باز سلام
یادداشت نخست را فشرده نوشتم و به یادداشت نامنتظر، غیرمنطقی و ناسزای شما هم مشروحاً پاسخ ندادم تا درازگویی نشود بلکه پیشنهاد کردم که با دوست یا آشنایی سخنشناس مشورت کنید تا از اشتباه درآیید. امّا شما چنان نکرده و همان روش نادرست را در یادداشت اخیرتان دنبال کردهاید؛ علیرغم آنکه نوشتهاید: «دوست ندارم سخن به درازا بمشد [بکشد]». به گفتۀ تنکابنیها: گبْ گبْ زانه [gab gab zânǝ(ǝ̄)] یعنی: سخنْ سخنْ میزاید. اینک آن پاسخ مشروح:
یادداشتم این بود:
«درود
اگرچه ظاهراً تورّقی است در تاریخ و برخی جوامع ـ اینجا و آنجا ـ امّا شاعر از نقش یا اثر و مسیر و هدفِ خود غافل نمانده است. با این حال، به گمانم شعر میتوانست در صورت و مضمون مرتّبتر و شستهرفتهتر ارائه شود. بهره و لذّت بردم؛ سپاس. کلکتان نویساتر».
هیچ سخنشناسِ منصفی نمیتواند پاسخ شما به آن یادداشت را، دستکم، سزاوار و منطقی بداند زیرا در پاسخ آن یادداشت نوشتهاید:
«البته جناب عسگرزاده اولن خیلی خوش اومدید و خوشحالم اینکه نظر صریحتون بیان کردید و اینکه چرا ناقص خوب قبول کن جفاست به شعر و صفحه من (اینکه ظاهرا) یعنی چی
نه اتفاقا خیلی دقیق تورقی در امروز جامعه ام زدم و جاهایی از تاریخ هم برا نمونه اوردم که نتایجش برا همه ما روشن شما ولی چرا قبول نمی کنیم من ستودم شهید شیخ فضل الله زیر بیرق تزار نرفت و بالای چارپایه رفت و در عین حال...
من خودکشی دختر خانم پارسالی و روایتش جدی نگرفتم و قبول نداشتم
و خیلی حرفهای دیگه...»!
*
1_ در یادداشت قبلی هم نوشتم که اگرچه یادداشتم موجز است، «ناقص» نیست.
2_ نوشتهاید: «... (اینکه ظاهرا) یعنی چی» و در پاسخ دوم هم به همین کلمه (ظاهراً) اشاره کردهاید.
پاسخ: کلمۀ «ظاهراً» در یادداشتم هیچ تناقضی ندارد با: «... امّا شاعر از نقش یا اثر و مسیر و هدفِ خود غافل نمانده است.» (↓بخش الف از ردیف سوم).
3_ و نوشتهاید:
«نه اتفاقاً خیلی دقیق تورقی در امروز جامعهام زدهام...»؟!
پاسخ:
الف) آن «تورّق» درک و در آن یادداشت درج شده است و هیچ سخنی دربارۀ مثلاً به گفتۀ شما «دقیق» بودن یا نبودن آن هم در یادداشتم نیامده است امّا علیالقاعده «تورّق» نه میتواند «دقیق» باشد و نه در ذات خود و به تنهایی ’شعر‘ شمرده میشود. به همین سبب در دنبالۀ سخن آمده است که:
«... شاعر از نقش یا اثر و مسیر و هدفِ خود غافل نمانده است».
متأسّفانه شما متوجّه نشدهاید که این دنباله در واقع هستۀ آن جملۀ مرکّبی است که اصلاً بار منفی ندارد. درک شما از جمله نادرست و اشتباه است.
شما از کلمۀ «ظاهراً» و نقش آن در اینجا برداشتی اشتباه دارید چنانکه گویی کلمات «اگرچه» و «امّا...» را ندیدهاید. در نتیجۀ همین اشتباه، در مخالفت بیاساس با آن، کلمۀ «دقیق» را (باز به اشتباه) ذکر کردهاید. تورّق اصلاً دقیق نیست.
ب) سخنی دربارۀ «امروز» یا «دیروز» و یا هر بازۀ زمانی دیگر در آن یادداشت نیست. بر این اساس، این بخش از جملۀ شما (یعنی «امروز») هم نه ربطی به یادداشتم دارد و نه تناقضی را نشان میدهد ولی توضیحی در این باره در ردیف 8 همین یادداشت آمده است.
4_ نوشتهاید: «... و جاهایی از تاریخ هم برا نمونه اوردم که نتایجش برا همه ما روشن شما ولی چرا قبول نمی کنیم...»!
پاسخ: چه چیزی را باید قبول میکردم که نکردهام؟!
آن بهزعم شما «نتایج روشن برای همه» ربطی به یادداشتم ندارد؛ حالا بگذریم که اصلاً هم روشن نیست.
5_ نوشتهاید: «... من ستودم شهید شیخ فضل الله زیر بیرق تزار نرفت و بالای چارپایه رفت...»
پاسخ: خوشا بحال شما! خُب؟! که چه؟!
جناب حسنلو!
شما مختارید که آن شیخ (فضلالله نوری) یا هرکس و ناکس دیگر را به هر دلیل واقعی یا غیرواقع و یا جز آن بستایید یا نه، ولی این خواست یا ارادۀ شما به من و یادداشتم ربطی ندارد.
6_ باز آن یادداشتم چه ربطی دارد به این که مثلاً شما بنویسید:
«من خودکشی دختر خانم پارسالی و روایتش جدی نگرفتم و قبول نداشتم»؟!
کدام «دختر خانم پارسالی»؟ کدام روایت؟...
جناب حسنلو!
اصلاً این که شما چنان چیزی را «جدّی» بگیرید یا نه و «قبول» داشته باشید یا نه، ربطی به من و یادداشتم ندارد. خلط مبحث + مغلطه کردهاید.
7_ نوشتهاید:
«شما که جز شعر کلاسیک و قالب کار و یه هجا کم و زیاد کاری به شعرهای دیگه ندارید من میدونم که آدم بسیار فهمیده و مطلعی هستی ولی چرا به این شکل نظر گذاشتی با شروع.... کلمه ظاهرا به جور جدی نگرفتن و کوچک شمردن کار خواستی بگی ...» [؟!]
پاسخ:
اول: قرار نیست که هر کس با هر شعر یا مکتوبی کار داشته باشد. وزنشناسی یا به تعبیر شما «یه هجا کم و زیاد» از ارکان شعر کلاسیک و نیمایی است...
دوم: اگرچه پیشتر هم دربارۀ کلمۀ «ظاهراً» نوشته شد (↑ ردیفهای 2 و 3)، اضافه میشود: گمان نمیکنم که استنباط هیچ سخنشناسی از کلمۀ «ظاهراً» در یادداشتم مانند استنباط شما از آن باشد (مثل «جدی نگرفتن و کوچک شمردن کار»...). چنین استنباطی بیپایه است زیرا شما با نادیده گرفتنِ «اگرچه» که پیش از «ظاهراً» آمده + «امّا...» و نیز با عدم درک نقش این کلمات در آن جمله به استنباط و نتیجۀ اشتباه رسیده یعنی بیراهه رفتهاید. پیشتر نوشتم که اگر به بیپایه بودن استنباط خود در آن باره باور ندارید، زحمتی به خود بدهید و از دوستان یا آشنایان سخنشناس بپرسید ولی گوش نکردید.
*
و مواردی دربارۀ یادداشت اخیرتان:
8ـ در یادداشت اخیر نوشتهاید: «اگه از تزار بحث میشه مربوط به شیخ فضل الله پس اینجا انجا نیست...»
پاسخ:
درست است آنجا که صحبت از «تزار» شده است به واقعهای اینجایی، یعنی اعدام شیخ فضلالله به وسیلۀ مشروطهخواهان... اشاره دارد ولی وقتی از «غنی + کابل + طالبان» میگویید به افغانستانی اشاره کردهاید که امروزه «آنجا»ست نه اینجا. بلندیهای جولان هم از «اینجا» بیرون است هرچند که برخی از جهاتی به اینجا ربطش دهند.
پس «اینجا آنجا» که در یادداشتم آمده درست و دقیق است.
9ـ و باز در یادداشت اخیر نوشتهاید: «... این کامنت دوم شماست که در انتهای پیامها صحبتهات می کنی بدون دادن وقت یا خواندن جواب»!
پاسخ:
الف) اگرچه واقعاً برایم روشن نیست که دقیقاً منظورتان چیست ولی چنین میتوان برداشت کرد که مثلاً یادداشت دوم من در «انتهای پیامها» گذاشته شده که چنین نبوده بلکه درست در پاسخ به یادداشت شما و دقیقاً در جای خود ارسال شده است.
ب) «بدون دادن وقت یا خواندن جواب» یعنی چه؟ یعنی من باید به شما «وقت» میدادم و ندادهام و...؟!
10ـ نوشته شده: «عرض اصلی من این وقتی ورود می کنید بصورت کامل وجامع یا لز خیرش بگذر به یه چمله کلیشه ای بسنده کردن البته من به شاگردی شما بزرگان افتخار می کنم...»
(خداوکیلی یک فکری به حال این نثرتان و غلطهای املایی هم بکنید لطفاً؛ که باید با رمل و اسطرلاب از آن سر درآورد...)
پاسخ: زمانی که شعری در سایت گذاشته شود که نظردهی و نقد هم در آن صفحه آزاد باشد، دیگر خودِ شاعر نمیتواند چهارچوب یادداشتهای خوانندگان را تعیین کند. خواننده صاحباختیار است که بیاید و بخواند و یادداشتی بنویسد یا نه؛ اگر نظرش را بنویسد فشرده باشد یا مشروح و یا کوتاه باشد یا دراز و الی انتها.
پس، این «عرض [فرمایش] اصلی» شما هم بر پایۀ درستی استوار نیست یعنی از اختیار و سلیقۀ شاعر بیرون است.
والسّلام
چقدر سپیدتون عالی بود عالی.. دو سه خط اول خیلی معمولی بود بعد یهووووو طوفانی شد..
عجیبن غریبااااا.. واقعنی عالی و با مفهوم
درود بر استاد سپیدسرای قهار..
در پناه نور و عشق الهی باشید