صفحه رسمی شاعر افروز ابراهیمی
|
 افروز ابراهیمی
|
تاریخ تولد: | جمعه ۲۰ فروردين ۱۳۵۵ |
برج تولد: |  |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | بدون اطلاعات |
تاریخ عضویت: | دوشنبه ۲ فروردين ۱۴۰۰ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | بدون اطلاعات |
علاقه مندی ها: | بدون اطلاعات |
امتیاز : | ۳۵۹ |
تا کنون 92 کاربر 270 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: ( بسم الله الرحمن الرحیم اللهم عجل لولیک الفرج ).....
|
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
( ازین عالم و این آدم دلم یکباره می گیرد ) ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۳۸۳۲ در تاریخ دوشنبه ۲۷ شهريور ۱۴۰۲ ۰۸:۴۰
نظرات: ۳۹
|
|
" عقرب جرّاره شدی ای سفیر "
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۳۵۲۰ در تاریخ چهارشنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۲ ۱۸:۱۱
نظرات: ۰
|
|
( کدامین مرغ الحانی نشست بر بام تاریکم ...؟ ) ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۳۳۳۵ در تاریخ پنجشنبه ۹ شهريور ۱۴۰۲ ۰۲:۲۱
نظرات: ۰
ثبت شده با شماره ۱۲۳۰۲۱ در تاریخ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۳:۰۵
نظرات: ۰
|
|
" یاد باد آنکه ز ما وقت سحر یاد نکرد "
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۲۵۹۹ در تاریخ دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۰۵
نظرات: ۹۷
مجموع ۳۷ پست فعال در ۸ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر افروز ابراهیمی
|
|
" به نام خداوند جان و خرد " ..................................................................................... آنچه اندیشه مرا به خود وا&nb
|
|
شنبه ۴ شهريور ۱۴۰۲ ۰۳:۰۵
نظرات: ۲
|
|
.......به نام حضرت دوست که هر چه هست از اوست......... .......................................................... زندگی به امواج دریا ماند ،
|
|
پنجشنبه ۲ شهريور ۱۴۰۲ ۰۳:۲۰
نظرات: ۷
|
|
" بهار " را همچون شکوفه های زیبائی می یافتم که: بر قامت درختان سبز به بار نشسته بودند " بهار " مرا به وجد می آورد چرا که فصل عاشقان و موسم میلاد من بود...!
|
|
جمعه ۴ فروردين ۱۴۰۲ ۰۳:۴۵
نظرات: ۴
|
|
به نام خالق مادر....! دلم برای تو می طپد! ای تندیس آرزوهای دور دست. چه غریبانه مرا فرا خواندی... و اینک! ای آشنا چه بی تابانه مرا می نگری... و
|
|
يکشنبه ۴ دی ۱۴۰۱ ۰۶:۳۹
نظرات: ۰
|
|
آن شب احمد پابه پای من بیدار ماند و حسابی باهم صحبت کردیم .اذان صبح که تلاوت شد نماز خوانده و خوابیدیم.وقتی از خواب برخاستم بعدازظهر بود احمد گفت سلف خوابگاه تعطیل است و برویم رستوران هم غذا بخوریم وه
|
|
پنجشنبه ۲ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۳:۲۵
نظرات: ۱۰
مجموع ۸ پست فعال در ۲ صفحه |