پنجشنبه ۱ آذر
اشعار دفتر شعرِ عروس کلاغها شاعر موسی عباسی مقدم
|
|
در شهر کسی نیست زمین گیر تر از من
|
|
|
|
|
دوباره زنده رود اصفهانت شور می ریزد
خمار چشمهایت نشئه ی انگور می ریزد
به پیچ مو برای ما طناب
|
|
|
|
|
بزن سرنا که سردار آمده نزدیک لشکر گاه
|
|
|
|
|
خالی بکن مرز مرا از بغض واز کینه
یعنی که بردار از سر پیشانی یم پینه
خاقان چینت را بگو در کشور
|
|
|
|
|
برادر سفره خالی مانده کودک نان نمی خواهد
نگاه روشن او شب شده باران نمی خواهد
نمی گوید معلم با
|
|
|
|
|
من دلم در غم نشسته لاله وگل بیشتر
در میان شهر مرد بی تامل بیشتر
ارغوان در باغ دیده رفتن پروانه
|
|
|
|
|
دنبالت از بس که دویدم دلم گرفت
وقتی به پایت نرسیدم دلم گرفت
چشمت قشنگ بود تعجب نمی کنم
از ا
|
|
|
|
|
هنگام دویدن سر زلف تو پرنده است
سرخی لبت لاله ی دلشاد کننده است
چون پلک به هم می زند آهوی نگاه
|
|
|
|
|
زلزله آمد عزیزان
خانه ام را پاک ویران کرد
من هنوزم که هنوز است زیر آوارم
آ
|
|
|
|
|
کنار برکه ی چشمت نشست مرغابی
شداز ستاره روی تو مست مرغابی
میان شهر تو شیداترین گل مو شد
به روی مو
|
|
|
|
|
من از هزار کیلومتری بوی دامنت را می شنوم
من از دامنت به جستجوی بهشت می روم
|
|
|
|
|
رفتم به صحرا که بچینم زغم گلی
آمد ونوک زد به سرم ماده بلبلی
گ
|
|
|
|
|
گریه هایم بدون تو بارید
سیل در گیر یک خیابان شد
چکش شهر توسری می خورد
پتک خالی دوباره سندان
|
|
|
|
|
قسم بر خالق پنهان وپیدای سر مویت
اگر عاشق نبودم کوچ می کردم زپهلویت
اگر مانی زمانی با نگاهت روبرو
|
|
|
|
|
روسری را پس نزن در شهر ما این رسم نیست
در میان شهر ما زلف پر از چین رسم نیست
در جنو
|
|
|
|
|
من التماسم از لب دنیا نمی افتم
امروز اگر افتاده ام فردا نمی افتم
چون
|
|
|
|
|
باید بسرایم غزلیات روان را
بالا ببرم باقلم عشق توان را
روشن تر از آیینه کنم شعر ترم را
یا ت
|
|
|
|
|
موی نرمش جنگل مازندران را مست کرد
قلب من طاقت نیاورد استخوان را مست کرد
آرش اول زور بازو را ن
|
|
|
|
|
بدم میاد از ریا از دورنگی
عاشق شدن با قلبهای سنگی
شبیه باغ و باغچه با قلب پاک
|
|
|
|
|
حال خوشی دارم زمان دیدن مویت
وقت اذان و وقت کارو آب وجارویت
من
|
|
|
|
|
ز سفر برگرد تاآزاد باشد جان من
ماه
|
|
|
|
|
چنارانی یم آرمانم محبت
سرو پیکر واستخوانم محبت
به دل غصه دارم که یک دم نباشد
س
|
|
|
|
|
با شما دود ودم وتلخی قلیان خوب است
با شما شعر وغزلهای فراوان خوب است
تا به لبهای قشنگ تو گل ول
|
|
|
|
|
ا پمادی نزنی قلب پر از جیزم را
کوه پر برف شدم
|
|
|