سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        ادامه ماجرای عشق وعاشقی

        شعری از

        محسن زندی

        از دفتر دفترشعرمحسن زندی نوع شعر غزل مثنوی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۵ ۲۳:۰۰ شماره ثبت ۴۶۲۵۷
          بازدید : ۷۰۲   |    نظرات : ۱۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محسن زندی

        اؤنون آدی انگیزه ی عشقییدی
        نام آن کتاب انگیزه عشق بود
        متنی بوتون آموزش ومشقییدی
        تمامی متن کتاب پرازآموزش ومشق عشق بود
        نامه نی اؤخویوب چوخ آغلامیشدیم
        بعدازنوشتن نامه،آنراخواندم وبسیارگریه کردم
        اورکیمین باشیندا ساخلامیشدیم
        ونامه رادربهترین جای قلبم(راس قلبم) نگه داشته بودم
        بیلمه دیم اؤنی کیم وئرمیشدی یارا
        درآن زمان ندانستم ،آن نامه راچه کسی به یارم داده بودچون من نمی خواستم نامه رابه اوبدهم
        کونلومی یاندیریب ائدمیشدی پارا
        بادادن آن نامه به او،(سئوگی)دلم راسوزانده وپاره پاره کرده بودچون بدون رضایت من این کارراانجام داده بود
        بیرگون بیلدیم اؤنا ائلچی گلیبدور
        یک روز دانستم که خواستگاردارد(به خونه اش خواستگارآمده است)
        ائیله بیلدیم باغیرین با شین دلیبدور
        وقتی شنیدم که به اوخواستگارآمده احساس کردم که قلبم راسوراخ کرده ودیگر قلبم نمی تواند خون رادرخودنگه داشته وتصفیه نموده وبه اعضای بدن بفرستدواحساس کردم که قلبم ازکارافتاده ودیگردارم می میرم
        بدنیم سست اولدی حالیم قاریشدی
        وبدنم سست شد وحالم دگرگون شد وبه هم خوردواحساس کردم که دنیا به سرم خراب می شود
        احساس ائدیم روحیم بدندن قاشدی
        واحساس کردم که روح ازبدنم فرارکرد
        گؤزلریم قارالدی داها گؤرمدیم
        وچشمام سیاه شدودیگرجایی راندیدم
        نه گلدی باشیما اؤندا بیلمدیم
        نمی دانم درآن موقع چه به سرم آمدچون هوش ازسرم پریده بود
        اؤزاؤزونه یاش گؤزومدن تؤکولدی
        خودبه خود اشک ازچشام سرازیرشد
        ایشیقلی گون گؤزایویمدن چکیلدی
        واحساس کردم که دنیا داری برام تاریک می شی معنی خودمصراع روزروشن ازخانه چشمم به کناررفت آخی همشعرهای عزیزم من برای فعل چکیلدی چگونه معنی مناسب پیداکنم 
        ائیله بیلدیم الیف قدیم بوکولدی
        چنان احساس کردم که قامت راستم خم شدوشکست (کمرم شکست)
        یامان گونون سرنوشتی اکیلدی
        ودرآن موقع ودرآن روز برای من سرنوشت شوم وسرنوشت روزکارشوم کاشته شد
        گئدی جانیم  یاریؤلوندا آی آمان
        ای دادوبیداد،درراه عشق یار،جانم ازدست رفت
        اؤلمییدیم آللاه  ای کاش بوزمان
        خدایا ای کاش این زمان برای من به وجودنیامده بود ای کاش من عاشق نشده بودم
        جوان جانیم یاریولوندا تالاندی
        جوانیم (جان جوانم)درراه عشق غارت شدبه یغما رفت
        اؤندابیلدیم سئوگی سئومک یالاندی
        درآن موقع دانستم که عشق وعاشقی دروغ بود (عاشق شدن به بی وفا موجب نابودی است)
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۳ فروردين ۱۳۹۵ ۱۸:۴۸
        درود گرامی
        زیبا و غمگین بود
        خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        سه شنبه ۲۴ فروردين ۱۳۹۵ ۱۸:۳۷
        حکایت صادقانه وصمیمی دلدادگی تان از دل بی ریای شما پرده برداشت...
        امید وارم سعادتمند باشید در مسیر روشن زندگیتان همکارگرامی خندانک خندانک
        سعید عاصم یوسفی(سعدیار)
        دوشنبه ۲۳ فروردين ۱۳۹۵ ۰۳:۱۷
        چوخ گوزل سوملی یازمسان عزیز قارداشیم وار اول و دوام ات
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        وحید کاظمی
        دوشنبه ۲۳ فروردين ۱۳۹۵ ۰۵:۰۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        یاشاسین قارداش
        چخ قشهده
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        دوشنبه ۲۳ فروردين ۱۳۹۵ ۱۳:۰۱
        جناب آقای زندی عزیز، سلام علیکم.
        .................................................................
        تابه من، آیه ای ازعشق،خدانازل کرد
        بینِ معشوقه ومن، شرم وحیا، حائل کرد
        مست ازین لطفِ خدایی، به طرب بنشستم
        آه کین مستیَم ازلطفِ خُدا، غافل کرد
        ...................................................................
        خسته نباشید برادرِ برگوارم.................. خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        دوشنبه ۲۳ فروردين ۱۳۹۵ ۱۴:۳۳
        درود بر جناب زندی بزرگوار

        عشق قصه سوزانی است پر از غصه و آه

        سوزاننده بود و امیدوارم دلتان هیچگاه غمیگن نباشد
        زندگی جریانی است از سرچشمه خود با نشیب و مانع ها
        گر چه سخت است ولی امید به اقیانوس دارد خندانک

        پاینده باشید خندانک خندانک خندانک
        مهدی صادقی مود
        دوشنبه ۲۳ فروردين ۱۳۹۵ ۱۶:۲۷
        سلام جناب زندی عزیز
        خیلی هم قشنگ
        خندانک خندانک
        حکایت عشق زیبایی بود
        درود برشما
        خندانک
        فریبا غضنفری  (آرام)
        سه شنبه ۲۴ فروردين ۱۳۹۵ ۲۰:۵۱
        درودها بر زلالی کلامتان

        مانا باشید خندانک خندانک خندانک
        آزاده بازوبند
        سه شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵ ۱۸:۳۹
        عالی بود و دلنشین، با لطافت خاص و مفهوم زیبا
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4