سرکار خانم ادیب چرا باید نامهربانی کنیم
نه ایشان را میشناسم و نه دشمنی دارم باهاشون
شعر اولی که ارسال کردند خیلی هم تعریفشان را کردیم
شما لحشان را میشناسید اما من از روی تک تک کلمات ایشان
جواب خودم را می گیرم
وقتی برایشان آن همه دلیل آورده ایم که
خاهم درست نیست
اصلن درست درست نیست و غیره
ایشان در جواب من و جناب ایوری چه نوشته اند؟
باز نوشته اند خاهم،باز نوشته اند مجددن
این یعنی اینکه حرف شما کشک
من کار خودم را انجام میدهم
ای کاش این را صریحاً میفرمودند
نه در لفافه و بازی با کلمات
سرکار خانم ادیب طی این چند سالی که شاعرم
فرق کنایه با کلام عادی را میشناسم
ایشان ای کاش کامنت مرا و نظرم را حذف میکردند
اما اینگونه جواب نمیدادند
ما در این سایت کوچک همه ی عزیزان هستیم
و از مدیر مدبر سایت درس صبوری آموخته ایم
در ضمن نه ایشان کودک هستند و نه اینجا کودکستان
خدای نکرده توهینی نشده
نظری دادیم و جوابی نوشتند و ماهم جوابی
چرا موضوع را وارد حواشی میکنید
دوست دارید در برابر هر چیزی به به و چه چه بکنیم
والا این کار زیانش بیشتر است از نقد سازنده
خودتان را در نظر بگیرید
در سایه ی تلخی نقد ها در مدت کوتاهی تبدیل به شاعر
فوق العاده ای شده اید که دیگر شعر هایتان واقعا شعر است
و به آنها افتخار باید کرد
همیشه ماساژ پرستار در بیمارستان جان مریض را نجات
نمیدهد گاهی تیغ جراحی نجات بخش است
من دوست شما را با استعداد و شاعری فوق العاده می دانم
اما شما را با جواب های ایشان برای من و جناب ایوری
و وجدان تان تنها میگذارم
به هر نتیجه رسیدید من هم قبول دارم
شعرتان به لحاظ مفهوم زیبا بود اما جسارتا
کار اشتباهی که بسیاری از نویسندگان انجام میدهند
و به اصطلاح نامش را فارسی کردن گذاشته اند
همین کاری است که شما انجام داده اید
🔷(حذف واو معدوله) 🔷
واو معدوله عامل تفاوتی است که در کلماتی مانند خواب، خواهر، خواهش، خواستن، خوار و ... نیز استثناء ایجاد میکند و براساس معنی میتوان املای صحیح آن را
انتخاب کرد
در لغتنامه دهخدا، خاستن به معنای برپا شدن و بلند شدن و خواستن به معنای خواهش کردن، آرزو داشتن، طلبیدن، اراده کردن و قصد داشتن است و یکی از سادهترین راههای تمییز این دو کلمه از یکدیگر و صحیحنویسی آن، توجه به معنای آن است.
🔶 برای روشنتر شدن موضوع، به ابیات زیر دقت کنید؛
چو از خوان نخجیر برخاستند
سبک باره مهتران خواستند
شاهنامه، فردوسی
روزه یکسو شد و عید آمد و دلها برخاست
می ز خمخانه به جوش آمد میباید خواست
دیوان، حافظ
بر این اساس، در ترکیبهایی مانند برخاست و به پا خاست، که معنای خیزش وجود دارد، واو معدوله درج نمیشود و «خاست» درست است؛ اما هنگامی که معنای طلب کردن منظور باشد، «خواست» درست است.
در خصوص لطفاً هم نوشتن لطفن دردی دوا نمیکند
همچنین در فعل خواهد که به اشتباه خاهدنوشته اید
وضع به همین منوال است و حذف واو معدوله جایز نیست
خواهم که به عشق تو ز جان برخیزم
وز بهر تو از هر دو جهان برخیزم
خورشید تو خواهم که بیاران برسد
چون ابر ز پیش تو از آن برخیزم
مولوی
بمانید به مهر و بسرایید