سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        ادامه ماجرای عشق وعاشقی

        شعری از

        محسن زندی

        از دفتر دفترشعرمحسن زندی نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۴ ۱۵:۱۷ شماره ثبت ۴۵۵۵۸
          بازدید : ۷۴۳   |    نظرات : ۳۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محسن زندی

        دئدیم بیل دردیمی گؤرنه چکیرم
        گفتم دردم رابدان ببین ازدست عشق توچه می کشم
        عشقون ویریب یاپراق کیمین اسیرم
        عشق توچنان زده است که مانند برگ می لرزم
        گورمیینده  سنی  صبریم    کسیلیر
        وقتی که تورانمی بینم آرامشم سلب می شودیابریده میشود (صبرم بریده می شود)
        اورگیمده  یامان  یئللر    اسیلیر
        ودردلم بادهای بدویامرگ آورویاخطرناک می وزد پیداکردن معنی مناسب برای کلمات ترکی خیلی سخت است
        هرکیپریگون  بیر  اوخ  تکین آخیری
        هریک ازابروهایت مانندتیرمیادبه طرف من
        هر باخیشون  شمشک تکین شاخیری
        وهرنگاهت مانندرعدوبرق به دلم جرقه می زند ومی سوزاند
        آلا     گؤزلرمنه   سوزگون   باخیری
        چشمان درشت و زیبا وقشنگت باطنازی به من نگاه می کنند
        من باخانداقان یاش گوزدن آخیری
        ووقتی که من به تونگاه می کنم اشک خون ازچشمم سرازیرمی شود
        یامان  سالدون  منی آغیر  زللئته
        مرابه ذلت ومشقت بزرگ ومرگ آوروخطرناک انداختی
        گئدیب  طا قت  دؤزنمیرم  محنئته
        دیگرتاب وتوانم ازدست رفته ومحنت تورا نمی توانم تحمل کنم
        یوخ اورکدن یانان دردیمی بیله
        وکسی هم نیست که بادلسوزی دردم رابداند ودرمان کند
        گلیب گؤزلریمین قان یاشین سیله
        وبیاید واشک خون آلودچشمانم راپاک کند
        سنده یارباخمادون من دییه ن سؤزه
        وتوهم ای یارمن به حرف من گوش ندادی
        سالدون اورگیمی آتشه گؤزه
        ودل مرابه آتش وآتش سرخ شده وآتش پرحرارت انداختی
        ایندیده وارعشقون منی یاندیریر
        هنوزهم که مدتی ازتوجداشده ام آتش عشقت خاموش نشده ومرامی سوزاند
        اورگیمین  باشین  الوولاندیریر
        وبازهم شعله عشقت دلم را(سردلم رابهترین جای دلم را)می سوزاند
        دردون گئنه گئدمیرمنیم جانیمنان
        دردعشقت هنوزهم درجان من جاگرفته وبیرون نشده
        محبتون چیخمیراورک قانیمنان
        ومحبت توازخون دلم خارج نمی شود
        اوگونلرین  حسرتینی   چکرم
        هنوزهم حسرت آن روزهارا می کشم
        گئنه دیسون شیرین جاندان گئچرم
        بازهم اگربگویی ودستوربدهی ازجان شیرینم می گذرم
        بیرگون دوردیم سن مارالین یولوندا
        یک روزآمدم ودرراه توایستادم
        دئدیم گلدیم دایم اؤلام قولوندا
        وبه توگفتم آمدم تاهمیشه درخدمت توباشم (نوکرتوباشم)
        عشقین کتابینان یازدیم بیرنامه
        ازکتاب عشق یک نامه نوشتم
        دئدیم عجب سالدون منی یاردامه
        ودرنامه گفتم ای یارمراعجب به دام عشق انداختی وگرفتارکردی (دردام عشقت گرفتارکردی ودلم را کشتی)
        نامه نین جؤهری اورک قانیدی
        جوهرآن نامه ازخون دلم بود
        کاغذی قوروموش شیرین جانیدی
        وکاغذ نامه ازجان نحیف ولاغرشده ازدردعشق توبود
        گؤزیاشینان اونی تزئین ائیله دیم
        وبااشک چشمم نامه راتزئین کردم
        دل سؤزینن یازیلارین سئیله دیم
        وباسخن سوزناک دلم نوشته های نامه را گل چین کردم
        گؤزقانینان غلتلرین پاک ائدیم
        وباخون چشمم غلط های نامه راپاک کردم
        اورکدن آه چکدیم سینه چاک ائدیم
        ازدل آه بلندی کشیدم وازدردسینه راپاره کردم
        اورگین آهینان متنین بیتیردیم
        باآه دلم متن نامه را رشد داده وپروراندم
        گوزومون یاشینان باشا یئتیردیم
        وبااشک چشمم نامه رابه پایان رساندم
        اؤنامه نین آدی عشقین اوتیدی
        اسم آن نامه آتش عشق بود
        پیام کونلومون قارا دودیدی
        وپیام آن نامه دود سیام دلم بود(دلم ازآتش عشق یارمی سوخت ودود سیاه ازآن بلند می شد درآتش عشق سوختن مانندآتشی نیست که انسانها باهیزم برپامی کنند ومی سوزد وتمام می شودآتش عشق هیچ وقت تمام نمی شودوهمیشه باعاشق همراه است وحتی بعدازمرگ نیزاگرباتفکرعاشقی به قبرعاشق بروی ومکاشفه کنی  می بینی که خاک قبرعاشق خاکستروسیاه است پس معلوم می شود عاشق حتی درقبرهم می سوزدازمجنون می پرسند بهترین موقعیت عاشق چه زمانی است می گوید زمانیکه ازمعشوق جدا می شوی ومدتی اورا نمی بینی وآتش عشق تمامی وجودت رااحاطه می کنی وآن وقت ازخودبی خودمی شوی وبه رویا پناه می بری ودررویامی بینی که سرت رابه زانوی معشوق گذاشته وبه خواب نازوشیرین فرو رفته ای وبااشک چشم یارازخواب بیدارمی شوی وبازبان خود اشک چشماش راپاک می کنی وسرت رامی گذاری به سریارباهم گریه می کنی واشک چشمها را همراه باخون دل مخلوط کرده وباهم آنقدرگریه میکنید که همه جارابااشک خودتان خیس می کنید وبدترین زمان برای عاشق بیدارشدن ازاین رویاست که می بینی آنهایی که دیده بودی خبری نیست)
        اؤنامه نی یازمیشدیم بیرکتابدان
        آن نامه راازکتابی نوشته بودم
        اؤخویانی اؤیاداردی اؤ خوابدان
        آن کتاب هرخوابیده وغافل ازعشق رابیدارمی کرد
        اؤنون آدی انگیزه ی عشقییدی
        نام آن کتاب انگیزه عشق بود
        متنی بوتون آموزش ومشقییدی
        تمامی متن کتاب پرازآموزش ومشق عشق بود
        این داستان واقعی هنوزتمام نشده است ،ازمدیرمحترم سایت تشکر می کنم که واقعن درحق مااعضا بزرگی وبرادری می کنید واستدعا دارم که این داستان بیشتردرمعرض دیدهمشعرهای عزیزم قرارگیرد
        دوستدارشما   زندی
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۳۱
        غمنامه عاشقانه تان با تمام تلخی زیباست همکار گرامی...درودبرشما خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۰۲
        درود گرامی
        بسیار زیبا و غمگین بود خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        سه شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۳:۳۲
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود برادربزرگوارم
        بسیارزیبا بود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        يا مقلب القلوب والابصار
        يا مدبر اليل و النهار
        يا محوا الحول والاحوال
        حول حالنا الي احسن حال
        سال نوشما پیشاپیش مبارک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک


        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۶:۴۰
        جناب آقای زندی عزیز، سلام علیکم.
        ..........................................................
        فقط می توانم این راخدمتتان عرض کنم..................که: عشق هیچگاه ،فراموش نمی شود وخاطره اش تاابد دردل،می ماند .اگرچه به وصال هم نرسی(که معمولاً چنین ) است وشاید این یک قانونِ الهی باشد که عاشق هیچگاه به وصالِ معشوق نرسد،تاهمیشه درآتشِ این عشق بسوزدو،با یادِ اوباشد .بزرگوار...........فکرمی کنم اگرهمین طورادامه بدهید.........سرِ دردِ دلِ خیلی ها بازشود...............خدای عاشقان یارت باد انشاءا..........
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۴:۲۸
        درود بر همکار محترم

        شعر غمناکی بود با حس درونی شما آمیخته شده . ممنون از تلاشی که بردید و ترجمه آن را به فارسی نوشتید. برایتان آرزوی سرافرازی دارم.
        شادی در دلتان همیشه سبز باد
        روزگارتان بهاری خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        سه شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۵۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        یاشاسین گارداشی
        بسیار عالی مثل همیشه
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۲۲
        درود برشما
        خندانک خندانک
        صابرخوشبین صفت
        سه شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۵۴
        سلام
        درودها جناب زندی
        خندانک خندانک خندانک
        رودونا کیارنگ  (فاطمه توکلی)
        سه شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۷:۱۶
        سلام و درود جناب زندی برادر بزرگوارم خندانک
        چه زیباست عشق تان و زیبا تر خاطره ی ماندگارش است که قلبتان را هنوز گرمی می بخشد خندانک خندانک خندانک
        زیبا به دلم نشست خندانک خندانک خندانک
        ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿
        زندان، هر اندازه هم آسان و قشنگ باشد، باز هم زندان است؛ آدم بسیار آسان پا به درون آن می‌گذارد و سپس، بسیار زمان و تلاش لازم است تا بتواند از آن بیرون بیاید.
        كریستین بوبن
        ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿
        همیشه باشید و بسرایید
        خندانک خندانک خندانک
        سعید عاصم یوسفی(سعدیار)
        سه شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۸:۲۱
        چوخ گوزل لذت آپاردخ خندانک خندانک خندانک خندانک
        فریبا غضنفری  (آرام)
        سه شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ ۲۲:۳۴
        عاشقانه ای پر غم ولی زیبا
        درووود بر شما خندانک خندانک خندانک
        حوریه (دلشید) اسماعیل تبار
        چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴ ۰۶:۱۸
        درود بزرگوار.. خندانک
        عاشقانه ی محزون ِتون ، بر جانِ جان نشست و ...
        الهی دلتون آباد و بی غم..
        زنده باد..
        نوروزتون همایون..
        خندانک خندانک
        خندانک
        صفیه پاپی
        چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۲۸
        .................. خندانک خندانک خندانک .....................
        بسیاااار زیبااا بود جناب زندی عزیزخندانک خندانک خندانک
        عشق هرگز نمی میرد...
        هزارااان درود خندانک خندانک خندانک
        ............... خندانک خندانک خندانک ..............
        بهارانه ای تقدیم به اهالی خوب شعر ناب:

        باز غوغای بهار است وچه پر شور وشرم
        می روم مست شوم تا دل صحرا بپرم
        در سماع گل وپیچک متحیر شوم و
        سهم عاشق شدنم را زطبیعت ببرم
        توتمنای منی،غرق نیاز است دلم
        باز با مهر بخوانم که همین دورو برم
        هرکجا میخک سرخی است تو در یاد منی
        چشم شیداست که هر لحظه ترا می نگرم
        عشق مفهوم قشنگیست که یادم دادی
        می نشانم به دل شعر،همین شد هنرم...

        صفیه پاپی خندانک

        ..................... خندانک خندانک خندانک ..................
        بهترین روزهای زندگیتان در راهند... سبز باشید خندانک خندانک
        معصومه عرفانی (عرفان )
        چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۱۲
        سلام استاد بزرگوار بسیار زیبا سرودید

        زنده باشید و سلامت
        در پناه حق

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1