مال تو

گفته بودم: هر چه "دارم یا ندارم مالِ تو"
زندگی در سرد و گرمِ روزگارم، مالِ تو

لشکرِ چنگیزِ چشمانت که قلبم را گرفت
خوب دیدی، هست شهرِ بی‌حصارم مالِ تو!

سال‌ها ماندم به پایت بلکه همراهم شوی
این خیالِ خام، امّا خوشگوارم مالِ تو!

حال، بیدی خسته‌ام افتاده در آغوشِ یأس
نیست دیگر چترِ سبز و سایه‌سارم مالِ تو!

گوهرِ اشکی که می‌جوشد به روی گونه‌ام
از مغاکِ دیدۀ اندوه‌بارم، مالِ تو

جز دلم چیزی ندارم تا که تقدیمت کنم
سوزِ این صدپارۀ بر غم دچارم مالِ تو

می‌روم "من" هم از این دنیا به زودی، نازنین!
دفترِ شعر و قلم در کوله‌بارم، مالِ تو!

عکسِ تو در قابِ رؤیاهای دورم مالِ من
شعرهای خفته بر سنگِ مزارم مالِ تو

#محمدعلی_سليماني_مقدم ۲۹-۰۶-۱۴۰۱