبودم!
شبی که عطر یاد تو
بسترم را
پُر کرده بود !
و من خام هنوز...
ماهی های
حوض مادر بزرگ را
درس عاشقی میدهم.
تو عاشقانه میسرایی
من احساسم را می نوازم
نُت ها را که کنار هم می چینم
رنگ رخسارتو را میبینم.
افراغ اندیشه عشق بازی با حروف کلمات است.
فرصتی
برای باخت نمی بینم
وقتی نگاهم
به صدف های
دهان�
زخمم که تــــــــو باشی مرهم نمی خواهم.!
وطن که باشدجغرافیای تنت
و ...
قسم به جان مهتاب؛
تا عاشق نشدید ننویسید.!
زیر سایه ی خنده ات پیر شدم!
اه ـــــــ...
بگذار بمیرند
شعرهایم
در افق چشمانت.!
دیدی؟
عجب حکایتی دارد
عبادت می شود
همان مکیدن لب هایت.!!
جرمم دوست داشتن بدون نقشه قبلی ست!
داستان ــــ منو،
لب های
تو؛
قسم
به اه کبوتران
دم تیغ!
به کنجشک های
یتیم شعرم
همین حوالی
گوشه کنار قلبم
زنی در حال نفس کشیدن است!
و من.... تو را
در اغوش می کشم
مهتاب گُریزش از آفتاب نیست!
آدمی را مهربانی زیبا می کند!!
بخاطر خدمت به قلم
شده ام مجنون؛
این شده عدل زندگیم!
اه ...... گوش هایم
همسه ی لب های تو را می خواهد
درد هایم
ادرسی غیر از
چشمان تو ندارند.!
مجموع ۱۲۳ پست فعال در ۲ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
محمد رضا خوشرو (مریخ)
محمدرضا آزادبخت
ابراهیم کریمی (ایبو)
جمیله عجم(بانوی واژه ها) 
امیر وحدتی یگانه
