دوشنبه ۸ بهمن
اشعار دفتر شعرِ .... ؟ شاعر مهدي حسنلو
|
|
من تنها شاخه این درختم که وعده ی سیب می دهد
|
|
|
|
|
می بینی با نصفه گالن دریاچه اش ..
چه عشوه ها...
|
|
|
|
|
آی شاخه ها آی شاخه ها
می مردید اگر سیبی به دست کوچه ها... می بردید
|
|
|
|
|
امشب را می خواهم جوری ببافم
که موهایت را /چون آهی /
|
|
|
|
|
میان نفس هایم..... زیر پایش چار پایه سکوت
|
|
|
|
|
پیر مرد می خورد از سیب
تا می خورد
می خورد از سیب !
|
|
|
|
|
کدام را قهرمان این شعر کنم
|
|
|
|
|
یادت نیست
از دوش دیشب هنوز خیس خونم...
|
|
|
|
|
وتنها لحظه، جرعهای خون میدهد
به بوسه، تا لب شوی
|
|
|
|
|
اصرار دارم این متن چسبیده به سقف دهانم شعر هست
|
|
|
|
|
فقط گاهی از سر شیطنتم گنجشک ِمردم از دهانم دانه می برد
|
|
|
|
|
در هیچ کجای اردیبهشت ننوشته هشدار به ریزش بهمن نزدیک می شوید
|
|
|
|
|
و لحظه ای برای خودم بمیرم!
|
|
|
|
|
پیاده آمدم از بیراهه یِ بادها
|
|
|
|
|
فردا اگر خواب نباشد
با بغض ده انگشت عاشقم
نامت را فریاد میزنم
مثل بوق ممتد خیابان
|
|
|
|
|
یکدام گنجشک
می نشیند به اسلحه؟!
حتی گلویت را پاره کنی
که خشابش آشیانه
و تیرش گل سرخ
|
|
|
|
|
... دلیلش همین در طلاییست
که برای آمدنش آفریدند!
|
|
|
|
|
رویایت پر باران
بیدار شو
ابری که خیال باران دارد...
|
|
|
|
|
می بوسد
بند بند انگشتت
خشم درونم را
مشق شبم را، تنها روزت را
|
|
|
|
|
خانه بدون او دلتنگ نمی شود
چکه نمی کند!
به باران چکه میکند
بوی خاکِ خیسِ عشق !
|
|
|
|
|
آهو از خورده شدن
می تازد
و پلنگ از گرسنه نماندن
و هر صادقانه را
زندگی میکنند
|
|
|
|
|
تو!!!!!
حالا هیزم بریز روی خورشید!!!!
که روزی پرنده ای آتش بدست
روی شاخه بنشیند!!!!!
|
|
|
|
|
انتقاد نمی کنم جناب شهردار
|
|
|
|
|
هر چقدر دوست داری
برگهای را خزان کن
من رنگین کمان را دوست ندارم!
|
|
|