سلام
جناب زراعتی
خیلی خوش آمدید وخوشحالم کردید
ممنونم برادر عزیزم شما لطف دارید
شما سطری هم از این شعر برایتان قابل قبول باشه
برام دنیایی
جناب خوشرو عزیر بازم ازش تشکر میکنم به زیبایی به کار ورود کردند شعری که همه اجزا در معرض مخاطب بود نوشت و اتفاقن نوشتن به این جور کارها سختتر
و ارجاعات حالا بگیم سیاسی سختترش هم می کنه
ولی لایه ای از کار بگم عمیق تر بود نمیدونم درست یا نه
اینکه من اعتراف می کنم بخشی از دیوارم
قطعه ای از دیوارم، همکارم در این ساختن!
انگار من آرمانی من درون این جسم آجری ام اسیر...
حالا به شکل سلبی یا ایجابی سهیمیم
انتهای کار هم کنار ماهت نشسته ای...
نمیدونم کجا خوندم اینکه از روی ماه میشه دیوار بزرگ چین روی زمین دید بخاطر بزرگی وحجمش
و.... وآخر کار امیر حسین به زیبایی اشاره کردند
عرضم اینکه یه کار مثلن رادیکال یا تند نبود
این که توضیح میدم اینکه میگم چقدر خوب در هر جایگاه و جبهه نشسته هم باشیم همه دورن یک کشتی هستیم، همین داستان افغانستان الان دقیقا یک سال شد
و اون خروجو معامله سیاست مداران آمریکا و طالبان و فرار غنی... شهروندان افغان وهم زبانان ما که پشت سرهواپیمای باری میدویدند و...
و بازم ممنون مهربانی ات هستم
تقدیمت
با شعرِ سپیدی در اوج.
.(میدانی)..................
با سلام .
ویزای شینگن که نخواستم.
کنایه از کاری مشکل، برای شخصی به ظاهر توجیه نشده است . (از دید دیگران)
پس شعر خودش را از دید دیگران نگاه کرده و آغازش هم با کنایه بوده .
در چند خط بعدی: همان گونه که از جناب حسنلو انتظار میرفت شعریت شعر آغاز شده.
پیچیدگی های مخصوص سروده های سپید از سوی جناب حسنلو بر زیبایی سروده افزوده.
اینگونه گوشم را گرفته ای تا عربده بیاید!
کنایه از تحقیر کردن (پیچاندن گوش) تا فریادم بلند شود
نشانه ی اعتراضی .
در ادامه عرض میشود.
اعتراض نسبت به، (چه )...
فقط کمی خور شید
در این قسمت گرمای خورشید و یا نورانی بودن خورشید مثال زده شده .
که در واقع معنی(آزادی) از آن استخراج میشود.
که با گرمایش درختی به سایه ام پناه بیاورد
اگر نگویید زیاده خواه
خواسته ی زیادی نیست کمی آزادی که مانندِ سایه ی درختی به آغوشش پناه ببرم .
و اگر این آزادی زیاده خواهی تلقی نگردد
کمی هم جاده تا به دستم برسم که به جایی نمی رسد!
و در مسیری برای ادامه این زندگی اینجا شاعر راه را به خواسته ها ی خود تشبیه کرده
و در ادامه شاعر گفته تمامی این اندک خواسته های من وقتی به دستم برسد که هیچ کاری انجام نشده ، این خواسته ها از نظر شما بزرگ است( و از نظر من حد اقل)
و پنجره ای که قول می دهد
نگاهش به شرقم باشد!
و از آسمان به این بزرگی اندازه چتری
کمی هم... که آبی رنگش کنم
پنجره ای که نگاهش به شرقم باشد ...
پس روایت شاعر بر این موضوع دلالت دارد که
(به شمال برود ) یعنی پنجره ای که در سمت شرق صورت شخص باشد پس در نتیجه شخص در مسیر و رو به شمال قرار خواهد گرفت ...
در ادامه شعر میرسیم به بخش هایی که شاعر با نقطه چین هایش در چند قسمت ذهن مخاطب را کمی قلقلک میدهد.
و از آسمان به این بزرگی اندازه چتری
کمی هم... که آبی رنگش کنم
و منتظر کسی که هیچ وقت سر وقت..،
و شاعر در ادامه ی خواسته هایش از جامعه
درخواست تکه ای به اندازه ی یک چتر از این آسمان پهناور را دارد که رنگش را خود آبی کند .
یواش یواش داریم به خواسته های درونی شاعر نزدیک تر میشویم.
تکه ای از آسمان که خود شاعر رنگ آن را آبی کند .
شاید سیاهی های جامعه در این خط نقشی داشته
شاید رنگ آسمان فعلی در دید شاعر اصلا آبی نباشد
در هر صورت این رنگ آمیزیِ حد اقلی یک تکه از آسمان شاید کنایه از ساختن حریمی متفاوت با دید شاعر باشد .
و منتظر کسی که هیچ وقت سر وقت
و در این تکه از آسمان که خود با رنگ آبی رنگ آمیزی کرده ام منتظر( عشق)خودم که هیچ وقت سر موقع نمیرسد باشم .
..
و در قسمت بعد که عرض کردم یواش یواش داریم به مورد نهفته در شعر جناب حسنلو میرسیم در این قسمت شروع میشود.
به شعر من چه ربطی دارد
تکه ای از زمین را هاری که شکل آدم در آمده با دندان می درد!
همه چیز را که نمیشود گفت
هستند کلماتی که... سرت سلامت
می دانم
تا این قسمت دنیای ساختگی شاعر را خواندیم
ولی در این قسمت شاعر اشاراتی به تکه ای از زمین که نفراتی( هار) در معنی مغرور و سرمست گشته ،کج رفتار
که به شکل آدم در آمده اند به یکدیگر چنگ و دندان نشان میدهند.
و خود شاعر هم گفته همه چیز را که نمیشود گفت
همیشه حق باشماست جهان فقط سد می خواهد!
همه ما را جمع کنید پشت این همه سد
تا شانه دختری به موی باد می خورد
سیل می کنید در این جوی های بی جنبه!
البته حق دارید
این همه تیر و ترکه را که نمی شود در کرانه ها بیکار
با دید من شاعر به بحث حجاب که جدیدا مورد
سوالاتی هست اشاره هایی کرده .
که جامعه عاشقانه و ساختگی خودش را
از این کش مکش ها جدا کرده ...
و به همان تکه آسمانی که خود با رنگ آبی نقاشی کرده بود پناه برده و این چنگ و دندان نشان دادن ها را در دنیای خود نادیده گرفته ...
در ادامه شاعر در شعر به این موضوع اشاره کرده
ما که لایق نظر دهی نیستیم و شما ما را به کامیون آجری ببینید نه مانند آدم.
که لایق نظر دهی باشیم .
آدم که نیستم زبانی آدمی را بفهمم
کامیونی آجرم فرض کنید
که هر ساعت تا هر ساعت دیگر اگر...
ببریدم آن بالا
بچیند این دیوار لعنتی را
مگر نمی خواهید روی دیوار چین را کم کنید!
بچیند بروم پایین
جان میدهم که جانم را ندهم!
که در این قسمت مثال ها و کنایه هایی از کم کردن روی دیوار چین هم استفاده شده .
به نظرم شاعر با زیرکی حرف خود را گفته و نظرش را داده و این کم کردن رویِ دیوار چین هم
کنایه از پُر رو گری دارد .
جاده به راه نیآفتاده سرش خورد به دیوار
که اجبارم نکردی خودم
این تابلوی زندگی را بر آن می آویزم!
_می ارزد مگر نه؟ کنار ماهت نشسته ای
و به ریش هر چه دیوار
اما من هنوز در شعرهام کسی را دارم
که از درونِ دیوار صدایم می کند
: تو هم یک برلینی هستی!
شاعر در شعرش در ادامه گفته، من در شعر هایم حد اقل کسی را دارم ، که دل خوش به آنم.
ولی شما راه را پیدا نکرده سرتان به دیوار سایید .
برای شاعر عزیز جناب حسنلو آرزوی موفقیت دارم .
واکاوی بود بر روی سروده ی ایشان.
استنباط شخصی بر روی سروده ی ایشان داشتم که خدمت شما عرض شد .
ممنون بابت وقتی که گذاشتید .
وقت بخیر .