چهارشنبه ۳ بهمن
اشعار دفتر شعرِ آواز احساس شاعر سید صالح فتوحی
|
|
گرد غمی نشسته بر چهره ی فلسطین
در خانه ای خرابه
یک کودک آواره
یک مادر کهن سال
بر سوگ غم نشسته
|
|
|
|
|
یا رضا، شاه خراسان
ای پناه دردمندان
ای امامِ مهربان
نظری کن، بطلب ما عاشقان را
تا بیائیم به سو
|
|
|
|
|
نام شعر: مسافر سبز
می رسد فصلِ بهار
سوز و سرما به کنار
می رود رنگِ سپید
خرمی می آید
گل
|
|
|
|
|
فاطمه یا بنت نبی
مونس و غمخوار علی
همه خوبی ز تو آید
همه پاکی ز تو باشد
تو که سرور زنانی
تو که
|
|
|
|
|
مردی از سوی خدا
در ردیف انبیا
پدرش عبدالله
نام او محمد است
محمد، رسول الله
راستگو و بی ریا
م
|
|
|
|
|
با آغوشی گرم بغل می کنم تو را
با دستانی گرم نوازش می دهی مرا
با چهره ای خندان بوسه هایت را هدیه
|
|
|
|
|
پدر ای سرو بلند قامت عشق
تو همان نماد کوشش
تو همان مرد شریفی
که خودش یکه و تنها
بار سختی را کشد
|
|
|
|
|
مردی از جنس شرافت
پاکدامن، با لیاقت
مردی از جنس شجاعت
پرعطوفت، با محبت
مردی از سوی خدا
مرد مرد
|
|
|
|
|
در عمق شب تاریک
او هست به تو نزدیک
در لحظه تنهایی
هنگام پشیمانی
در اوج گرفتاری
او هست به تو نزد
|
|
|
|
|
مثل غنچه باز شو
خنده بکن
چهرهات را پاک کن
از گرد غم
روی برگردان به سوی آفتاب
سخنی کن
سخنی با
|
|
|
|
|
نام من انسان است
آمدم از ملکوت
چند روزی به زمین
جنس من از خاک است
خاکی از جنس بهشت
بدنم فانی اس
|
|
|
|
|
بغل می کند مرا با آغوشی گرم
آرام می کند مرا با نغمه های شیرین
گرمای وجودش، گرما بخش من است
و خند
|
|
|