صفحه رسمی شاعر افروز ابراهیمی
|
 افروز ابراهیمی
|
تاریخ تولد: | جمعه ۲۰ فروردين ۱۳۵۵ |
برج تولد: |  |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | زن |
تاریخ عضویت: | دوشنبه ۲ فروردين ۱۴۰۰ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | اصفهان |
علاقه مندی ها: | نقاشی _طراحی_ اصفهان _ |
امتیاز : | ۷۱ |
تا کنون 48 کاربر 135 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: اللهم عجل لولیک الفرج .........
|
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
( دل ندهم جز به تن تخته سنگ / تا شکند شیشه ی تنهائی ام )
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۱۷۹۰۳ در تاریخ ۲ هفته پیش
نظرات: ۵
ثبت شده با شماره ۱۱۷۲۰۵ در تاریخ شنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ ۰۰:۰۹
نظرات: ۰
|
|
دانی درفش تاریخ از چه سیاه گردید؟
زیرا بهشت آن شب دیگر نشد سپیده ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۱۷۰۵۵ در تاریخ يکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱ ۲۰:۰۴
نظرات: ۸
|
|
( مغرور ترین دختر شهر آمده بودست به راهت)
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۱۶۲۸۵ در تاریخ سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ ۱۹:۲۸
نظرات: ۷
|
|
( هر دم رسد ز محبوب یک داستان تازه...! )
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۱۵۹۲۶ در تاریخ چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۱ ۰۱:۱۸
نظرات: ۰
مجموع ۲۳ پست فعال در ۵ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر افروز ابراهیمی
|
|
به نام خالق مادر....! دلم برای تو می طپد! ای تندیس آرزوهای دور دست. چه غریبانه مرا فرا خواندی... و اینک! ای آشنا چه بی تابانه مرا می نگری... و
|
|
يکشنبه ۴ دی ۱۴۰۱ ۰۶:۳۹
نظرات: ۰
|
|
آن شب احمد پابه پای من بیدار ماند و حسابی باهم صحبت کردیم .اذان صبح که تلاوت شد نماز خوانده و خوابیدیم.وقتی از خواب برخاستم بعدازظهر بود احمد گفت سلف خوابگاه تعطیل است و برویم رستوران هم غذا بخوریم وه
|
|
پنجشنبه ۲ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۳:۲۵
نظرات: ۱۰
|
|
حوالی غروب بود و باران هم تمام شده بود اما خیابان ها مملو از آب بود.هوا یکدفعه تاریک شد و باد شدید و خاک سرخ فضا را فرا گرفت هنوز رعد و برق می زد و تقریبا نفس کشیدن مشکل بود.بی هدف در پیاده رو راه می
|
|
چهارشنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۴:۵۸
نظرات: ۴
|
|
کافه پادنا مشرف به دریا با پنجره های شیشه ای بزرگ به سمت دریا بود. گاهی مرغهای دریایی با شیشه برخورد نموده و گیج به آسمان پرواز می کردند. غروب خورشید واقعا تماشایی بود و آن نسیم
|
|
دوشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۰ ۱۱:۰۸
نظرات: ۰
|
|
داستان کافه پادنا یک تراژدی عاشقانه است.شاید کمی غیر قابل باور باشد اما من عاشق کافه پادنا هستم؛ و هر روز غروب به کافه رفته کنار پنجره می نشینم و یک نسکافه ی تلخ به همراه کیک شکلاتی سفا
|
|
شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۰ ۰۱:۱۵
نظرات: ۰