يکشنبه ۹ ارديبهشت
|
|
دیده ام آن روز در ،کوچه طبیب تورا
|
|
|
|
|
يارب ترحمي كن لطف تو بس عظيم است
راهت به هرطرف هست اطراف آن نعيم است
علمـم اگر همين است
|
|
|
|
|
به هیچ بودنم قَسَم
که لبخند های ،
پُربها و ارزشمندت ،
به دنیا وهفت آسمان می ارزد
|
|
|
|
|
فرمان پدر بردن، بر هر پسري اصل است
طفل اَر بِـبَرد فرمان ،گويندكه با عقل است
اين
|
|
|
|
|
نمی دانی و نمی خاهم که بدانی
|
|
|
|
|
ای نگار همیشگی ،رهبر
مهزیار همیشگی ،رهبر
من شدم یار ومانده با تو هنوز
انتظار همیشگی ،رهبر
|
|
|
|
|
به یاد شعر فروغ افتاد:
در کوچه باد میآید...
|
|
|
|
|
تقدیم به استاد عزیزم: شاهرخ
|
|
|
|
|
ای گل پر پر شده ای نسترن
ای که بودی گل به پیش انجمن
روح تو در نزد مردم زنده باد
از غم تو د
|
|
|
|
|
چه بی پروا تنم آغوشی لخت و رَسته می خواهد ..
|
|
|
|
|
جز دلم چیزی ندارم تا که تقدیمت کنم
سوزِ این صدپارۀ بر غم دچارم مالِ تو
|
|
|
|
|
از این آلون ویران سقف ناقابل چه می خواهی
|
|
|
|
|
لبخندش؛
پُر از غم بود؛
حتا روی سِن تئاتر،،،
[دلقک پیر]!
لیلا_طیبی (رها)
|
|
|
|
|
یاد قافی کرده ای چون سایه ای
|
|
|
|
|
شاپرک هرگز ندارد ترس خاکستر شدن
|
|
|
|
|
خسته و دلتنگ و تنها در خودم زندانی ام
کیستم من؟ دل به دستت داده ای قربانی ام
|
|
|
|
|
درانتهای جهان
ته یک دالان خیس
|
|
|
|
|
وجودم را غزل خوان کرد چشمانت
|
|
|
|
|
دل من چه دیده از تو ، شده بیقرار و شیدا
|
|
|
|
|
گذرم فتاد دیشب ، سر کوچۀ جدایی
|
|
|
|
|
جام می من دوش بیفتاد و شکست
|
|
|
|
|
من هنوز اينجايم... همچنان در محبس
|
|
|
|
|
تا نسیم صبح می گوید به گلزاران درود
با تو ای فرزانه پیر شعر ، از یاران درود
|
|
|
|
|
مــرا به بـــزم عاشقانه ات ببر
|
|
|
|
|
گذر چون به دل دم به دم مي كني
در آن هر چه غم هست كم مي كني
|
|
|
|
|
یادم آید به شبی خوب در آن گلشن شاد
|
|
|
|
|
سفرکردند تا پس کوچه های کهکشان ها را
|
|
|
|
|
ازدرختی ، مارمولکی میرفت بالا
ز پله های آن اداره ی لعنتی ،
جنابِ مارمولکی میرفت بالا
|
|
|
|
|
زیبای پر احساس
کنار تو
ساحل امن و آرام
ای دامنت پر یاس
کنار تو
لحظه شور و فریاد
|
|
|
|
|
يارب نظري كن ،دل من رو به تو باز است
اين دل به اميد تو رهش،سوي حجاز است
آن كعبه ز
|
|
|
|
|
این روزها در هر کوچه شهر رد پای عطر توست
و هر غریبه در شهر، شبیه تو
هر آینه دل
|
|
|
|
|
زندگی چیست، پر از درد برای من و تو
|
|
|
|
|
ای عزیز هم نورد من
هم نشین عشق و آه و درد من
|
|
|
|
|
نه چنان گناهکارم که زنی به تیرو خنجر
|
|
|
|
|
هنر گر نباشد تو را مال سود
نباشد در این دار پستی و دود
|
|
|
|
|
یک دم نبود گشت و گذار جهان ما
|
|
|
|
|
نرگست با من چرا نامهربانی می کند...
|
|
|
|
|
بسی غیبت کند، مخلوق بدگو، که کم عقلان کند با خویش همسو
|
|
|
|
|
می شناسم این روزهای پلشت بی احساس را
|
|
|
|
|
عشق یعنی شرم چشمانت بلای جان شود
تب ڪنی اما تـن مـن ظهـر تابستان شود
|
|
|
|
|
دلتنگی کوچه های خاکی تا کی؟
در گوش نوای سوزناکی تا کی؟
|
|
|
|
|
به خاکِ پاکِ میهن و، درفشِ جاودانه اش - به پرچمِ سه رنگ خود، بسی کنیـم افتخار
|
|
|
|
|
می شود روزی که من رسوا شوم
عاشق آن نرگس شهلا شوم
می شود خورشید من یک لحظه ای
دلبرم با دیدنت بین
|
|
|
|
|
امام زادگانی را زیارت کردم
|
|
|
|
|
نفسم عطر خوش موی تو را می خواهد
|
|
|
|
|
و حالا
و اینک
و درست در این بُرهه از بی زمان ترین زمانِ ممکن
و
بی مکان ترین مکانِ ممکن
...
|
|
|
|
|
گم شده است
در کوچه پس کوچه های
سر به هوای شهر،
در سرگردانی بن بست ها
سِقْط می کند
هزاران بار ن
|
|
|
|
|
بیا و دالانی باز کن
در انتهایِ دیوارِ شب...
|
|
|
|
|
از تو خاطره زیاده ، مثل عطر تن تو
|
|
|
|
|
ناگه به شهر دلهره ها می بری مرا
قدری درنگ کن ،به کجا می بری مرا
حالا که پاسخی به سوالم نمی
|
|
|
|
|
شهر، شهری از شهرهای جنوب
دختر، دختری باروبندِ کلاغی
معصومیت در او موج میزد
|
|
|
|
|
خداونـدا اگـر بيهـوده گفتـم
هميـن راز نـهانت را ش
|
|
|
|
|
خاکِ وجودمان را، گِل کرد با میِ ناب
چون شعرهای حافظ، زیبا سرود ما را
|
|
|
|
|
امشب مرا خوابی نمی باید
و یادت تا سپیده دم با من است.....
|
|
|
|
|
گاهی فقط محتاج چند حرف عاشقانه ام
لبریز دلتنگی و گریه های کودکانه ام
|
|
|
|
|
نباشد اندر این عالم ثباتی
دو روز است اندراین عالم حیاتی
|
|
|
|
|
کبوتران برای دانه ای لحظه شماری میکنند
|
|
|
|
|
تو آن طوطی که می خواند سرودی خوش برای من
که مسحورت شوم هر دم، تو شادانی و من هیچم!
تو در رقص سم
|
|
|
|
|
پنداشتید می گذریم از خطایتان
خط می کشیم دور سزای جفایتان
می بارم از درون و به دل زخم می زنم
ب
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۰۲ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |