به بغل کردن یک فاحشه در خواب قسم...
به هیاهوی سکوت دل مرداب قسم...

به شقایق...
به نسیم...
به غمِ پوشش پارینه ی من....
و همین خون کبود...
که غزل می چکد از سینه ی من....
و نگاه نگران دم صبح
در وداعِ گل و مهتاب قسم...
به همان رهگذر خانه ی دوست...
و گُلِ باغچه ی کوچک اشعار حمید...
و زمین خوردن یک واژه ی گرم....
در زمستان شب شعر علی....
به غزل های در آغوش نگاه...
به سرود همه ی خاطره ها...
و شعور خود این آب قسم....
به قدمهای پر از نور خدا...
کودکی کردن یک باغچه با همهمه ی چلچله ها...
نه به ساحل...
نه به گرداب...
به سکوت دل رسوای علی...
به تمنای تب تند غزل....
نقش لبخند پر از درد سفر
به غزلهای فروخورده ی سهراب قسم...
به خود تشنگیه آب قسم...
به بغل کردن یک فاحشه در خواب قسم...
به گلِ خنده در این شعر پر از یاس قسم...
به نفسهایِ دل خسته ی احساس قسم...
زندگی گرمتراز مستی یک خاطره نیست
زندگی بیشتر از چیدن یک ستاره نیست
زندگی فرصت پیمودن یک فاصله است...
زندگی سکوتِ پنهان همین چلچه است..
زندگی گرمی پیوند دو افروخته است...
زندگی بیشترش قبل سفر سوخته است....

زندگی لذت ِ نوشیدن یک دانه انار
در دهان گس انجیر دل است
زندگی بغضِ غزلهایِ علی
بعد سی سالگیه مرگ گل (سهراب) است....
دکلمه ی صوتیhttp://s5.picofile.com/file/8115943384/U...r.wma.html
....
شروع اردیبهشت هشتادو نه
پایان اسفند نودو دو
من چهار سال نوشتم
اما!!!!
تاوان غربتِ واژه های سهراب
بیش از چهار سال بود...
اما بپذرید...از منِ کمترین...
در پناه نزدیک ترین دورها...
تا بعد...
...
و دیگر هیچ...