سلام
مهدی عزیز جناب محمدی دوست داشتنی
بی نهایت ممنون میدونم بشینم تا صبح ازت تشکر کنم کم
واقعا این نگاه و تحلیلت برام البته در مورد کار خودم جدا از چند اشاره کوتاه تازگی داشت برام بسیار شیرین بود با این توضیح کامل و گیرا ممنون
فقط یه نکته در مورد همون بخش
گیرم راه بیاید (عزیزمن ) من تو را کجا بیایم
نظرم همون بود حداقل نظرم رو همین بود منتها بعضی از دوستان خیلی سفت وسخت میگیرند گاهی کوتاه میام همونجا هم خودتون جواب گذاشته بودید برا استاد نوری .خوب دیدید
خیلی خیلی کامل بود نگاه و نقدت درست یه بخش بسیار کوتاهی از شعر آوردی ولی همون بخش اینکه شاعر کجا نشسته و چه جور نوشته در مورد چی نوشته دلیل و انگیزش چی بوده اینکه چرا گفته «بیایم » برا نمونه ...کلی بگم نقد جذابی بود
صفر تا صد کار به نظرم اورده بودی با عمین بخش کوتاهی از کار
به معنای واقعی یه نقد بود مثل این پایان نامه های فروشی نبود بری از جایی بخری یا از کوگل کپی کنی ، تسلط عالی و خوبت به دستور زبان و هم شعر که خودت بی تعارف از خوبهای هم کلاسیک هم سپید هستی اینا باعث شده هر وقت واقعا خواستی یه نقد خوب و مدرسه ای نوشته ای
بدون اغراق بگم وتموم کنم
میشه بعنوان یه مرجع یه نمونه موفق ازش استفاده کرد میتونه یه الگوی خوب باشه برا نمونه
مثل نقد خوب هادی عزیز امیر حسین و جناب لنگرودی و دیگر دوستان خوب که نمیشه اسم همه را اورد
ببخشید زیاد شد عذرخواهی می کنم و دوباره ازت ممنونم
سلام مهدی جان
با توکل به خدا چند سطری در خصوص شعرت می نویسم
شعرت را دو بار خواندم گرچه طولانی است و در
اپیزود های مختلف اما انسجام عمودی کاملا برقراراست کدهایی که در این سپید داده ای قابل تامل است از قبیل اشاره به فیلم دیکتاتور ساشا بارون کوهن که یک فیلم در ژانر کمدی سیاه است
و حقیقتا شعر تو راهم کمدی سیاه دانستم
اشارات و تعابیر بکر، روایت یک پارچه، استفاده از تصویرهای انتزاعی و مخلوط کردن آنها با تصاویر عینی یکی دیگر از نقاط قوت شعر تو بود
گرچه طولانی است و مخاطب عام این حجم از داده را یک جا نه هضم میکند و نه میخواند اما برای من هر سطرش جالب بود همزادپنداری میشود کرد با کل قصه
البته ایرادهای ساختاری از قبیل اطناب و حشو و بهره ی کم بردن از موسیقی درونی وجود دارد. کش و قوس های کمتری بر کلمات وارد کردی میتوانستی
از تصاویر پارالل در نوشته ات استفاده کنی
به زبان شعریت که میرسم این موضوع از دو منظر قابل بررسی است. اولی مبتنی بر حد بهرهمندی زبان شعرت از فصاحت است و دومی جنس زبان شعریت است که به روز است و گویا
درست است که لزوماً نمیبایست زبان شعر شما همان زبانی باشد که در طول روز برای صحبت کردن با این و آن استفادهاش میکنید، اما قرار هم نیست زبانی باشد که کوچکترین سنخیتی با زبان روزگار خودتان نداشته باشد
چه بهلحاظ کمیت، چه کیفیت، بهترین جاهای این شعر را لحظاتی رقم میزنند که شاعر توانسته است از دریچه ی نگاه خود به ماجراهای نوع انسان نگاه بیندازد. پیچشِ هنرمندانه ی روایت بر خطوط معمولِ واقعگرایی، کشفهای فلسفی شیرینی بهوجود آورده است که در سراسر شعر خود نمایی میکند
شعر در یک سیکل بیضوی از مدرن به پسامدرن در نوسان است جایی که شاعر ایستاده مرکز بیضی است
گاه از حقیقت ماجرا دور میشود و گاهی نزدیک
در کل شعری قوی دیدم و پرملات
ایام عزت مستدام
سید هادی محمدی