دوشنبه ۲۸ خرداد
|
|
🌼 تا بدیدی بهتری از من، تو برفتی بی صدا🌼
🌼هر چه من اصرار کردم، تو نکردی اعتنا🌼
|
|
|
|
|
یک لحظه بیا روان شناست باشم
با حس جدا، روان شناست باشم
...
|
|
|
|
|
عروس حجله ی عشق است دختر احمد
|
|
|
|
|
بر دستانم داغ
بر رخسارم
آتشی از شوق
بر خاطراتم
خطی از پیغام دوست
بر آستین پیراهنم
نقشی از دس
|
|
|
|
|
میان این تابلوی بسیار موهوم ،
حالیم نشد زین طرح انتزاعی
|
|
|
|
|
امشب مرا سر به هوا کردی و رفتی
|
|
|
|
|
می شکند
در گلوی شهر
بغض پوسیده ی شب!
|
|
|
|
|
فرایندعشق
چه زیبا بر دل من می نشیند طعم لبخندت
مبارک باد با طعم عسل این گونه پیوندت
...
|
|
|
|
|
ابر بارنده به دریا میرفت
اشک چشم تر ما بود
که به یغما میرفت
فصل پوسیدن برگ
بود پاییز هزار رنگ
|
|
|
|
|
گرهی کور پر از دغدغه فرداییم
|
|
|
|
|
هرگز کسی نداد بدین سان نشان بورس /
گویی که لقمه است جهان در دهان بورس
|
|
|
|
|
حس گناهم میدهی کز خود گریزانم کنی
هم بشکنی قلب مرا درخود تو ویرانم کنی
غافل ازین هستی که من غر
|
|
|
|
|
و دُرست...
درد من و تو،
و دُرست...
جنگ ما و شما
|
|
|
|
|
یاد آن خوبی ز من هرگز نرفتش تا ابد
کم نهادی تا به یک بودن، کنم یک از دوصد
|
|
|
|
|
خدا کند
تنهایی، مرا "بی تو" باور نکند...
|
|
|
|
|
بهار در بهار را نگاره ای
شکفته ام بدون استخاره ای
|
|
|
|
|
تو فروردین زیبای بــــــــهاری
تورا نتوان شمردن بی شماری
وجودت گرم و ناز است و محبت
توتابستا ن
|
|
|
|
|
همیشه غرق در لبخند بودم /
برای مادرم دلبند بودم...
|
|
|
|
|
کودکی که،
در درونم رشد میکند
دستهایت را
بهانه دارد!
لیلا_طیبی (صحرا)
|
|
|
|
|
من همان شب هستم، شب تنها شب بي کس شب سرد
|
|
|
|
|
هیچ کس تنهایی او را درک نکرد
تا تنها برود
|
|
|
|
|
منورالفکر
************************************
مایی که مدام در پی حق بودیم
روز و شب خود به عشق
|
|
|
|
|
به کوه بیستون سوگند ..
به فرهادی که دل بر طره دلدار بسپارد ..
به مجنونی که بر محراب جانان رک
|
|
|
|
|
گلی از محبّت به حاصل نشیند
که بلبل از عطرش به محفل نشیند
رسد مژده وقتی که در فصل باران
نگارم بی
|
|
|
|
|
بسی درحیرتم از تاس اقبال
بسی محزون یکی خوشنخت وخوشحال
|
|
|
|
|
تبِ واژه ها:
سوختن؛
قَلـــم، وَرق دوباره تَب....
|
|
|
|
|
رقص قلمت زیباست ای شاعر بارانی
|
|
|
|
|
تو را با ما سر سازش به شرط سوختن های مداوم بود
|
|
|
|
|
می درّاند نور
پرده ی مخمل دو چشمانم را
|
|
|
|
|
بود زندگی
پلی آسمانی
به بال بلندی
که پیوسته تاعرش جاری ست
|
|
|
|
|
شکوفه های گیلاس ،
همچون یه شعر گیراست
|
|
|
|
|
همه را در فرار می بینم
طنز را برقرار می بینم
|
|
|
|
|
تو خود مبارکی و رزق بی حساب جواد
|
|
|
|
|
نیمه شب ها با خودم وقتی که خلوت می کنم
غربتم را با شبم اینگونه قسمت می کنم
|
|
|
|
|
هفت غم
از هفت مسیر...
حمله کردند!
|
|
|
|
|
گرپروانه به دورشمع میگردد،نداندعاقبتش تباهی ست
تن دهدبه آغوش شمع،دمی که جز سوختن راهی نیست
گر پروا
|
|
|
|
|
چشمای تو
لبخند به لنز
رفتارِ آدمها
...
|
|
|
|
|
گفتا که پر غروری! در قلب خود چه داری؟
|
|
|
|
|
من برایت نامه مینوشتم،
تو اما نمیخواندی
یا من نقاشیام بد بود
یا که تو اصلن نامه دوست نداشتی!
|
|
|
|
|
نەخشەی قاڵیکەی خوویشکەم
نەخشونیگاریک بۆ لە کوردستان،
و من پار و دەسکی رهوسه!
یوە لە ژێر دەگەڵ
|
|
|
|
|
نگاه میکنم به تو، تو هم نگاه میکنی
و با نگاهِ سرد خود، مرا تباه میکنی
|
|
|
|
|
عمریست شکوهِ خانهی من شدهای
|
|
|
|
|
لبخند به لبِ عابدِ دیندار عیان گشت
|
|
|
|
|
آمدی اول قصه ولی آغاز نبود
|
|
|
|
|
روزه میلادت
چشم من خون گریست
|
|
|
|
|
در آسمان دریا ستاره ای درخشان
چشمک زند به دنیا وقتی شود نمایان
|
|
|
|
|
دل را به تو دادم که قرارش باشی/نی آنکه در این سینه شرارش باشی
|
|
|
|
|
مرا افسردگی بی تاب و سرگردان خواهد کرد
مرا این زندگی، تنها و بی پایان خواهد کرد
|
|
|
|
|
ترسم آن روز پیامت بدهم لیک جوابم ندهی
|
|
|
|
|
یارم چو مرا دید نظر سوی دگر کرد
از ره نرسیده به وطن عزم سفر کرد
|
|
|
|
|
گرد غمی نشسته بر چهره ی فلسطین
در خانه ای خرابه
یک کودک آواره
یک مادر کهن سال
بر سوگ غم نشسته
|
|
|
|
|
میبوسمت اما نه توی بندرها
|
|
|
|
|
از آن روزی که رفتی از کنارم
نوایِ بی نوایی کرده خوارم
|
|
|
|
|
خواب خوش از چشم مردان حقیقت رفته است
آرزو از قلب پیران طریقت رفته است
شور و حال عشق و عرفان و
|
|
|
|
|
امام غایبم گردان؛هزار قرن شاعرت باشم
|
|
|
|
|
منِ بی تو قدر یک نوشتن هم نمی ارزد!
|
|
|
|
|
خنده ی نگاهت؛ کفن پوش زبانم
|
|
|
|
|
هردلخوشی که بود فقط باتوبودوبس
بعدازتو دلخوشیزدلم پرکشیدورفت
|
|
|
|
|
✍️ترانه سرا: م.مدهوش
(❣️Everheart)
🎧دکلمه: بانو هستی احمدی🌹
|
|
|
|
|
نشست دشنه کنار من کَک از سرا نگذشت
|
|
|
مجموع ۱۲۴۸۱۰ پست فعال در ۱۵۶۱ صفحه |