من و واژه ها

سلام بانوووو ایرانپور
چه غزل دلنشینی
خیلی زیبا بود آفرین

درود بر شما سرکار خانم ایرانپور

غزلی زیبا خواندم از قلمتان

بمانید به مهر و بسرایید



جای خوبی برایِ بودن نیست
خودکشی کرده اند میگوها
هشت پا لای برکه می‌لنگد
کوسه تنها میان پستوها


جیغ تُرمز رَها شد از کشتی
ناخدا روی عرشه جان داده
بادبان زیر باد آبستن
مرگ را هی تکان تکان داده


نان هم از سُفره های نَفتی رنگ
پرزدو گُشنه ها تَرَک خوردند
لقمه های نشسته در خون را
سمتِ ویرانه با کُتَک بردند


با چَلیپای هَرزگی هامان
داسِ ابلیس را درو کردیم
در خیالِ تمامِ بودن ها
ما هنوزم، هنوز نامَردیم


روی کاغذ،  فَقیه و علاّمه 
از خداوند های عِرفانیم
وقت تقسیم های خود باخود
ما کِشی ، در مدار تُنبانیم

#سید_هادی_محمدی

درود بانو ایرانپور گرامی
غزلی ناب و زیبا بود
موثر و پر معنی
دستمریزاد
موفق باشید

درود بانو ایرانپور گرامی
بسیار زیبا و پرمفهوم بود 👏👏🌺🌺

در ميان واژه ها آرامشم را يافتم
 گاه پيدا مى كنم در جمع شان يك آشنا

خیلی قشنگ بود
سلام غزلسرای توانا_خانم ایرانپور عزیز_
همیشه غزلهاتون، ضمن ساختار و وزن درست، و زبان روان و امروزی، حرفی برای گفتن داره
سپاس برای به اشتراک گذاشتن این شعر زیبا

تندرست و شاد باشید

زیباست خیلی

سلام و عرض ادب خانم ایرانپور بزرگوار
زیبا سرودید

خواب را باید بپاشم در نگاه فاصله
دور از چشمش"رسيدن" را بسازم بى صدا
درود
شعری زیبا از قلمتون خوندم
در پناه نور بسرایید ✨

خانم ایرانپور
پیروز باشید دوست گرامی

درودتان باد و احسنت

سلام و احترام
پر از تصویرهای زیبا و دلنشین

درود برشما شاعر گرامی


بسیار عالی و جزاب

وپر محتوی بود

درود بر شما بانوی شاعر و گرانقدر
خیلی زیبا بود
موفق باشید

بینهایت زیبا و پرمفهوم🌹

عالی

غزل زیبایی ست
درود بر شما
موفق باشید
🎋