جمعه ۳ اسفند
اشعار دفتر شعرِ نگاه شاعر علی دهقان
|
|
من به دنبال زنی میگردم
که تمامِ من و تنهایی تنهایِ مرا رام کند
تن من چرک و کثیف
پیرهنم پاره ولی؟؟
|
|
|
|
|
خانه ی دوست
.....
.....
خانه ی دوست کجاست؟؟
پلکِ این واژه کجا می رود آرام به خواب؟؟
|
|
|
|
|
اندکی صبر اگر پیشه کنی...
درد تنهایی این چلچله را می فهمی....
|
|
|
|
|
در طلوع شب پاییزی باغ
لابلای گذر از لذتِ خواب..
|
|
|
|
|
چقد دلتنگیام باتو
شبیه بغص چشماته
نمی فهمی چرا آخه!؟
همیشه اشک من جاته
|
|
|
|
|
از اینکه عاشقم کردی ازت ممنونم این روزا
نباید خواب و باور کرد همینه رسم این دنیا
|
|
|
|
|
گاهی نوشتن از تو...
زیباترین خیال است
چون قایقی شکسته
در موج یک مصیبت
ساحل رسیدن افسوس..
|
|
|
|
|
دستهای رها شده ی احساسی گرم
که بوی ترحمِ انکاری کثیف می دهند
به انبانِ مملو از شعرهای نسروده ی من
|
|
|
|
|
فرصتی بود
که ما نیز چنان آدمیان
لذت عشق به دندان بکشیم
وبه تصویرِ شبِ آینه در وقتِ سحر
نوری از ل
|
|
|
|
|
یادم آمد که شبی
در پناهِ غمِ تنهاییِ عشق
غرق و لبریزِ من از جام وجودت..
خیره در چشم همه رهگذران
|
|
|
|
|
عاشقم
عاشقِ لحظه ی آغازِ تو در ذهنِ خودم
عاشقِ دلهره در شاخه ی یک نسترنم
|
|
|
|
|
رهگذر دور برو
آنقدر دور برو
که اگر بازی تقدیر تو را وسو
|
|
|
|
|
من برای چمدان گل سرخ
در سحرگاه صدایی که به پرچین خدا نزدیک است
بوی نمناکی یک دسته علف می چ
|
|
|
|
|
من قدم می زنم این فاصله را...
شاید از پشت نگاه دل درمانده ی من سبز شوی...
|
|
|
|
|
کاش فاصله ی من تا خدا....
|
|
|
|
|
اندکی صبر اگر پیشه کنی...
درد تنهایی این چلچله را می فهمی...
|
|
|
|
|
در پچ پچ لحظه های بی عبور
در خروش بی رحم واژه هایی که از وصال نوشتیم و
تنگ نظران همه را فراق
|
|
|
|
|
به بغل کردن یک فاحشه در خواب قسم...
به هیاهوی سکوت دل مرداب قسم...
به شقایق...
|
|
|
|
|
چه کسی در غم تنهایی من گفت سلام
چه کسی گفت کلام...
صاعقه بود در اندام صدا..
یا همان سرفه ی
|
|
|
|
|
وقت صحبانه ی احساس زمین است...
چه خبر از گل سرخ...
|
|
|
|
|
جز اینکه عاشقت باشم....
مگه راهی واسم مونده...
تماشا کن تو این جاده...
ببین ردی ازم مونده..
|
|
|
|
|
گل تنهایی من صبح بخیر....
یاس دلتنگی من صبح بخیر...
|
|
|
|
|
یاد تنهایی سهراب بخیر
یاد آن قبله ی سرخ....
|
|
|
|
|
چه کسی می داند
من همان روزنه تاریکم
غرق در شعر فروغ
جر عه ای آب روانم
شعری از سینه سهراب
|
|
|
|
|
صحنه اینجاست بیایید و ببینید
کربلا مقتل گلهاست بیایید و ببینید
|
|
|
|
|
چه دیروزو چه فردا و چه امروز
اسیرم در غمت هرروزو هرروز...
|
|
|
|
|
امشب از خدا بخوایم...
که دلا سنگ نشه...
|
|
|
|
|
وقت دل کندن تو...
قاصدک با نفس باد به تکرار نرفت ...
نسترن خسته شدو ..
شاپرک در پی آواز نرف
|
|
|
|
|
بزن نقاش بازیگوش...
بزن طرحی از این تصویر
مکن اندیشه در تقدیر
زن طرحی بدین تفسیر...
|
|
|
|
|
رهگذر دور نرو
لااقل دورتر از خانه ی این کور نرو
سوی چشم
|
|
|