يکشنبه ۹ ارديبهشت
|
|
دلتنگی کوچه های خاکی تا کی؟
در گوش نوای سوزناکی تا کی؟
|
|
|
|
|
به خاکِ پاکِ میهن و، درفشِ جاودانه اش - به پرچمِ سه رنگ خود، بسی کنیـم افتخار
|
|
|
|
|
می شود روزی که من رسوا شوم
عاشق آن نرگس شهلا شوم
می شود خورشید من یک لحظه ای
دلبرم با دیدنت بین
|
|
|
|
|
امام زادگانی را زیارت کردم
|
|
|
|
|
نفسم عطر خوش موی تو را می خواهد
|
|
|
|
|
و حالا
و اینک
و درست در این بُرهه از بی زمان ترین زمانِ ممکن
و
بی مکان ترین مکانِ ممکن
...
|
|
|
|
|
گم شده است
در کوچه پس کوچه های
سر به هوای شهر،
در سرگردانی بن بست ها
سِقْط می کند
هزاران بار ن
|
|
|
|
|
بیا و دالانی باز کن
در انتهایِ دیوارِ شب...
|
|
|
|
|
از تو خاطره زیاده ، مثل عطر تن تو
|
|
|
|
|
ناگه به شهر دلهره ها می بری مرا
قدری درنگ کن ،به کجا می بری مرا
حالا که پاسخی به سوالم نمی
|
|
|
|
|
شهر، شهری از شهرهای جنوب
دختر، دختری باروبندِ کلاغی
معصومیت در او موج میزد
|
|
|
|
|
خداونـدا اگـر بيهـوده گفتـم
هميـن راز نـهانت را ش
|
|
|
|
|
خاکِ وجودمان را، گِل کرد با میِ ناب
چون شعرهای حافظ، زیبا سرود ما را
|
|
|
|
|
امشب مرا خوابی نمی باید
و یادت تا سپیده دم با من است.....
|
|
|
|
|
گاهی فقط محتاج چند حرف عاشقانه ام
لبریز دلتنگی و گریه های کودکانه ام
|
|
|
|
|
نباشد اندر این عالم ثباتی
دو روز است اندراین عالم حیاتی
|
|
|
|
|
کبوتران برای دانه ای لحظه شماری میکنند
|
|
|
|
|
تو آن طوطی که می خواند سرودی خوش برای من
که مسحورت شوم هر دم، تو شادانی و من هیچم!
تو در رقص سم
|
|
|
|
|
پنداشتید می گذریم از خطایتان
خط می کشیم دور سزای جفایتان
می بارم از درون و به دل زخم می زنم
ب
|
|
|
|
|
با من دراین زمانه کسی همسفر نشد
|
|
|
|
|
دنیا به چشمم تار شد بی عطر موهایت
|
|
|
|
|
روی آن یار دلارامم به شب دیدن خوش است
تا که آید مه برون در شب خرامیدن خوش است
|
|
|
|
|
گشتیم و نگردید در این عالم فانی
|
|
|
|
|
امشب گلِ نیلوفرم ، مستی به من دامن زده
یا دل به این دل می دهی ، یا از جهان دل می بُرَم
|
|
|
|
|
غزل : مانده بودی
مـانـده بـودی مـی سـرودم شـعر هـای بهتری
«قدر ِ زر زرگـر شناسند ، قدر ِ گوهر
|
|
|
|
|
شاعر چشم توام ، این مگر امکان دارد؟
ابر من ! تشنه تو میل به باران دارد
کاش ! آرامش چشمان تو پایان
|
|
|
|
|
درختها جنگل را پوشاندهاند و
تصویری از شیر نمیبینم
درختها با تبر
...
|
|
|
|
|
ای دل به تمنّایِ تو هم یار نیامد
گشتم متمنّی و دل آزار نیامد
|
|
|
|
|
تقدیم لرتباران و لر دوستان عزیزم
|
|
|
|
|
این حرف من بگی نگی حرف داره
شایدم یکمی سرد و برف داره
|
|
|
|
|
رسید آدم به آدم کوه بودی ...
|
|
|
|
|
فریاد که در ناله ی درمانده حزین سر
|
|
|
|
|
فراموش نخواهم کرد
جادوی این لذت را تا ابد
|
|
|
|
|
من فقط درمقابلِ خدایم ،
سرم را کج میکنم
|
|
|
|
|
ببار ای نمنم باران
کمی با اشک چشمانت
نوای عاشقی سر کن
ببین خسته
ببین زاریم
ببیین خوابیم و بید
|
|
|
|
|
آن باده كـه بر مسطبـه عشق ، فروشنــد
قومي بخرنـد باده و قومي بــفروشنــد
|
|
|
|
|
با سلام خدمت دوستانی وکلیه عزیزان که دوست داشتند ..داستان عشق و سگ
ادامه داشته باشد ..قسمت دوم هم
|
|
|
|
|
باید تمام عطر تنت را به من دهی
|
|
|
|
|
دل کندن از تو مرگ آور است
|
|
|
|
|
ای برادر رحم کن این زن مگر انسان نیست
از برای تار مویی زن به زندان میرود
تار مویی که اشفته و گریا
|
|
|
|
|
در من عاشقانه هایی بود که میخواستم با تو سر کنم
و رویای روزهایی که در کنارت شب کنم
|
|
|
|
|
مدم دنيا براى چه؟! نمى فهمم چرا؟!
بارها پرسيدم از خود: من كجا؟! اين جا كجا ؟!
روز و شب دنبال
|
|
|
|
|
زخمه میکشد؛
بر تارهای اندوهگین شعر
--شاعری به تنهایی!
لیلا_طیبی (رها)
|
|
|
|
|
کاروان رفت ولی صاحب و سالار نداشت
|
|
|
|
|
چشم کمسو را به دار اشک و خون آویختم
|
|
|
|
|
یکی روحیم اما در دو جسمیم
|
|
|
|
|
باران و زمین همیشه عاشق هستند
|
|
|
|
|
وتنها لحظه، جرعهای خون میدهد
به بوسه، تا لب شوی
|
|
|
|
|
ما برگهای خشک در آغوش بادیم
|
|
|
|
|
زندگی در حق من نامهربانی میکند
با تمام بدبیاری ها تبانی میکند
|
|
|
|
|
قطع به یقین
نه نیوتن کاشف بود، نه گالیله، نه... و نه...
کاشف کسی ست که عمقِ نگاهت را بِکاوَد
|
|
|
|
|
دانه ي بي خبـري را به تو گفتــم چه بُوَد
كار هــر بي خبري رو به خطرهــا كه بود
د
|
|
|
|
|
حواسم ضربه دید ،
وقتی حواسم پرت شد
|
|
|
|
|
هر انسانی به خالق دارد ایمان، نمیگردد ز مخلوقان هراسان
|
|
|
|
|
می نویسم از دل ، می نگاری از جان
من ز اعماق وجود ، تو ز ژرفای نهان
|
|
|
|
|
چه غریبانه و بیصدا شکسته میشوند دلها اما هنوز هم نیست در باور ما
در سکوتی از ابهام غرق میشویم اما
|
|
|
|
|
در گلویم بغضی از اندوه یلدا مانده است
|
|
|
|
|
تو ای انسان زیبنده
به این دنیای فریبنده
نکن دلخوش، نکن ناله
نگو تنها، نگو بی کس
انیس و مونست
|
|
|
|
|
نه ترس به دل راه ده از حادثه ها
نه بیم دمادمش تو را سد ز صفا
|
|
|
|
|
اول
قصه آمد نام تو
بعد آن،
قصه های مادرم
یک به یک راست در می آمد
آخرش...
|
|
|
|
|
احساس من را از خودت در عمق چشمانم بپرس
از قلب مغلـوبِ تـو در آیینه یِ جانـم بپرس
|
|
|
|
|
تو که آواز میخوانی
در تمام جهان سکوت میشود!
.......
|
|
|
|
|
پارسی، سـرآمدِ زبانِ دنیاست _ فرهنگ و زبانِ پارسی بی همتاست
|
|
|
|
|
تصویر تو در هجمه ی این شور و هیاهو...
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۲۵ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |