شنبه ۳ آذر
اشعار دفتر شعرِ حسرتکده شاعر سمیراعزیزی
|
|
نشدی قسمت آب و نشدی قسمت گل
نام تو هک شدە در دفتر تنهایی دل
|
|
|
|
|
زعشقش می کشم بار گناهی
چو بر لب ها نشانم سوز و آهی
|
|
|
|
|
الوند من بمیرد
اینک برای کارون
فریاد سر دهد باز
از دشت ی هامون
|
|
|
|
|
امروز خندان آمدید
پیروز میدان آمدید
این جام از آن شماست
چون سرفرازان آمدید..
سمیراعزیزی
|
|
|
|
|
نامردم اگر می نخورم مست بمیرم
در پای تو افتاده و سرمست بمیرم
|
|
|
|
|
ای دل مگذار لب بدوزیم
در آتش چشم و سر بسوزیم
|
|
|
|
|
از نفست چنان خوشم کاز تو بهار می رسد
شوق ندیدنت خوش است گر چه قرار میرسد
|
|
|
|
|
پر کن قدحی از لب شیرین نگارم
شیرین تر از این شور در اندیشه ندارنم
|
|
|
|
|
قلم بی واژه مستم کن
برون از دیده هستم کن
|
|
|
|
|
شهرپریشان نظر از روی توست
ماه شو و در دل تنگم بتاب
سمیرا_عزیزی
|
|
|
|
|
در سایه ی چشم های من بود
آن سرو که سایه اش تبر خورد.
سمیرا_عزیزی
|
|
|
|
|
ز موج ناله های زخم فریاد
که تنها و غریب افتاده در باد
|
|
|
|
|
مکن ترک خود آزاری
تو دور از چشم من تاکی هوای دیگری داری
|
|
|
|
|
از خون تو گر بهار رویید
آوای مرا هزار جویید.
|
|
|
|
|
سر برون آورم از دیده اگر
در گلوگاه ستم بنشینم.
سمیراعزیزی
|
|
|
|
|
بسوز ای دل که سوزت آشنا کرد
مرا با آتش این شهر خاموش.
سمیراعزیزی
|
|
|