جمعه ۲۵ آبان
اشعار دفتر شعرِ شاهباز بی صدا شاعر نوید خان بره (نوید)
|
|
عُمری است که در این شب محنت نگرانیم
در حسرت ایام به دَر رفته، خزانیم
شرمنده ترین دست جهان، دست پ
|
|
|
|
|
دخترک زندانی زیبایی است
دخترك شيداي عاشق پيشه است
دخترك نور خداوند كريم
دخترك افسانه اي ديرينه
|
|
|
|
|
چند وقتی است که سفر کردم
هجرتی به سرزمین سکوت
جای من در میان این غوغا نیست
زنهار از این مردما
|
|
|
|
|
آدمي را رخوتي ديرينه است
در فراموشي ، خدايي ديگر است
|
|
|
|
|
یادم آید روزگاری محو بودم، تلخ بودم
اندر این دریای خاموش غرق بودم، غرق بودم
خفته
|
|
|
|
|
همه عمرم براي زخمه اي ناكوك رقصيدم
همه شب را براي ناله گرگان بترسيدم
|
|
|
|
|
ساليان سال من اندر ره آرامشت
كس نميدانست ، چراغ راه من در دست توست
|
|
|
|
|
مردمي هستيم بي جاه و جلال
هر يكي داناي كل و بي سواد
مردمان دود و حرص و آشتي
هر يكي غمها به دل ا
|
|
|