يکشنبه ۲ دی
گل تنها شعری از محسن زندی
از دفتر دفترشعرمحسن زندی نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۲۱ شماره ثبت ۴۷۵۳۴
بازدید : ۱۴۲۱ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب محسن زندی
|
گل تنها
گلی دیدم که تنهامانده در دشت
که آمدبلبلی ازباغ گل دشت
کنارگل نشست باآه وزاری
به گل گفتا ندارم من قراری
زفرط خستگی ناله همی کرد
زدست دردو غم مویه همی کرد
چنان کردناله وزاری زحالش
به گفتا ازغم و دردو خیالش
زمستان می روی تنهایم اینجا
زدست بی کسی شیدایم اینجا
تومی دانی که گرنیستی تباهم ؟
نباشد گررخت زشت وسیاهم
عزیزم طاقتِ دوری ندارم
نباشی درچشام نوری ندارم
ترحم بردل رسواانکردی
محبت برمنی شیدانکردی
چقدرآزرده و نالانم امروز
چقدرسرگشته وحیرانم امروز
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.