يکشنبه ۱۴ خرداد
اشعار دفتر شعرِ یاد-داشت شاعر علی رفیعی وردنجانی
|
|
مثه تقدیرشهرزادم هزار و یک شب آواره
تو میدون واسه نامردا حریف مُرده کم داره
تماشا میکنم رودُ که ا
|
|
|
|
|
قهوهی ترش من از بُغض تو شیرینتر است
شعرهایم همه غمگین و غمانگیزتر است
نوشدارویی و سهراب ندارد
|
|
|
|
|
درختهای مُرده
شبیه پیرمردِ قوزیاند
که کنار جوی نشسته
و...
|
|
|
|
|
با پاهایم راه میروم
با دستهایم نقاشی میکنم
و...
|
|
|
|
|
از این ترمه خاک که بر سر غریبه
من اون مُردهام که جنازش مریضه
نه خوابم که با آب تماشا رُبایی
|
|
|
|
|
دلتنگ میشم
با این که دورم
از تو غروری
و...
|
|
|
|
|
لبخندهایم شبیه تواَند
سرسامگرفته، شکسته، پربُغض
روزهایی که اشک نداشتی تا...
|
|
|
|
|
مُردهام
و این همه اشک را
جمع میکنم تا برای آخرین بار
...
|
|
|
|
|
مثه پروانهها دور از درختم
به هرکی که رسیدم پیله بستم
تو آینه به خودم شلیک کردم
...
|
|
|
|
|
من قصیدهترین شعرهایم را
برای زنی مینویسم که دامانش
...
|
|
|
|
|
بوسههای عشق بر پیشانی
در روزهای سرخ از زردی پاییز
هنگامی که خورشید
هیچ تلاشی برای غروب نمیکند
|
|
|
|
|
1
برای سایهام مینویسم
هر ثانیه میترسم این چراغ خاموش شود
و دیگر هیچکس را نداشته باشم...
|
|
|
|
|
درختها جنگل را پوشاندهاند و
تصویری از شیر نمیبینم
درختها با تبر
...
|
|
|
|
|
رویای من
بگذار باران، تنها صدایی باشد
که...
|
|
|
|
|
پاییز تا گردنم زرد شده
و درختان از پنجره کافه افتادهاند
قهوهام ریخته و...
|
|
|
|
|
شب است و باد
هربار که پنجره را می بندم
به خیال پرده، به شیشه سنگ می زند
...
|
|
|
|
|
به پرواز فکر می کنیم اما
با هِق هقی عمیق
...
|
|
|
|
|
با یاد تو همش سیگار می کشم
از بغض پنجه بر دیوار می کشم
توو لا به لای جمع تنهاترین منم
بی سرنشینم
|
|
|
|
|
می خواستم پروانه باشم
هیچ پیلهای دورم ندیدم
من گنگِ خوابْ دیده بودم
دنیا رو با چشمای کورم ندیدم
|
|
|
|
|
اشک قطره ای از هزاران دوستت دارم است
که در سینهی من بخار می شود
...
|
|
|
|
|
ماشینها بوق می زنند و انسانها تَرَک می خورند
ای کاش
روزی که دیده بودمت
...
|
|
|
|
|
هزار سال از رفتنت می گذرد
و من با چشمانی که هیچ وقت نداشتم
...
|
|
|
|
|
حضور خلوت یک اِنس
به دوورِ جمعِ هیاهو
|
|
|
|
|
ما عزاداران بیل هستیم
که خروسها صبح و مرغها شب را
...
|
|
|
|
|
بوداهای سبز را شکستم
و به دنبال دالایی لاما از کوه
...
|
|
|
|
|
انگار همین دیروز بود
با موهایت شعر می بافتم
...
|
|
|
|
|
نگاه می کنم از پنجره به خودم
نه زرد مانده ام، نه سفید شدم
...
|
|
|
|
|
می خواستم پرنده باشم اما
...
|
|
|
|
|
آفریده شدم از گِل
با دست هایی که می چِکید
|
|
|
|
|
می خواستم پروانه باشم اما
شمع ها همه سوخته بودند
...
|
|
|
|
|
پیرهنت را
پوشیدم
و تو از پنجره نگاه می کردی
چگونه برف بر شانه های آدم برفی می نشیند؟
....
|
|
|
|
|
پاییز تمام شد
اما هنوز از این درخت
چند برگ زرد مانده
|
|
|
|
|
ای کاش این دیوار و بر دارن
تا حس کنم موهات و رو گونه ام
تا حس کنم افسرده ای، پیری
باور بکن...
|
|
|
|
|
دیگر برای هیچ کس
گریه نمی کنم
حتی برای خودم
...
|
|
|
|
|
در آستانه پیری ام
و هیچ نمی دانم لبخند چیست؟
|
|
|
|
|
نمرود من نترس
لب های ما گونه ای را تر نمی کنند
از بوسه عشق زخمی بر چهره داریم وُ
...
|
|
|
|
|
در سرم جنگلی است
ازپروانه های سوخته
...
|
|
|
|
|
آن قدر غمگینم که می توانم
بمیرم
...
|
|
|
|
|
از خواب من بگیر
چشمانم را
...
|
|
|
|
|
کبوتری بی پر
بر شیر سنگی ها نشسته بود
من داشتم از کوه
...
|
|
|
|
|
پارینه سنگی ام
عصری که هیچ وقت
...
|
|
|
|
|
آغوش تو نبود...که ماه گرفت
زمین داشت روی دیگرش را
...
|
|
|
|
|
برای رسیدن به تو
باران
...
|
|
|
|
|
دریا سال هاست
مرا از خودش جزر کرده
و حالا
گوسفندان واژگون
...
|
|
|
|
|
حتی اگر
تنهاترین تنها شوم
|
|
|
|
|
نه تکیه ای دارم وُ
نه دیواری که به آن پشت دهم
...
|
|
|
|
|
از جوانی ام بیش تر از جوانی
زخم خورده ام
...
|
|
|
|
|
تنهایی ام را
هیچ کس دوست ندارد
او زنی است که
...
|
|
|
|
|
تکه تکه
بال هایم را می چینم وُ
...
|
|
|
|
|
آن قدر به تو فکر کرده ام که
بر سرم شاخ درآمده
من گوزن ام
...
|
|
|
|
|
تفنگ را برداشتی
و من گوش هایم را گرفتم
|
|
|
|
|
در بیابان های فرعی ذهنم
دفن می شوم
...
|
|
|
|
|
آینه هیچ کس را
نشان نمی دهد
|
|
|
|
|
تورو مثل معشوق صدا می کنم
من و مثل آینه نگا می کنی
|
|
|
|
|
کنار جوی بودم
دختری کوزه به دوش آمد
...
|
|
|
|
|
آنجا که آسمان آفتابی است
ابرم
و آن جا که بارانی
سقف
|
|
|
|
|
نشسته ام
و ایستاده به خیابان فکر می کنم
|
|
|
|
|
محکم در آغوشت بگیر
احساسِ تلخِ حسرت و
|
|
|
|
|
مثه کابوس شده خواب و خیالم
غرقِ اندوهِ دلِ خونه خرابم
قدِ تصویرِ ترک خورده آینه
کویری ام ،
|
|
|
|
|
به شعرهایم تکیه می دهم
...
|
|
|
|
|
چه واژه غریبی است
وطن
...
|
|
|
|
|
دوباره خونمون از بغض لب ریزه
دوباره گریه هامون کشته رو میزه
...
|
|
|
مجموع ۳۹۲ پست فعال در ۵ صفحه |