سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 دی 1403
    21 جمادى الثانية 1446
      Saturday 21 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱ دی

        اشعار دفتر شعرِ برای تو شاعر مهرداد درگاهی

        مهرداد درگاهی

        با صدای هر باران راه می‌بازد دلم پر می‌گشاید قلب لرزان شکل ترانه می‌گیرد این خیال خام با صدای
        ۲۸ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        کاش می‌شد که رها شد از این حاصلِ بی‌حوصلگی کاش می‌شد که جدا شد از تمامِ شهرِ پر آلودگی کاش نوری
        ۳۲ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        گام‌هایی خسته و پیوسته می‌رسم آیا به روز آغاز؟ هوا چه سرد است اینجا ابر می‌گرید و می‌ماند نالان
        ۴۶ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        همیشه درگیر توام بسان باران به ابر بسان ماهی به دریا یا که آینده به فردا آغوش باز کن تا رها شو
        ۲۷ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        ابر بی بارش نمای آسمان را زیر چتر خود گرفته دست برنمی‌دارد از این بیهودگی از زوال دائمی از این
        ۴۲ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        زندگی به کوتاهی لمس کف دریا می‌رود دسته سار و تو میمانی تنها راز این کهنه سربسته چه میدانی تو می‌
        ۳۶ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        و چه مشتاق بودم که بیایم تا که ببینم پرواز آخری را راه بن‌بست نیلوفری را کهکشان راه شیری آسما
        ۴۷ بازدید     ۷ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        پاییز آمده باز تا بگوید که بهار رفتنی است پرواز برگ‌ها را دیدی و به خاطر نسپردی که سبزی دائم د
        ۳۵ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        آسمان را بنگر دست بردار زمین را که هوا سخت گرفته است سقف بی‌روزنه شب پُر نور ماه گشته است سرنوش
        ۵۲ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        شب تنهایی عاشق فصل پوسیدن برگ‌ها میون بهار و گرما خسته از دیدن رویا توی خاموشی دل‌ها لنگ میزد ب
        ۵۳ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        تنهایم نگذار با این روزهای تکراری با تن خسته با این شب‌های بیداری با این دست چروکیده تو فصل‌های
        ۴۲ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        هی رفت و آمد می‌کنم در مرز خیال و خاطره شب را می‌رسانم تا به صبح با چشم‌های خسته از خواب‌های خیس
        ۴۴ بازدید     ۱ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        چشم روشنگر صبح یه بغل ترانه ساخت توی تنهایی شب یه مسافر جاگذاشت خط پا خورده دشت رفت تا مرز افق
        ۹۲ بازدید     ۱۴ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        بگذاشتی و رفتی همین یاد تو ما را بس پاییزها آمدند و رفتند همین کنج تنهایی و انبوه خاطرات تو ما ر
        ۶۴ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        چشم روشنگر صبح یه بغل ترانه ساخت توی تنهایی شب یه مسافر جا گذاشت امان داد این جهان را آن طلوع
        ۵۳ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        بی‌پرده بگویم که جهان را سببی نیست این راز به دل مانده به هوای شرری نیست دشت پوشیده شد از مه هی
        ۴۲ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        من نه آنم که بمانم تا که بمیرم می‌روم تا که ببوسم دریا شب تا به سحر را سیر کنم در میان عطر گل‌ها
        ۵۷ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        می‌شود در پناه باران خوابید پای در راهی گذاشت و سبزه‌ها را دید می‌شود دست بر بوته کشید زندگی را
        ۶۱ بازدید     ۱۱ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        بی صدا بی صدا گویا تو هم گریه می‌کنی شب‌ها خسته و لرزان بار زندگی را بر دوش می‌کشی تنها مشت می‌
        ۶۰ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        از این آشفته‌سرای زندگانی از این ابر سیاه آسمانی رهایی ده تو مرا در سکوت شب نور ماه از میان ابره
        ۶۷ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        استوار چون کوه ایستادی و نشاندی تو مرا گاه و بیگاه به راه می‌رفتم من به بیراهه پِی‌ام بود که به
        ۶۱ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        از دشت مصیبت‌ها می‌رود او تنها پای بر پیکر خشکیده دشت یاد گل‌های شقایق در سر می‌رود به پیمایش ش
        ۵۶ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        از ته دشت فروخفته به باد صدای تاریخ در فراز و فرود است رنج ما رنج انسان پایانی ندارد دست بیدادگ
        ۷۱ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        می‌اندیشم که دیگر بار می‌آید به دست آن سراب خفته به دشت‌های غریب؟ آن هوای تازه آن لحظه ناب آن حس ع
        ۷۵ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        این همان دل سرگشته ماست که آتش گرفته و آتش‌نشان در پی آب است و بس بی آنکه بداند کجا آتش گرفته ای
        ۷۴ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        کجا بودی تا که این ویرانه تنها را ببینی در فراز شب‌های یخی در فرود غوغای تف دیده لبی در صدای های
        ۷۹ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        ابر بارنده به دریا می‌رفت اشک چشم تر ما بود که به یغما می‌رفت فصل پوسیدن برگ بود پاییز هزار رنگ
        ۸۵ بازدید     ۷ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        ¬و چه زجری می‌کشد آن عاشق بیدار که نماند هیچ به سرش جز خاطره یار آن سودازده ماه که ندانست آخر
        ۹۳ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        به من بگو در این هوای ساکن و پُر از غبار در این زمانه پُر از اجبار به چه می‌اندیشی به من بگو
        ۹۳ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        خیره به چشم نمناک غروب یادی از ساعت حسرت ساعت بی تو آمد به سرش آواز شب از دور می‌آمد و او بی ت
        ۸۷ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        از چه گریانی نگاه کن ابر می‌‌بارد همان ما را بس تلخی ایام می‌گذرد چند قطره اشک و خاطره‌ای در سر
        ۱۴۷ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        به آینده می‌نگرم که همچون آینه‌ای پیش رویم ایستاده و گذشته‌ام را بازمی‌نماید که قطره قطره قطره ا
        ۱۲۳ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        شب تاریک و سیاهی به تمنا گذری کرد ذهن بی خاطره پیمود قلب بی عاطفه فرسود مرغ تنهای قفس دگرش هیچ
        ۱۰۰ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        صبح زود است و شهر به خواب طولانی رفته است گویی دست باد در دست دیگرش آرمیدن آغاز کرده است گویی
        ۱۴۰ بازدید     ۷ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        چه می‌دانی که پای در راه گذاشتن چه سخت است و چه پُر رنج هوا افسرده رویی زمستان است گویی نه هیچ
        ۱۲۸ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        آنجا که تو باشی خواب واژه غریبی است میان من و تو شب فروبسته و دل دست فراز چشم پُر مهر تو خیره
        ۱۱۲ بازدید     ۱۱ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        قاصدک بی‌آشیان دمی بیاسای و لحظه‌ای پرواز کن حجاب کهنه شب را از سر خود باز کن این بغض کهنه
        ۱۲۵ بازدید     ۱۳ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        به رویای تو آمدم باز بی‌سایه و پوشیده ز اغیار چه دنیایی ساکت بود و آبی دل تو همچون صندوقچ
        ۱۳۷ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        از دل تیره این روزگار آفتابی پیدا می‌شود آیا دست‌ها را بگشاید خمیازه‌ای کشیده چشم بگشاید جنب و
        ۱۳۱ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        شبی تاریک و من و صورت تو رد برقی که به ناگاه برون رفت از اون چشم‌های خیس و تر تو شب یلدا بود و
        ۱۲۱ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        صدای پای باد روی سنگ‌فرش‌های کوچه دوباره قدم‌های پُرتکرار می‌زند گام بر پیکر کوچه دوباره صبح شده
        ۱۳۷ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        شبی تاریک و طولانی صدای موج بر ساحل هوا ابری و بارانی مرغ دریا یکه و تنها راه می‌بازد در این در
        ۱۹۹ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        عاشق که تو باشی عاشقی کاری نداره اقیانوس آرام آغوش تو موج کوتاه روی ساحل نداره عاشق که تو باشی
        ۱۳۸ بازدید     ۹ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        گریه بی صدا زهر درد آن بغض خفته در گلو بود جاری شده بر چشم‌هایش آن خشم فروخورده سال‌های دراز آن
        ۱۳۵ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        سهم من از تو یه کوتاهی بوته‌زار در اندیشه‌ام خواستنت به بلندای سرو ناز می‌بینم تو را دیدنت به
        ۱۷۷ بازدید     ۱۸ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        آخرین پرتو نور زیر پوشش ابری سنگین آرمیدن آغاز کرد دست باد پاییزی نوازشگر بوته‌های خشکیده به ب
        ۱۴۸ بازدید     ۱۷ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        تو بخواب تا که هوا مست شود شب شکوه کند روز خمیازه کشد تو بخواب تا که آرام بگیرد دل دست پر مشغ
        ۱۳۶ بازدید     ۲۴ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        ای سرای تو سبز و جاودانه در هوایت مرغ آوازخوان پرگشوده مشتاق همچو یک پروانه ای که در آسمانت
        ۱۴۰ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        کاش می‌شد از نو آغاز کرد حال خوش زندگی را ساز کرد کاش دگرگونه جهانی داشتیم هرگوشه‌اش آب شیرین
        ۱۱۶ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        باز هم وعده فردا دهی و می‌ترسم باز هم کام دلم بی تو رها ماند باز باز هم بغض گلو نگاه خیره و
        ۱۴۵ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        به فلک بود نگاهم آنگاه که تو آمدی به خیالم شب رویا شد و ساعت بی‌خوابی وقتی که سپیده سحر بود و
        ۱۱۶ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        آفتاب تیر و مرداد پای بسته و تن خسته راه پیمود سال‌های زندگی را دست پر فاصله فرسود بیداد زمان
        ۱۳۰ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        صبح آمد و بلبل به تمنا شعری از حنجره‌اش ساز کرد شب‌پره خاموشی گرفت مرغ شب در خواب خبر از ماه گرف
        ۱۶۰ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        به کوه آمده‌ام خودش راه می‌نماید گاهی گاه اما برگی از دفتر بی‌سرانجامی است قدم در راه می‌گذارم
        ۱۵۶ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        ترک‌های سنگ‌فرش کوچه اثر سنگینی روز است یا کهنگی شب این دهر تمنا التماس ما را به تماشا نشسته ا
        ۱۴۵ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        پیکره بلند کوه خیال را به پرواز درمی‌آورد آنجا که بر بلندایش قدم می‌گذارم پریشان می‌شود افکارم
        ۱۷۹ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        کودک افسونگر شعر و غزل کجا رفت معجزه‌ات نیک بنگر ماه آن بالا پیداست پای بر حرم یار بگذار دست بگ
        ۱۶۸ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        در تلاطم این روزگار که از هر موج سهمگین بی نیازت می‌کند لنگر انداختی در دلم سرمای عجیبی بود پیش
        ۱۰۰ بازدید     ۱۱ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        از خودم به تو پناه می‌برم در پناه امن تو آسمان آبی برف سپید برگ سبز است و روزگار پایانی ندارد
        ۱۰۱ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        پرسید چرا می‌روی اما تنها گفتمش یارم تو نبینی او همه جا هست سایه به سایه پرسید چرا دست می‌سایی و
        ۱۰۰ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        هنوز هم می‌شود بالا رفت به یاد روزهای رفته هنوز هم می‌شود بوسید دست پُر مِهر تو را در شب هنوز هم
        ۱۱۶ بازدید     ۹ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        واژه بر نمی ‌آید همی آخر چرا؟ آه سینه حبس گشته بر نمی‌آید چرا؟ رخت دوشینه مانده بر تن سال‌ها
        ۱۵۷ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        اینگونه که اینجا ایستاده‌ام بر بلندای کوهی پر غرور خش‌خشی می‌کند آن علفزار پست خشک با فرود دست
        ۱۲۵ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        آی پسر از چه می‌خوانی تو این حال خراب آباد را مهر ممنوعی زَدست این کوچه و آن راه را دست خون‌آلو
        ۵۵۵ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        او برای شهر دلتنگی باران خواست سیل آمد برد با خود هرچه او بودش مرا من به خود گفتم که بیراهه نر
        ۶۰۶ بازدید     ۱۱ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        تهی گشتم از شعر و ترانه از خیال و خواب و شب‌های بی بهانه از صدای باران وقتی که می‌بارد از طلو
        ۲۳۹ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        ای که در خیالم بال برگشودی اوج گرفتی و رفتی تا زوال درد تا ته دشت سرد ای که در هوایت چشم به آس
        ۲۰۷ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        بمان در کنارم تا همیشه‌های سبز برای هر صبح خروس‌خون سرد نبض هم را بگیریم و اندازه کنیم عشقمان را
        ۱۲۲ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        حیف نیست که بخوابیم و نبینیم قدح باده نوشین صبا را شب فرو بسته و در خواب می‌زند خواب، جام رویا
        ۱۸۹ بازدید     ۱۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        رسیدیم به هم آنگونه که شبنم به گلستان پُر از گل یا پرستو به دشتی پُر از سوسن و سنبل یا شقایق
        ۱۲۳ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        ببار ای ابر خاموش بر این خاک تفتیده تو ببار مرز بیداری و خواب است در کنج قلب گچ گرفته دست خون‌آ
        ۱۷۰ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        آسمان آبی و ابرهایی بس سپید عطسه کوتاه باد و راه کوه‌های جدید دسته سار و کلاغ و یک چمنزار نحیف
        ۳۴۶ بازدید     ۱۴ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        صبحی زده از شرق دل‌انگیز تا پاک کند بیهودگی از کوتاهی شب را دور بود دست من از راز دل تو خالی
        ۱۲۰ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        نشود فاش آن لحظه اول تکرار نشود آن شروع دیدار آن فرصت ناب آن لحظه که گفتی که نرو آن لحظه که گفت
        ۱۳۳ بازدید     ۹ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        دست شب باز در بر گرفته است مرا چشم ابر سیاه باریدن گرفته است مرا در مشغله برگ‌های پاییزی و باد صد
        ۹۶ بازدید     ۱۲ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        شب تاریست در این همهمه فصل شکار دم فروبستم و دیدم که نماندم هیچ دل زیرا دل من رفت از پی یار ش
        ۱۲۷ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        بر بلندای کوه ایستاده‌ام و به پستی‌های روزگار می‌نگرم به تلخی‌هایش پرنده پوچی در سرم بال می‌
        ۱۲۱ بازدید     ۱۵ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        عشق رودی بی سرانجام رسم تلخی لخت و عریان عاشقی مضراب یک ساز کهن خود نمی‌زد می‌زدندش ناگهان رسم و
        ۹۸ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        عشقم این روزا دست دلم نیست ابر می‌بارد و چتری به سرم نیست عشقم این روزا آسمان پر شده از برف رنگ س
        ۱۰۷ بازدید     ۷ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        هیچ‌گاه هیچ کس از حال دلم آگاه نشد شب پره پر زد و از وسوسه آزاد نشد مرغ شب تا به سحر ناله غمگین می
        ۱۴۱ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        مجموع ۳۴۹ پست فعال در ۵ صفحه

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        9