سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 9 ارديبهشت 1403
  • روز شوراها
20 شوال 1445
    Sunday 28 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      يکشنبه ۹ ارديبهشت

      صدای شکستن قامت غرور یک مرد

      شعری از

      علی دهقان

      از دفتر نگاه نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۷ فروردين ۱۳۹۳ ۱۹:۴۹ شماره ثبت ۲۵۰۳۵
        بازدید : ۸۵۷۱   |    نظرات : ۱۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر علی دهقان

      در پچ پچ لحظه های بی عبور
      در خروش بی رحم واژه هایی که از وصال نوشتیم و
      تنگ نظران همه را فراق خواندند
      و در چکاچاک جدال شمشیرنابِ شرابِ انتظار
      با قدمهای سنگین دهانِ گامهای در فرار
      صدای مستیِ شکستنِ قامتِ غرورِ یک مرد
      به گوش می رسد
      نوایِ هرزه ای
      در آن سوی مرزهای بر باد رفته ی حیا
      نجوا می کند
      خس خس افکار سینه ی
      مرد بی قرارِ خسته را
      در سکوتی کفن شده..
      وآلوده به کافور سعادتِ سرایشِ آخرین سپید
      در چفتهای غوره ی ترشِ تاکِ انگورِ اندیشه های مسموم
      که از عقیم شدنِ آرزویی محال
      می بالد...
      دیگر همه می دانند
      در هم آغوشیِ حلالِ عشق...
      و در امتدادِ سایه ی سنگینِ افکارِحرامِ خیال
      نفرت و بغض...
      هرزگی را نکاح خوانده و
      بکارتِ گرمِ لحظه های بی قرارِ وصال را
      به نطفه ی سردِحسادتِ مرگ آغشته اند


      آه ای رحمِ باکره ی نخستین گناهِ حلال
      نوزاد تو قبل از حیات
      به تقدیرِ تازیانه ی زنا
      در نفسهایِ شومِ تن فروشیِ مرگ متولد شده است..
      طفلی که در وادی پر طمطراقِ غرورِ هرزگیهایِ دیوصفتان
      زنده بودنش گناه کبیره ایست به نام عشق
      گوش کن
      آشنا نیست ؟؟
      پچ پچِ سکوتِ لحظه ها!!
      صدای شکستنِ قامتِ مردی می آید انگار
      که تمام مرد بودن را برای تسخیر زنیت تو می خواست....
      تمام مرد بودن را....

       

      تقدیم به خودش که می داند

      نوشتن و لمسِ واژه های این شعر چقدر درد داشت...

      اسفند نودو دو...
        

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0