شنبه ۳ آذر
مناظره جوی خیابان با موش شعری از موسی عباسی مقدم
از دفتر سایه وسنگ نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۵ ۲۲:۰۴ شماره ثبت ۴۷۵۰۰
بازدید : ۴۱۴ | نظرات : ۲۷
|
دفاتر شعر موسی عباسی مقدم
آخرین اشعار ناب موسی عباسی مقدم
|
شبی جوی خیابان گفت باموش
مکن عهد مودت را فراموش
بیا مانند سابق داخل من
زدست گشنگی هرگز مزن جوش
برنج وگوشت اینجا هست بسیار
مترس از گربه وانسان واز قوش
اگر دیدی کسی آمد به نزدیک
ترا توی لجن گیرم درآغوش
به او گفتا برو ای جوی بد بو
که تو جوی کثیفی وپر از لوش
نمی خواهم ترا دیگر ببینم
که از گند زیادت رفتم از هوش
یکی با پف پف از تو می گریزد
یکی با تاب وپیچ چشم وابروش
مگس دور سرت وز وز کنان است
ترا چشمی نبیند نشنود گوش
اگر کور شلی در تو بیفتد
لجن آید سرا پا تا به زانوش
اگر فیلی بیفتد در میانت
جهان گردد به چشمانش فراموش
نمی دانم کجا شد شهر داری
گذارد بر سرت یک دانه در پوش
میان باغ گلها خانه دارم
نه بوی گند می خواهم نه آغوش
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.