سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 1 آذر 1403
    20 جمادى الأولى 1446
      Thursday 21 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۱ آذر

        نصف جهانم

        شعری از

        مهدي حسنلو

        از دفتر .... ؟ نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۰ ۰۰:۳۹ شماره ثبت ۱۰۵۵۸۹
          بازدید : ۵۸۰   |    نظرات : ۳۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهدي حسنلو

        بیابان  چون شبی روشن 
        بوقت ظهر
         سایه پنهان در استخوان
        پیش رو  هیچ نمی ماند  بر تارک تاریخ
        و باد بی تفاوت،  نظاره می کند 
        سکون قدم را
        سکوت، سنگ خفته  را بیدار می کند
        چشم ها  چون   چشمه  در جوش
        و لعل نا تمام  ، چون اشک
        کدام سنگ، گره میکنی 
        نگین به حلقه 
        از آن آویزانم!؟ 
         
        باران نیست، می بارد
         صاعقه هست می غرد
        در جنگ دو ابرِ سیاه
        و خدا صدای اش را نمی فرستد به جستجوی رود
        گوشهایت ،  سوت می کشد درونِ سکوت
         چشم هایت،تنها قطره یِ معلق  است 
        در فاصله... 
        و هرگز سبز نمی شود دستهایت در قلب سنگ 
        پرتابم  نکن، به شب بی انتها
        و من با هر موج اش، دردم از دریایِ بی درد
        بر چهره یِ پیرِ صخره! 
        پرتاب نکن، بازی نیست 
        سرِ من،   سیلابه است  بر سرها 
        و قطره  آبی ندارد بر درِ گو نه ها! 
        کدام سنگ، گره میکنی
        نگین به  حلقه 
        از آن آویزانم!؟ 
         
        آبی فیروزه از تن درمانده نکَن 
         آذوقه ی مورچه ها شد بدن! 
        خوردند و بیابان  ایستاد  رویِ استخوانت
         گورها  ستاره ی گورستان شد به هر خانه! 
        و اکنون بیابان کلمه است 
        خالی از باد 
        سکوت می وزد به  ریگِ بی نفس
        و مرگ،  نفس تازه می کند 
         زیر سقف بیابان
        و خدا  نمی داند
        مرگ، زیر پلک، پلک نمی زند 
        زُل زده به پنجره و انکار نمی‌کند 
        زل زده به تو 
        و از تو عبور می کند 
        ..
         تنهایی، پیراهنِ برفی ات پاره 
        و  سرما، می سوزاند  یخ تنهایی ات
          آب می شوی، گرمم نکن!
         دود  می شوی بر تن تکیده یِ شب
        کدام سنگ، گره میکنی 
        نگین به  حلقه 
        از آن آویزانم!؟ 
         
        در دو سوی شهرم
        دو، نیم
         یکی  دستی از سنگ
         دیگری چشمی با چشمه یِ کور
         و یاقوتِ سرخ چال میشود رویِ دریچه 
         /نصف راست  شهر، شب بود و شب تر شد/
        مرگ، زنده برخاست  از رود 
        دره رشته یِ زخم
        کلمه دانه دانه
         و شعر در گلو، لکنت 
         زبان، زبانش دونیم شد
        آتش نکُن، سنگن نکَن 
        کور شد دانه، پر بکش، آشیانه. 
        دست  تو طلبکارِ رود نبود 
        آب نیست، دستهای خونی ات را  در من پاک کن 
        می خواهم خون شوم
        وبر خانه تو سیل
        در بر کَنم در را
        و  قلب بپیچد بر ساقه یِ تو 
        چون پیچک که نمی پیچد از شاخه! 
        کدام سنگ، گره میکنی 
        نگین به  حلقه 
        از آن آویزانم!؟ 
         
        بخوان :سنگم،  خم  به زیر پای ات
         ستون، زیر دستِ تو 
         سی و چند هزار هزار قطعه یِ پل
        آبم در رگه هایِ خون
        زاینده یِ رود میان دو کوهِ درد، 
         روز بی انتهای ام
        و دور می شوم از دو سو تا بی انتها
          دستم چون آب جاری بر تن تو 
        باز می کنم  حلقه از گلویت 
          جرعه جرعه، چون رودی تشنه
        در کمر گاهِ کمرت، حلقه 
        چون حلقه به انگشتِ  عروس 
        با سی و سه هزار هزار  نگین 
        به رنگ هر کجا و هر لحظه 
         می آویزم به  گوش عروس با هر گویش
        در  لبِ زخم زخم ساحل ات
         تکه تکه ریشه می زنم 
        تا مرغان مسافر، سکنی کنند در آشیانه یِ ماه 
        بوسیدنِ ماهی دهانت را. 
        ____________
        که هر دو جهان منی
          نصف جهانم!
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۰ ۱۰:۰۳
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و جالب بود خندانک
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        سه شنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۰ ۱۲:۰۹
        سلام استاد جان
        خیلی لطف دارین
        الهی قربونت خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        سه شنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۰ ۱۶:۳۶
        خندانک
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        سه شنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۰ ۲۲:۰۳
        سلام بانو
        ممنون از حضورتان
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        سه شنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۰ ۱۶:۳۶
        خندانک
        طوبی آهنگران
        سه شنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۰ ۱۶:۳۶
        خندانک
        طوبی آهنگران
        سه شنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۰ ۱۶:۳۶
        خندانک
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۰ ۱۸:۳۲
        سلام مهدی جان
        چرا حرف " را " در شعرت کلا نیست ؟
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        سه شنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۰ ۱۹:۵۸
        سلام
        مهرداد عزیزم
        خیلی خوشحالم از حضورت
        که ازم دریغ نمیکنی، الهی قربون قلب بزرگت

        چرا /را / نیست در این و چند تای دیگه
        اعتراف به درموندگی آدمی دیگه
        بعد چهار دهه باید یه گزینه از تنها گزینه روبروی سوال
        انتخاب میکردم دیگه
        این شعر با را تموم میشه

        در کنار تو
        زیر سایه مانا یه لشگرم تو این جبهه
        و اصلن هم احساس یاس ونومیدی نمیکنم
        خیلی مواظب خودت و کلمه هات باش
        این پنجره شعرت رو به بهار،
        بارانی از ابری سپید
        ببار به ما،
        من زیر این بارش بدون چترم

        ممنونم ازت خندانک خندانک خندانک

        ارسال پاسخ
        اعظم قارلقی
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۰۶:۳۲
        درود فراوان...
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۱۳:۳۸

        سلام
        خیلی خوش آمدید
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۱۱:۱۲
        درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۱۳:۴۱
        سلام
        خواهر مهربانم
        خیلی خوش آمدید
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فهیمه روشن ضمیر
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۱۰
        افکار بلندتان پایدار شاعر گرامی
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۰ ۲۱:۲۲
        سلام

        خیلی خوش آمدید
        ممنونم کاش همین بود
        شما لطف دارید
        در پناه حق
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علی مزینانی عسکری
        پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ ۱۱:۰۳
        درود جناب حسنلو
        لطیف و شاعرانه سروده اید
        دستمریزاد
        خندانک خندانک خندانک
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ ۲۲:۲۶
        سلام
        بردار عزیزم
        خیلی خوش آمدید

        ممنون از لطفتان خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
        جمعه ۳ دی ۱۴۰۰ ۱۰:۴۷
        درودها


        زیباست تراوش قلمتان خندانک
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        جمعه ۳ دی ۱۴۰۰ ۱۶:۲۵
        سلام
        خانم حکیمی
        ممنون از حضورتان
        زیبا نگاه شماست
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        يکشنبه ۵ دی ۱۴۰۰ ۱۳:۲۳
        چقدر زیباست
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        يکشنبه ۵ دی ۱۴۰۰ ۱۷:۲۳
        سلام
        مسیحای خوش تیپ
        خیلی خوش آمدی
        چهار سال یا بیشتر منتظرت بودم
        بر این در بزنی
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عنایت یزدانی (فرخ)
        پنجشنبه ۹ دی ۱۴۰۰ ۲۱:۱۷
        عرض ادب و احترام
        درودها به شاعر فرزانه
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        پنجشنبه ۹ دی ۱۴۰۰ ۲۲:۳۰
        سلام
        و خیلی خوش آمدید
        ممنون از حضورتان
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        پنجشنبه ۷ بهمن ۱۴۰۰ ۱۹:۱۳
        سلام زیباست دوست خوبم اما ایجاز را در شعر خیلی دوست تر دارم خندانک
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        پنجشنبه ۷ بهمن ۱۴۰۰ ۲۱:۲۷
        سلام
        بازم مرسی بردار خوبم
        حق با شماست اما گاهی قلم دست من نیست
        بخوان: سنگم خم به زیر پای تو...

        (....
        قرار بود
        پنهان پشت ستاره باشد!
        نه ستاره
        ومن از کوهستان تاریک راهی نو بجویم
        در ماهی تنگ، غرق احساس تازه شوم
        که دریا، تو راشنا کنم
        که صحرا، در طوفان شن‌، تو را گم ات کنم

        روبرویم ایستاده
        مثل همیشه غرق در خنده
        موجی دوباره می بردش به دریا
        و ستاره از لای انگشتانم می‌ ریزد !
        ....
        روبرویت ایستاده ام
        چشم هایت
        می کشاندم در اعماق آسمان
        آهسته پایین می آورم ات
        جوری که ستاره شب بماند
        جوری که شن‌ها آرام بگیرد
        جوری که موج، خنده ات را به هم نریزد
        روی سینه می خوابانمت
        ‌.... وآهسته
        پلکت را می کشم رویِ شب!)
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا خوش روش
        يکشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۰ ۱۴:۵۲
        درود بر شما،بسیار دلنواز و زیبا بود،ماندگار باشید و ایام بکام خندانک
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۰ ۰۴:۲۰
        سلام بانو. خیلی خوش آمدید خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۰ ۱۰:۰۹
        با تقدیم احترام
        بسیار زیبا و دل انگیز بود خندانک 🌷🌷
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        يکشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۰ ۰۰:۱۱
        سلام خواهر خانم رحمانی ممنون از حضورتان زیبا نگاه مهربانانه شماست خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2