سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
|
|
شمعی افتاده در محفل چو خاموش
اسیر درد افتاده زین
|
|
|
|
|
گلی دیدم که تنهامانده در دشت
که آمدبلبلی ازباغ گل دشت
|
|
|
|
|
این دل بی سر دگر ایثار میخواهد چکار!
خانه مخروبه را دیوار میخواهد چکار!
قصد ماندن را چه حاجت بر
|
|
|
|
|
گالیله یک شاعرغربی بوده است...
|
|
|
|
|
من و شمع شبستانم تو و بزم رفیقانت
من از سوز درون نالم تو از دنیای یزدانت
|
|
|
|
|
مـا، بـاغبـانِ بـاغِ بهـاریم ، درخـزان......
|
|
|
|
|
فرشتگان محجبه ي سرزمين مقدس
يك قدم مانده به سفره ي پدر
يك قدم مانده به
خواهر محجبه ي هشت ساله
|
|
|
|
|
لبخندی می نشاند بر لب....
|
|
|
|
|
«پايان يافتن»
بارانِ جان!
پایان یافتنم را پیش از رفتن
|
|
|
|
|
اندکی ای دلکم صبر کنی ...
|
|
|
|
|
گاهی
زندگی روی گسل زلزله
.............................
|
|
|
|
|
بیان معنی حزم و مثال مرد حازم
|
|
|
|
|
*به مناسبت سالروز ارتحال امام خمینی (رض)
|
|
|
|
|
با زاهدان و عابدان هرگز مگو این راز را
زیرا به جان خویشتن سرگین استر می زنند
|
|
|
|
|
غصه ی دل قصه ی هر آدم است
دل نبود آن چه تهی از غم است
رود که جاری و روان می رود
در ره خود تابع
|
|
|
|
|
ای آنکه تویی از دل و دلبر غافل
از مسجد و محراب چه آمد حاصل
|
|
|
|
|
از عشقت دست کشیدم تا بری دنبال تقدیرت
نه تو دلواپسم باشی نه فکرم باشه درگیرت
باخنده رد شدم از تو و
|
|
|
|
|
ردی از من نیست .
به هر سوی نگاه می کنی
انگار گم شده ام
و انگار .....
نبوده ام .
با آخرین رن
|
|
|
|
|
بی تو آخر من کیم ؟ پس کو کجایم ؟ کیستم ؟ ....
|
|
|
|
|
در امتداد شب
بر رود
خشک دهکده ام
ب
|
|
|
|
|
(گزیده:)
...تا آنگَه که سوار است بر تو خرافات،
من هم، همرَه شهریار،
سوارم بر تو،
بیمکافات!!!
|
|
|
|
|
با ناز نگاه خود هلاکم کردی
از خاطره ات مرا تو پاکم کردی
|
|
|
|
|
من زعشقت سر ببالین چون گذارم ساقیا
از غمت صدها هزاران شکوه دارم ساقیا
|
|
|
|
|
آشفتگی های جهان از زلف نا پیدای توست ...
|
|
|
|
|
گریه می کنم
به حال این روزهای سیاه
|
|
|
|
|
ذهن خورشید از تمام خاطراتش خسته است
|
|
|
|
|
وقتی نمانده است، بیا همصدا شویم./
من "میم" می شوم الفم باش، ما شویم./
تا ما جزیره ایم، همین آش
|
|
|
|
|
شبی جوی خیابان گفت باموش
مکن عهد مودت را فراموش
بیا مانند سابق داخل من
زدست گشنگی هرگز مزن جوش
ب
|
|
|
|
|
هرچه گفتند من همان کردم نشد
فکر خود را ،خواستم، خالی کنم اما نشد...
|
|
|
|
|
طرح ای از:خالدبایزیدی(دلیر)
من هیچ وقت
گریه نمی کنم
اماهرگاه که گریه ام می گیرد
سیگاری رامی گیرا
|
|
|
|
|
روزی دلم هوای تو را داشت نازنین
|
|
|
|
|
مَی نماید تلخ کام آدمی
میکند لرزان گام آدمی
|
|
|
|
|
چَـشـمانِ تـو شـد خـانه یِ اَمـنَم ...
|
|
|
|
|
به روزها می اندیشم
- اسبی چموش -
میان یالهای خوشه ی گندم
|
|
|
|
|
ای کاش من ، دوباره " آدم" شوم و تو ، "حوایی" که هوای هیچ کس جز " آدم" در سرت نباشد ...
|
|
|
|
|
فرهاد کوهکنم
شیرین من بیا
به رویایم
|
|
|
|
|
ما کجا و غزل چشم سیاه تو کجا ؟
طبع ما کودک نوپا و دس انداز ،غزل
|
|
|
|
|
مردم ِ نو کیسه و شهوت پرست
|
|
|
|
|
شاعری که پدرش قصاب بود
غروب یک روز
تمام شعرهایش را
به سیخ کشید
و روی آتش کارتن های خالی
|
|
|
|
|
شکنجه گاه جاییست
در زوال اسطوره ی سبزی که می گرید
در فضایی حزن آلود...
|
|
|
|
|
اخر مگر می شود بی درد عاشق شد
درد را ندید عشق را لایق شد
|
|
|
|
|
مهربانی های این دوران دگر بی قصد نیست /گربه از بهر خدا آیا بگیر موش را
|
|
|
|
|
من برای دیدنت جاناچه غوغامیکنم
ازغم عشقت نگاراروبه صحرامیکنم
|
|
|
|
|
انگار خیالم پر پرواز ندارد... این تازه عروسم هوس ناز ندار
|
|
|
|
|
دلگیرم از این وضع بدانسان که به چشمم
بیکاره شده خوار در این دوره زمانه
|
|
|
|
|
در بدرقه ات
ماه نهان
ازبیابان مغان
تا سرکوچه ی ما
رقص کنان
غمزه کنان
می آمد
مه
|
|
|
|
|
من اسیرم من اسیرم من اسیر
افتاده ام از عقل و دین
|
|
|
|
|
هر شب نامهای مینویسم
برای تو
و پست میکنم آن را
برای خودم.
|
|
|
|
|
مژده ای دل که مبارک قدمی یار آمد
نور احمد به رخش صولت کرار امد
|
|
|
|
|
شدم مثل یه سایه تو غروبت
تو خورشیدی و من دریا نمی شم
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
عشق زمینی آسمان را جابجا کرد
علم فضا بعد زمان را جابجا کرد
|
|
|
|
|
شوق پروانه و یک غنچهء درحال پدید
شاید اسرار نهانیست چه پرپر زدنی
|
|
|
|
|
به نام خدایی کـــــــــه دُر آفریـــــــد
|
|
|
|
|
یادم آید روزگاری محو بودم، تلخ بودم
اندر این دریای خاموش غرق بودم، غرق بودم
خفته
|
|
|
|
|
فکر به اینکه چرا توی این لحظات و روزاها که به سختی و دلینگ گونه میگذره،دلسنگی تو غم و غصه و اشک ریخت
|
|
|
|
|
گوشت در گلو و
لذت خوردن میان جان
|
|
|
|
|
دوش در رویای شیرین ماهِ منظَر دیده ام
|
|
|
|
|
غم هجران تو پایان ندارد
و درد عشق تو درمان ندارد
|
|
|
|
|
گریان شده ابر و بین چمن خندان شد
بلبل به تماشایِ گُلش مهمان شد
|
|
|
|
|
"مریم"
در این بادیه غم جاریست مریم!
فضای قریه تکراریست مریم!
هوای شهر مارا بو گرفته !
مرض درشه
|
|
|
|
|
به زمان فکر نکن حرکت عقربه هارو مشمار
شب و روز را پی هم بونه نکن
|
|
|
|
|
امیدوارانه می نگرم به اینده
|
|
|
|
|
آن شب که «م...تیِ ش...ر...ار»،
روسپی را تفسیق میکرد و سیاه،
جوجههای گرسنۀ همسایه
سالها بود که
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۶۲ پست فعال در ۱۵۴۸ صفحه |