يکشنبه ۲ دی
آری، منم ، همانکه به فالت سری کشید شعری از حسین دلجویی
از دفتر بخاطر چشمانش نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۵ ۱۸:۳۹ شماره ثبت ۵۳۸۳۳
بازدید : ۵۷۰ | نظرات : ۴۲
|
آخرین اشعار ناب حسین دلجویی
|
اسپندم و به یاد تو رفته جوانی ام
تا کی مرا به دور سرت می پرانیم
تو نوبهار و تازه ترین،نور وسبزه ای
من آذرم ، همانکه ز جَورت خزانیم
حالی بپرس و موعد میعاد تازه کن
تا کی بوعده پشت سرت میکشانیم؟
آری، منم همان که به فالت سری کشید
آری تویی همان که به خوابم ، همانیم
آیا که در توان تو تاب وداع هست؟
آیا به آه بدرقه ای ، می رسانی ام ؟
از من مپرس حال کجا میروی ، چرا؟
از من مخواه، هیچ ، بدانی نشانیم
ما را ببخش،کودک طبعم حریف نیست
ما را ببخش و خط خطی ناگهانی ام
ما را ببخش آرش بی مرز قصه ها
آری ، ببخش ،حضرت ابرو کمانیم
تو از دیار حافظی و از تبار شعر
من منزوی ترین غزل ، بایگانی ام
حسین دلجو
از جلال پور سلیمانی عزیز بی نهایت ممنون و سپاسگزارم
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.