این حرف من بگی نگی حرف داره
شایدم یکمی سرد و برف داره
چون من همیشه حرف از دَرک می گم
به هیچی دل نمی بندم و از تَرک میگم
نه اینکه دل ندم و حرفام وِل باشه
بیاد همه چی رو خراب کنه سِیل باشه
آخه، یه جایی یه چیزایی درد داره
مثل پاییزعه و هوای سرد داره
آدم یک چیزی می بینه به چیزی می رسه
و فکر می کنه دنیا مثل میوه ی نارسه
مثلا این برگای درخت که می ریزن
همه احساسی میشن و انگار مریضن
هر کی یه چیزی میگه و چیزی فکر میکنه
به نظر خودش داره فکر بِکر می کنه
حتمنم بهش خوش می گذره وکیف میکنه
وقتی که برگارو زیر پاش له میکنه
اصلنم نگاه نمی کنه به اون درخته
ببینه برگ نداره و لُخت شده بد بخته
ولی هر چیه خیلی هست و سرسخته
این همه از دست داده و خودشو نباخته
میدونی کجای حرف خیلی درد داره
حال و هوای و نگاه های سرد داره
اینجا که آدم میبینه با آدم فرق داره
برگ هاش ریخته و تَنِ لُخت داره
این همه عابرا میان و رد میشن
حتی یکی شون هوسی نمیشن
و از سَرو کولش بالا نمی رن
"مثل اونکه
لباس کم داره ، و همه اجیرن"
محمدحسنی
ترانه بسیار زیبا و طولانی بود