سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        به نام نامیِ پدر...

        شعری از

        علی دهقان

        از دفتر نگاه نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۲ ۰۹:۴۴ شماره ثبت ۲۳۷۴۷
          بازدید : ۵۳۵   |    نظرات : ۴۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی دهقان

        چه کسی در غم تنهایی من گفت سلام
        چه کسی گفت کلام...
        صاعقه بود در اندام صدا..
        یا همان سرفه ی سنگین غم ساز پدر با دل ما...
        آسمان
        آسمان جای خودت لال بایست

        حرف نزن
        هیچ نگو
        که در این لحظه زمین دل ما
        بیشتر از وسعت تو طوفان است
        چه خبر گشته در این خانه ی ما
        مادرم اشک که در گونه ی خود می کاری...
        عهد و پیمان من و دست پدر خنده ی توست...
        بر حذر باش در این ثانیه ها
        عهد من نشکند از گر یه ی تو
        پدرم نیست در این خانه ولی
        دل غمگین علی بنده توست...
        ***
        ناگهان باز صدا گفت سلام..
        و من از زنگ پر آوای صدا لرزیدم....
        و پدر بعد سلام
        با کسی هیچ نگفت

        دست مردانه ی تنهایی او
        سردتر از عطسه ی طوفان زمستان شده بود...
        صاعقه بود ویابغض صدا...
        فرقی نیست...
        اشک لغزید و چکید از دل خورشید نگاه...
        حرفی نیست..
        و چنین گشت که در قافیه ها
        آسمان با دل درمانده ی من
        لحظه را مکث نوشت
        و در این گونه ی تفدیده ی احساس سخن
        واژه را اشک سرشت
        و پدر
        و پدر چون گل سرخ
        بین آواز همه چلچله ها
         



        بی صدا رفت به مهمانی آغوش خدا
        یاد من هست قدیم
        روی پرچین پر از برف خدا
        وقت مهمانی صد چلچله در هلهله بود

        پدرم نان عطوفت به جبین
        حمله می برد به سرمای زمین
        پس بخواب
        پس پدر ساده و آسوده در این گور بخواب


        که همه چلچله ها با دل خاک
        وصف دستان پر از مهرتو را
        از همان پنجره ی کوچک تنهایی پرچین خدا می گویند

        پس بخواب
        نرم آهسته در این خانه بخواب
        خاک تو گرمتر از اشک دل چلچله هاست....

         

        فایل صوتی.... http://[url]http://s5.picofile.com/file/8113343334/pedar.wma.html[/url]
         

         
         
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0