جمعه ۲ آذر
لحظه دیدار شعری از نیما اسکندری
از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۵ ۰۵:۲۱ شماره ثبت ۴۷۴۵۰
بازدید : ۴۹۷ | نظرات : ۱۰
|
آخرین اشعار ناب نیما اسکندری
|
اخر مگر می شود بی درد عاشق شد
درد را ندید عشق را لایق شد
از عشق چه طلب داری باز گوی
زین عشق پاک رنگ هوس مجوی
از ازل عشق تو در قلب من است
آخر این دل تورا چون وطن است
سر به دیدار تو خواهم داد ای دوست
این همه عشق فقط معشوق اوست
هستیم بر دست، دستم بیاریت نیاز
ای عزیز ، دمی بمان کنم نماز
از همه عمر فقط حساب
خسته ام ،تشنه ام، زین بیابان و سراب
بشکند قلب مان از همه ، جانِ تو
این شکسته قلب، نشکست،پیمانِ تو
صبر کنم آیا،یا بازهم دل به فریاد دهم
زین هجران تو دل به بیداد دهم
ای عجب که رخ ز جام شکسته جلوه کرد
جام تهی است، خاطرات همچو درد
ای ماه جهان
،آرام جان
،روح و وران
دمی بمان ...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.