سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 1 ارديبهشت 1404
  • روز بزرگداشت سعدي
23 شوال 1446
    Monday 21 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

      دوشنبه ۱ ارديبهشت

      اشعار دفتر شعرِ طلوعی دیگر شاعر دانیال فریادی

      دانیال فریادی

      کاش می شد دانست تا طلوع خورشید چه کسی وقت دارد!!
      ۵۹ بازدید     ۸ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      من به او می اندیشیدم او به رژ قرمز....
      ۷۴ بازدید     ۶ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      کودکی بیش نبودم لاغرو با انگشتانی سرد گردنی باریک
      ۸۶ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      مجنون وار پیمودم جاده را وقتی جاده در خیسی تن مان غرق بود...
      ۸۹ بازدید     ۲۰ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      دختری بود آرزو بر لب چشم در راهو حسرتی در قلب وشبی آرزو در دلش به گل نشست وهم چو زورقی سر گر
      ۲۶۸ بازدید     ۳۵ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      صدای پروانه ها از بال هایشان می اید و صدای قلب من از زخمی کهنه...
      ۹۶ بازدید     ۱۶ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      و انبوه ی قناری ها که بر شاخه‌ های سیب آواز می خوانند..
      ۱۲۱ بازدید     ۱۵ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      اجتناب کردم از خودخواهی خودخواهی جلوی راهم سبز شد....
      ۱۲۸ بازدید     ۲۰ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      هاشم در راه مدرسه روی برف ها نوشت تا عید فقط یک هفته مانده است
      ۱۴۹ بازدید     ۱۹ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      وشبی آرزو در دلش به گل نشست وهم چو زورقی سرگردان در ته ذهن ش به گل نشست
      ۱۲۷ بازدید     ۰ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      گریختم... از بحث های بیهوده زیر چراغ های نفتی دودآلود...
      ۹۰ بازدید     ۰ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      کاش می شد پرسید! تا طلوع خورشید چه کسی وقت دارد چه کسی آفتاب صبح را خواهد دید...
      ۱۷۶ بازدید     ۱۶ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      خواستم به ثریا برسم ثریا کیف گم شده اش را در بازار از من طلب کرد
      ۶۴۹ بازدید     ۴۶ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      کجا بودی آن روز که تنهایی ام کپسول اکسیژن م بود در اوج بی نفسی
      ۶۷ بازدید     ۸ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      این گل ها که باز می شوند در هپروت ذهن من ....
      ۹۷ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      در خرید امروزت سیب را فراموش نکن و عشق را و گذشت را و ذوق را
      ۳۴۹ بازدید     ۲۶ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      موشی از سوراخ لانه ش ابر ها را بو می کرد
      ۷۸ بازدید     ۶ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      شاد باش وقتی هنوز زیر درخت مجنون عاشق می شوید...
      ۱۰۴ بازدید     ۱۴ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      انارهای سرخ خون افشانی می کنند وقتی که پیمان صلح در قاب پوسیده ای آویزان است
      ۱۰۲ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      کجای این تنهایی جایست برای فراغت تن هایی که قاب تهی کرده اند...
      ۱۳۱ بازدید     ۱۷ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      چرا فراموش کنم...چرا وقتی سایه های شک از رگ گردن به من نزدیک تر است
      ۱۱۷ بازدید     ۱۴ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      من از آسمان سهم دارم من از گنجشک های خیس زیر باران... من از مورچه ای که بارش را به لانه نرساند
      ۲۴۶ بازدید     ۱۸ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      ستون ها یک دست بود راهی برای عبور نبود گلدانی را آب دادم گلی شکفته شد....
      ۷۱ بازدید     ۹ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      آفتاب خوابم را رنگی کرد چشمه شعر هایم را خیس پروانه ای بر شانه هایم نشست
      ۱۰۵ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      پدرم شخم میزند افکارش را پای دیواری به چه بلندی...
      ۱۳۳ بازدید     ۱۱ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      صبح است پنجره را باز می کنم اجاق را خاموش می کنم صبحانه ی تنهایی من آماده است روزنامه را باز می
      ۲۷۸ بازدید     ۳۹ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      هوا گرفته است.. این فانوس لرزان با باد قرارداد صلح نوشته است
      ۱۵۳ بازدید     ۲۲ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      می بندم این دو چشم رویایی تا شوم مست از عطر تنش تا که نوشم پیاله افسون از دو چشم شراره فکنش
      ۱۳۱ بازدید     ۱۵ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      خواجه در بند سر زلف نگار بود آن شب گرم تدبیر شکار دل یار بود آن شب
      ۱۳۸ بازدید     ۱۲ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      با انگشتانم می بینم باچشمانم نقاشی می کنم با لب هایم گوش....
      ۲۰۳ بازدید     ۱۴ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      می‌خواهم به آدرسی که کف دستم نوشته اند بروم..
      ۱۵۵ بازدید     ۱۵ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      پنگوئن های امپراطور در خوابم رقص سماع بر پا کرده بودند.ماهیان مرکب انگار با چشمان من می دیدند....
      ۲۹۹ بازدید     ۲۱ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      چراغ خانه ی ما کم نور است چراغ خانه ی ما مهتابی ست چراغ خانه ی ما هر شب چشمک می زند
      ۳۷۴ بازدید     ۳۵ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      کوه راه میرود زمین می خوابد ومن شعر هایم رابر کف دریا می نویسم
      ۱۲۶ بازدید     ۸ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      می‌خوام به جوانی مادرم زنگ بزنم سالهاست حالش را نرسیده ام امروزعکس ش بر دیوار انگار به من لبخند
      ۴۸۳ بازدید     ۵۹ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      ماه راه دل فریبی خود را تنها در پنهان شدن پشت ابر ها می داند
      ۲۱۴ بازدید     ۱۵ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      اگر شیری اگر میری اگر مور گذر باید کنی آخر لب گور اگر شادی اگر شوری اگر مست طریق آدمیت در سرت ه
      ۱۶۶ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      مردی نشسته پشت فرمان چشم می دوزد از اینه بغل به زنی کنار اتوبان می رسد به ناکجا آباد آخر ا
      ۱۳۱ بازدید     ۹ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      بر دستانم داغ بر رخسارم آتشی از شوق بر خاطراتم خطی از پیغام دوست بر آستین پیراهنم نقشی از دس
      ۱۴۱ بازدید     ۱۶ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      پرنده ای با یک حرف عاشق شد پرنده ای با دو حرف اسیر شد پرنده ای با سه حرف قلبش شکست
      ۱۴۰ بازدید     ۱۱ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      نمیدانم چرا مردم قفس را آفریدند رهایی را به دست خویشتن در بند کشیدند
      ۹۶ بازدید     ۹ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      جهان خانه ی من است فضیلت برادرم چشم مرکبم هر شب شخم می زند ایمانم را در زمین بایر مغزم..
      ۱۸۱ بازدید     ۲۰ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      در من زیارتگاه یست با هفتاد چلچراغ روشن و هفتاد تصویرجوان ناکام و هفتاد گلدان لاله رنگارنگ
      ۱۳۳ بازدید     ۸ نظر

      ادامه شعر

      دانیال فریادی

      بیدارمی شوم برساز بلبی نشسته بر شاخه ی گلی گوش می دهم پروانه ای به پنجره ی بسته شاخک می زند
      ۴۸۹ بازدید     ۶۳ نظر

      ادامه شعر

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      6