سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        ترجیع بند (ساقیا)

        شعری از

        احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        از دفتر دلسروده ها نوع شعر ترجیع بند

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۵ ۱۷:۱۱ شماره ثبت ۴۷۴۹۲
          بازدید : ۶۷۸   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        ترجیع بند (ساقیا )
        من زعشقت سر ببالین چون گذارم ساقیا
        از غمت صدها هزاران شکوه دارم ساقیا
         
        گوش کن یک لحظه دردم را بگویم همچنان
        تا بدانی در رهت جان میسپارم ساقیا
         
        چون طبیب عشق میباشی بیا حالم بپرس
        خوب میدانی که من هم بی قرارم ساقیا
         
        درد عشقت بر دلم هر لحظه بیشتر میشود
        آه عالم سوزرا از دل بر آرم ساقیا
         
        آفتاب بخت من باعشق تو سر میزند
        شکر بسیاری زدل بیرون بیارم ساقیا
         
        خواب راحت کی رود هر کس که عاشق می شود
        من بکوی عشق اینک رهسپارم ساقیا
         
        ماه را مهمان نمودم تا بر آید آفتاب
        شوق طالع چون زخورشیدت ندارم ساقیا
         
        حرفهای عاشقانه یاد من دادی نخست
        بوسه ها از من گرفتند چون شمارم ساقیا
         
        دوستت دارم تو هم اینک مرا یاری بکن
        چون تو ؛ هم ؛ هر شب بیائی در کنارم ساقیا
         
        آفتاب بخت من باعشق تو سر میزند
        شکر بسیاری زدل بیرون بیارم ساقیا
         
        زلف میریزی بروی شانه ام زنجیر وار
        از نگاه آن دو چشمت من خمارم ساقیا
         
        آتشی دادی بجانم شعله اش سوزد مرا
        شعله اش کمتر بکن طاقت ندارم ساقیا
         
        بوی عطرت شامه ام را مینوازد چون صبا
        چهره ات را هم نشان ده ؛ گلعذارم ساقیا
         
        آفتاب بخت من باعشق تو سر میزند
        شکر بسیاری زدل بیرون بیارم ساقیا
         
        در مقام عشق بازی گر نمودم اشتباه
        از کرم از اشتباه معذور دارم ساقیا
         
        من که میبینی برای خدمتت بستم کمر
        چون غلامی حلقه ای در گوش دارم ساقیا
         
        فخر خواهم کرد هرشب میرسی بالین من
        عزّتی دادی نخواهی کرد خارم ساقیا
         
        عاقبت عشقت مرا رسوای عالم میکند
        خوش بود رسوا شوم تا پای ؛ دارم ساقیا
         
        آفتاب بخت من با عشق تو سر میزند
        شکر بسیاری زدل بیرون بیارم ساقیا
         
        بند عشقت کرده ای بر گردنم کُندی به پا
        انتظار دشمنت باشد فرارم ساقیا
         
        صورتت یک دم نشانم ده که محتاجم به آن
        چون که من در عشق یک صورت نگارم ساقیا
         
        زاهدی دیدم گلاب عشق بر صورت زده
         یک نهالی من زگل اینک بکارم ساقیا
         
        شب که میخوانی بگوشم صوت لالا ای چه خوش
        کی رسد خوابی بچشم اشکبارم ساقیا
         
        آفتاب بخت من باعشق تو سر میزند
        شکر بسیاری زدل بیرون بیارم ساقیا
         
        سوز هجرت همچنان سردی زمستان میوزد
        من نمیلرزم ؛ بفکر خوش بهارم ساقیا
         
        بر؛ دِرِ میخانه ات آیم همیشه نیم شب
        ساغرم پر کن زمی خیلی خمارم ساقیا
         
        وعده کردی جام زرّینی دهیدم پر زمی
        من بوقت وعده ات لحظه شمارم ساقیا
         
        بحر عشقت در طلاتم دعوتم هی میکند
        کی رسم ؟ در بحر عشقت جویبارم ساقیا
         
        آفتاب بخت من باعشق تو سر میزند
        شکر بسیاری زدل بیرون بیارم ساقیا
         
        تار گیسویت بدستم گر رسد در نیمه شب
        میشود روشن از آن ؛ این چشم تارم ساقیا
         
        تشنه ام خشکیده لب هر گز ننوشم آب را
        تا بنوشم جرعه ای ازدست یارم ساقیا
         
        من زعشقت گشته ام (گمنام) دارم آرزو
        تاکه عشقت هم کند یک نامدارم ساقیا
        پنجشنبه سیزدهم خرداد نود پنج
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۵ ۱۹:۰۶
        گرانقدر بزرگوار و عزیز برای شما و قلمتان بهترین هارا خواهانم امیدوارم این سید روسیاهرا از دعای خیرتان محروم نکنید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        جمعه ۱۴ خرداد ۱۳۹۵ ۰۶:۵۹
        درود استاد ادیب بزرگوارم........خیلی زیبااااااا...عارفانه عاشقانه هایتان برقرار خندانک خندانک خندانک
        مجنون ملایری
        جمعه ۱۴ خرداد ۱۳۹۵ ۱۳:۲۰
        با سلام استاد بسیار عالی
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        جمعه ۱۴ خرداد ۱۳۹۵ ۱۶:۱۱
        درود بزرگوار. خندانک خندانک خندانک
        سمانه هروی
        شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۵ ۱۴:۲۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        یونسی یونس
        دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۰۲
        عرض ادب و احترام
        بسیار موزون و اهنگین . ساقی نامه ی زیبایست

        اما ترجیح بند نبود . در حقیقت این نوع شعر باید با ترجح و بند باشد ....شعرا هر قطعه را از ان غزل خانه ایی میخوانند و انگاه
        فاصله میان دو بیت یا بیشتر را بیتی مفرد میاورند که بوسیله ی یک بیت ثابت مُصرّع (بیت ترجیح)بهم وصل باشند . که انرا ترجیح بند میگویند .. مثلا : قافیه
        الف/الف
        ب / الف
        ج / الف
        شین / شین
        ن / ن
        ب / ن
        س / ن
        شین / شین
        م / م
        ن/ م
        ت /م
        شین شین ...............الی اخر
        ترجیح یعنی بازگشت به بیت ثابت و یا برگشتی است به خانه و یا بند دیگر ..... وووووو
        برای یاداوری خودم بود ... سپاس از شما خندانک خندانک خندانک خندانک
        ای دل نه هزار جهد کردی/ کاندر طلب هوانکردی
        هم چاره تحمل است وتسلیم/ ورنه بکدام جهد مردی
        بشینم و صبر پیشه گیرم
        دنباله ی کار خویش گیرم
        بگذشت و نگه نکرد با من / در پای کشان ز کبر دامن
        هرگز نشنیده ام که یاری / بی یار صبور بود تا من
        بشینم و صبر پیشه گیرم
        دنباله ی کار خویش گیرم
        و الی اخر ............
        ترجیح بند از سعدی با بیت ترجیح.......



        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4