خط عاشقی
چی شده ، خجسته شده آدم ،
نِی همبون میزنه ؟
فکرکنم مسته ،
اینهمه تلوتلو، میگه چون شراب ،
داره لَمبُر میزنه
گاهی قدم قدمی ، بین خط عاشقی ،
بسانِ سَمبُل میزنه
گاهی معتاد میشه به هرچیزی در دُور و بَرِش ،
دست به انبُر میزنه
گاهی نیم نگاهی به ،
راه تهور میزنه
گاهی نیم قدمکی ،
به راه تحول میزنه
گاهی بین اینهمه بی صبری دست ،
به نوعی تحمل میزنه
" شله قلمکاری ست آدم بهرخویش "
گاهی جادوگرمآب ،
برلبش جیمبَل و جیمبُل میزنه
گاهی دلقک وارمیشه
به خودش زیمبل و زیمبو میزنه
گاهی هم دربین راه ،
او را زنبور میزنه
اما کاشکی حسی ازعاشقیِ یارحقیقی ،
رخنه کنه به دلِ دیوونه ی او
به یادِ یار، خجسته بشه
به او دلبسته بشه
از راهش و از او، هیچوقت خسته نشه
ازگناهاش ، با توبه شسته بشه
به خط عاشقی اش ،
هرچی که لایقِ یک ، عاشقِ مسته بشه
مثلِ استعداد یک جوانه ای،
بینِ اینهمه خاکِ وجودِ خویش ،
همچو یک هسته بشه
بهمن بیدقی 1403/2/7
حال شعرتون عالیییی بود
آرزوی دل خوش