سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
چند وقتیست که دوست دارم بر یکی از اشعار شما پنجرهای باز کنم، نه به قصد بهانهگیری، به این دلیل که عرض ارادتی کنم و بگویم آثار شما عزیز بزرگوار را دنبال میکنم و قلبا دوست ندارم با نوشتن " درود ، بسیار زیبا بود" از شعر هیچ عزیزی عبور کنم. قلبا دوست دارم بنویسم برای چه دوست داشتم ، چه در شعر دیدم، چه چیزی ذهنم را مشغول کرد و برای اثری که خالقش از جانش صرف کرده، بنده نیز وقتی بیشتر صرف کنم و برداشتم را بنویسم. منتها زندگی مجال زندگی کردن نمیدهد!
.
غزلی زیبا در وزنی متناوبالارکان
مفعول مفاعیلن، مفعول مفاعیلن
که شاعران آنرا " دوری" حساب کرده اند که دور از ذهن و استدلال هم نیست.
یکی از اختیارات دوری بودن وزن استفاده از هجای کشیده بجای هجای بلند در پایان نیم مصرعهاست که در شعر شما مصرع
با نبض عمیقِ عشق ، گفتم نگران بودم
از این اختیار استفاده شده در کلمهی " عشق" که صحیح است و هیچ مانع قانونی ندارد.صرفا به ذهنم خطور کرد که چون فقط یک مورد پیش امده اگر پیش نمیآمد شعر ۱۰۰ درصد از نظر الگوی خوانش یکدست پیش میرفت که صرفا یک وسواس است🙏
مبحثی که مایلم کمی در موردش صحبت کنم " رابطهی کثرت و کیفیت" است.
برخی مدعی معکوس بودن رابطهی این دو هستند و برخی مثالهای در ردّ معکوس بودن رابطه این دو دارند.
مثلا حضرت صائب که چندین هزار بیت شعر در رزومه ایشان وجود دارد و همگی با کیفیت هستند.
آنچه برای بنده ارجحیت دارد نسبت به کمیت اشعار، بحث وسواس قبل از انتشار است.
اینکه شاعر به ذهنش فرصت رهایی از هیجانات متولد شدن شعر را بدهد.
بعد از چند روز یا یک هفته میتوان نگاهی از بالا به شعر خود داشت.
البته نه اینکه لزوما بعد از آن یک هفته شعر ما تغییری میکند یا بیایراد میشود که بیایراد خالق است. منتها بعد هز فروکش هیجانات ، منطق اجازه دارد برخی روایات و مفاهیم را به چالش بکشد و در چگونگی ارتباط عناصر سازنده شعر و چیدمان کلمات و عبارات کند و کاو کند.
و شما بزرگوار که از جمله شاعران کثیرالشعر یا به قول خودمانی پرکار هستید باید توجهی ویژه به این اهدای وقت ریکاوری شعری داشته باشید.
خوشحال شدم که مجدد شعری عاشقانه از شما خواندم، البته بنده هیچ مشکلی با دیگر موضوعات ندارم که اتفاقا بسیار طرفدار پرداختن به موضوعات اجتماعی هستم منتها بدلیل تخلص شما " راوی عشق" گویی انتطار دارم یک در میان از قلمتان عاشقانه بخوانم👏🌺
قافیههای این غزل
گمان، نان، روان، نگران، رمضان ، سرطان،هیجان، سجدهکنان،فوران و خزان هستند
که از دوستان تقاضا دارم نظرشان را در مورد این ۳ قافیه با ما به اشتراک بگذارند
نگران،سجدهکنان، روان
به طور خاص عزیزانم، در مورد الحاقی بودن یا نبودن " الف و نون" در این ۳ قافیه نظر بدهند🌺🙏
بیت اول.
در حسرت دیدارت ، در شهر گمان بودم
کِی در پِیِ آسایش ، یا در پِیِ نان بودم
با عاشقی مواجهیم که از آسایش و راحتی زندگی بریده و حسرت دیدار معشوق دارد.
تنها پیشنهادم جایگزین کردن " با" بجای " در" هست.
با حسرت دیدارت، در شهر گمان بودم
.
بیت سوم
هر لحظه سراغِ تو ، پرسیدم از انگاره
با نبض عمیقِ عشق ، گفتم نگران بودم
باید توجه داشت که ، سراغ پرسیدن صحیحتر یا مصطلحتر است یا سراغ گرفتن.
و اینکه بدلیل تنگنای وزن شاعر پرسیدن را جایگزین گرفتن کرده.
اگر سراغ را " نشانی" معنی کنیم میتوان برایش در کنار پرسیدن مبنایی قائل شد و این بحث را مختومه اعلام کرد.
مورد دوم اینکه شاعر میتواند " سراغت را" را با " سراغ تو" تعویض کند
.
بیت چهارم
یا منتظرِ قاصد ، یا در تب و تابِ اشک
یا تشنه ی افطار از ، ماهِ رمضان بودم
هنوز شک دارم منظور شاعر
تشنهی افطار کردن " در" ماه رمضان است
و اینجا " از" بجای" در" استفاده شده یا مطلب چیز دیگریست. و اینکه اینکه ارتباط منتظر معشوق بودن و در دوری او سوز و گداز و اشک داشتن در کنار منتظر افطار بودن در ماه رمضان چیست؟
چون شاعر مصرع دوم را با " یا" شروع میکند نه با " چون، مانند، مثل و و و و"
. اگر شاعر بگوید " یا منتطر قاصد بودن یا در حال سوز و گداز، مانند کسی که در ماه رمضان منتظر لحظهی افطار است" ارتباط معناداری بوجود میآید ولی وجود " یا" در مصرع دوم قدری ماجرا را پیچیده میکند.
.
بیت پنجم
هر ثانیه با دردی ، در حال کتک کاری
زخمی شده در بستر ، یا در سرطان بودم
بعد از کتککاری ، فعل " بودم" به " قرینهی لفظی" حذف شده که دوستان هم این مطلب را مدنظر داشته باشند که اگر فعلی را حذف کردند حتما یا به "قرینهی لفظی "باشد یا "قرینهی معنوی".
با یک سرچ ساده میتوانید در موردش اطلاعات مفیدی کسب کنید.
تنگنای این بیت قسمت ِ " در سرطان بودن" است که ضعف تالیف محسوب میشود و از نظر معنایی جای کار دارد.
مثلا ما نمیگوییم " در سرماخوردگی هستم"
میتوان گفت با سرطان درگیرم، سرطان گرفتهان، مبتلا به سرطان شدم و شکلهای مرسوم دیگر ولی با این صورت گمان کنم نیاز به بازبینی باشد🙏
.
بیت ششم
مکتوب ملاقاتی ، دادم به خیالم شب
با ثانیه جنگیدم ، یا در هیجان بودم
در واقع شاید شاعر در ذهن دارد بگوید " یا با ثانیهها جنگیدم یا در حال تلاطم و غلیان بودم" منتها نبود یا در ابتدای مصرع دوم این ذهنیت را بوجود میآورد که " یا" در نیممصرع دوم نیز به ضرورت ِ وزن آمده و شاعر از رسایی معنا غافل شده است.
با ثانیه جنگیدم، غرق ِ هیجان بودم
یا تغییراتی اینچنینی شاید راهگشا باشد
.
بیت هفتم
بویِ تن تو اینجا ، نورِ دل من گشته
بر یاد دل انگیزش ، شب سجده کنان بودم
مورد اول
بوی تن تو، یاد دل انگیزش
مورد اول ضمیر دوم شخص، مورد دوم ضمیر سوم شخص
شاید منظور شاعر از یاد، یاد بوی عطر تن معشوق باشد که بتوان با تبصره تغییر ضمیر را توجیه کرد منتها به گمانم" بر یاد دلانگیزت" تغییر کم دردسر تریست.
مورد بعدی فعل " گشته" که معلوم نیست گشته بود منظور است یا گشته است.
و از آنجا که شاعر دارد اتفاقاتی در گذشته را روایت میکند بنظر میرسد انتخابهایی بهتر از " گشته" پیش رو داشته است.
مثلا
بویِ تن تو آنجا ، نورِ دل من گشت و
بر یاد دل انگیزت ، شب سجده کنان بودم
یا
بویِ تن تو آنجا، نورِ دل من بود و
بر یاد دل انگیزت، شب سجده کنان بودم
یا
بویِ تن تو آنجا، نورِ دل من میشد " یا میگشت"
بر یاد دل انگیزت ، شب سجده کنان بودم
و اینکه بنده " آنجا" را جایگزین " اینجا" کردم چون شاعر در بیت آخر از سفر صحبت میکند و در کل شعر از اتفاقی در گذشته.
بنطر میرسد ضمیر اشاره " آنجا" انتخاب درستتری نسبت به " اینجا " باشد.
.
بیت هشتم
با دلهره ها با تب ، دل کشمکشی دارد
در شعله ی عشقِ تو ، ذوب و فوران بودم
مجدد اختلاف زمانی فعل " دارد، و ردیف بودم" مساله مهمیست که باید به آن توجه کرد
و مساله مهم دیگر " فوران" است که به این شکل ضعف تالیفی همراه خود دارد.
شاعر قصد دارد بگوید در شعلهی عشق تو ذوب و در حال فوران بودم. منتها فوران به تنهایی معنای در حال فوران نمیدهد.
.
بیت پایانی
دل بسته اثاثِ خود ، در حال سفر دیدم
قلبم شده بی طاقت ، در روز خزان بودم
شاعر قصد دارد قصه را به پایان برساند منتها باز از " بسته" استفاده شده که با ردیف بودم تناسب تالیفی ندارد. از طرفی رای مفعولی بعد از خود حذف شده.
چاره ؟!
دل بست اثاثش را ، در حال سفر دیدم....
...قلبم شده بی طاقت ، در روز خزان بودم
در پایان عرایضم عرض کنم شعرتان زیبا بود، اشعارتان زیباست. صرفا قدری صبوری قبل از انتشار کاملا کارگشا خواهد بود چون شما چندین سال است در دنیای شعر نفس میکشید و خودتان قطعا بهترین و دلسوزترین منتقد خود خواهید بود.
پایدار باشید
🙏🌺