محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
جمعه 7 ارديبهشت 1403
18 شوال 1445
Friday 26 Apr 2024
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
جمعه ۷ ارديبهشت
اشعار دفتر شعرِ روایات راوی عشق شاعر علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
عمریست لنگ میزنم از خار در سکوت
جوشَنَش را کنده فریادم ، زبونِ خان ترس
سکوتم ، استخوانی در گلو فریادواره
راست را دیدم به زنجیر و نگاهم کشته شد
لبِ ماهی به خون آغشته با قلّابِ داد
جسد هستم ، به گوری در بیابان میشناسی؟
دفتری بر روی میز افتاده در خاک و نَزار
مِهر خونین در کفن ، داغِ جگر تعریف شد
نگاهم خسته از دیوار دیدن ، دار میخواهم
آرزویم جرعهای از روشنی بود و نشد
گشته سرها خشک و خالی ، جان نمیبینم چرا
همه ، سر در میان زانوان خاک و جزا بیدار
چه آهنگ غریبی مینوازد تکنواز
در زمین شب نشینان من «چرا» گم کردهام
به لبها خنده و نقّاشی درمان نمیبینم
هوا خشکیده بر یک گریهیِ افسون دلم تنگ است
زبانها لال و سرها خم به شاخ شر چرایی نیست
هوارم در سکوت نالهی سنگین نُتِ جان را نوازد
شب یلدا ، چرا آواز تو غمگین و سوزان است
جدایی گشته آواز شب صحرا نمینالم
عطر ، پَر بسته گل لاله گرفته بوی خون
غم قلب ستمدیده شده طاعون خریدارم
شکایت دارم از آواز یاران زخمهیِ دل نیست
سَحَردر بند شبخانه ، سرود آسمان تاریک
بر بوم آسمان زده شد رنگی از خزان
به چای داغ پاییزی لبِ صیّاد میگویم
کجا رفت آتلانتیس و شراب و ساقیِ در راه
ویرانه شد شهر خیالی , سینه خالی بگذریم
تفنگی قصد زنجیر ترانه سوی اندیشه
تیر ویلان در هوا دنبال تاوان سهم من
یه روزی تو خواب میبینم آدما بیدار شدن
« گوش زمین به نالهی من نیست آشنا »
ماندم چرا چنین شده این خاک ، دلربا
در اینجا مغزها خوابیده از دیوانه میگویم
تیر خصم و مرگ و پایانِ مسیر یک رُمان
منم راوی ، مسیر و داستان و قیل و قالم عشق
من مردهام ، به گور سخن ، زار میزنم
چشمها باز و همه در خواب خوش شاقول نیست
شرافتم دو چشم تو به دل رساله کردهام
به رسم زلزله در روز ویرانی بیا فریاد
نگاهم بسته ام با اشکها ، جلّاد میخواهم
در حسرت دیدارت ، در شهر گمان بودم
جهان در ساعت صفر و بدنها سایه یِ شلّاق
در زیر تیغ ، سیر خیالی روال مد
خوشی با ناله هایِ خیره سر غم شد مرا پیچاند
سرِ مهمانی ات خواهش نمودم از خیال امشب
🖤 تنِ بی سر به رویِ ماسه ها غلتیده رازش چیست؟ 🖤
نه یک موجم نه یک آدم مثال اشتباهم
سرفه ها خشکیده در بغض گلو جان بی نفس
خاکستر یک داغم ، اشکم به کجا رفتی
هوا تب دار و سوزان ناله یِ رنگین کمان آمد
به خیسِ شور غسلِ مرده در ویران سیاقِ داغ
زمان صد سال بعد از این ، چراغِ آسمان خاموش
ساعتم وقتِ پگاه و آسمان اشغال شب
دلِ ماهی به دریا مانده در مشعر نمی دانی
تن شلاق تر مضراب خونین ساز ظلمت
دلم از انفجار غصّهها در حال مردن
🎵به خیالم آدما ، بیدارن آبرو دارن🎤
طلب از واژگان جرم است و استدلال دستوری
" سکوتم قاتلی دارد که فریاد است می آید "
من از سال زبون خوابم مرا بیدار می بینی ؟
واج آزادی شده تکفیر و از اکران جدا شد
مغزها در حالت خاموشی و رٶیا ندارم
نیامد قاصدک آخر دلم را سر بریدم
،💵 در اوج قلّهها وَرَمِ پر بلا فغان🌋
نخوان رنج از نگاهِ اشک غلطان درد دارد
به یادم هست وقتی از کنارِ تو ، گذر کردم
🪖 یاد تمامی شهدای وطن گرامی باد 🇮🇷
هوا در زنگبارش بی کفن مدفون نفس کو
غرورم در شبِ تشییع آزادی شده تدفین
من از دردِ زمانه پیر و بیمار و عصا لازم
حیاتی عاری از احساس و آزادی رباتی
اهالی را تَشَر ترسانده بر بیداد میرقصند
از کلامِ سر بریده , واژۀ پرپر شکستم
خفتگان در کشتیِ مرگ و شَهابی در کمین
نمی دانم که خوابیدم ، و یا بیدار بیدارم
بگو با من چه کردی دائما آواز می خوانم
زندگی جنگ و مصیبت بینوا زیبندۀ من
صدای التماس معدۀ بی جان شده عقده
به فوتِ عزّتِ بابا شده هم آشیان گریان
رُمانِ ناله هایِ بی امان از نان نوشته
مجموع ۱۷۲ پست فعال در ۳ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک