سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 30 فروردين 1403
    10 شوال 1445
      Thursday 18 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۳۰ فروردين

        برای سایه‌ام

        شعری از

        علی رفیعی وردنجانی

        از دفتر یاد-داشت نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۵ مهر ۱۴۰۱ ۲۰:۳۶ شماره ثبت ۱۱۴۰۳۰
          بازدید : ۱۲۱   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی رفیعی وردنجانی
        آخرین اشعار ناب علی رفیعی وردنجانی

        1
        برای سایه‌ام می‌نویسم
        هر ثانیه می‌‍‌ترسم این چراغ خاموش شود
        و دیگر هیچ‌کس را نداشته باشم
        با خود می‌گویم آیا دیگران, همان سایه‌ام نیستند↓
        که در حضور نور ناپدید می‌شوند؟
        2
        از بیرون صدای نی‌لبک می‌آید
        بوگام داسی می‌رقصد و
        پیرِمردی قوزکرده با چشمانی نابینا
        برای او دست می‌زند
        او عمو یا پدرم است
        زنی لکاته از خانه‌ام فرار کرده
        زنی که دو ماه و چهار روز عقد من بود
        3
        او بیشتر عمویم است تا پدرم
        باید او را بُکشم و تکه‌هایش را
        در جای جای معبدی که نیست طواف دهم
        چمدانم را می‌بندم
        چمدان دست من است و
        خرده‌های شکسته تُنگِ زهرِ حل شده در شراب
        در دستان زنی اثیری
        بویِ خون و بچه پنیرک‌زده و سگ می‌آید
        دو زنبور طلایی دور سرم می‌چرخند
        قصاب هیچ‌ گوسفندی را به اعتراض گرانی
        سَر نمی‌بُرد
        او بیشتر عمویم است تا پدرم
        4
        تکه‌هایش را در چمدان می‌گذارم
        همه تریاک‌هایم را می‌کشم و بعد
        در جست و جوی معبدی که نیست
        سوار بر کالسکه پیرمردِ قوزی
        گرگ و میش را به مقصد آفتاب ترک می‌کنم
        کارد دسته استخوانی‌ام در خانه جا مانده
        پیرمرد همان پدرم است...
        علی رفیعی وردنجانی
         
        با احترام فراوان به بوف کور و صادق هدایت و زخم ناتمامش
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱ ۱۱:۳۳
        درود بزرگوار خندانک
        حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
        يکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱ ۰۹:۰۲
        سلام و عرض ادب جناب رفیعی گرانقدر
        زبان این اثر در عین زیبایی، بیشتر با ادبیات داستانی همخوانی دارد. خندانک
        اگر اشتباه نکنم شما در داستان نویسی ید طولایی دارید. خندانک
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        يکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱ ۱۲:۵۰
        جالب بود
        علی مزینانی عسکری
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۰۸:۳۷
        سلام و عرض ادب
        از ابتدا که شعرتان را می خواندم نوشته های مرحوم هدایت و هم عصران او در ذهنم تداعی می شد و در پایان دیدم که تقدیم به آن نویسنده زبردست کرده اید
        دستمریزاد
        مرحبا به رقص قلمتان
        خندانک خندانک خندانک
        زهره دهقانی ( شادی)
        جمعه ۱۱ آذر ۱۴۰۱ ۰۹:۱۲
        درود بر شما
        لذت بردیم👌
        خدا قوت💐
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0