سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 1 آذر 1403
    20 جمادى الأولى 1446
      Thursday 21 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۱ آذر

        گنجشک

        شعری از

        مهرداد مانا

        از دفتر شعر مانا نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۳ ۲۲:۳۴ شماره ثبت ۱۳۰۵۷۹
          بازدید : ۱۷۶۹   |    نظرات : ۱۲۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهرداد مانا

        حالا هی به من نوک نزن
        تو هم مثل همه ی گنجشکها
        روزی سر از صدای فرهاد در می آوری
        و آن وقت به ساطوری که هیچ سطری نمی داند
        می گویی :
        پس این سلاخ دیوانه
        چرا سرودی نمی سازد ؟
         
        البته به تو حق می دهم
        رزها رازشان را به باد گفتند.
        موج ها دردشان را به رود !
        و برگ های بیدار به خواب زمین پیوستند !
         
        به تو حق می دهم.
        گنجشکی که بالش را
        به بهانه ای شکسته
        و پایش را به پنداری بسته اند،
        گنجشکی که در سرش هزار عقاب لانه کرده
        و در دلش هرشب
        ققنوسی خودسوزی می کند،
        گنجشکی که حتا از خرده های نان هم
        نارو دیده است،
        دیگر جیک نمی زند :
        عربده می کشد ….
         
         
         
        ترکمن صحرا
        خرداد ۱۴۰۱
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۴۶ شاعر این شعر را خوانده اند

        محمد رضا خوشرو (مریخ)

        ،

        شهرام بذلی

        ،

        شاهین زراعتی رضایی (آرمان)

        ،

        علی نظری سرمازه

        ،

        مهرداد مانا

        ،

        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        ،

        مریم عادلی

        ،

        مریم کاسیانی

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        بهــاره طـــلایـی زیدی

        ،

        آوا صیاد

        ،

        محمدکریمی (پویا)

        ،

        محمدرضا آزادبخت

        ،

        منوچهربابایی

        ،

        مهدي حسنلو

        ،

        افسانه نجفی

        ،

        یاسر کریمی

        ،

        شاهزاده خانوم

        ،

        راضیه خضری

        ،

        عليرضا حكيم

        ،

        المیرا قربانی

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        سیده نسترن طالب زاده

        ،

        عباس (یزدان) عظیمی

        ،

        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

        ،

        افسانه پنام (مولد)

        ،

        احسان فلاح رمضانی

        ،

        آذردخت شرقی(آذر دخت)

        ،

        رسول دبیر (نافذ)

        ،

        فرشید به گزین

        ،

        جواد مهدی پور

        ،

        محمد اکرمی (خسرو)

        ،

        پژمان بدری

        ،

        بهرام معینی (داریان)

        ،

        مسعود مدهوش

        ،

        نرگس زند (آرامش)

        ،

        حسین گودرزی تشنه

        ،

        دانیال فریادی

        ،

        جواد کاظمی نیک

        ،

        نیره صدری

        ،

        سید هادی محمدی

        ،

        حسین رضایی(آشنا)

        ،

        اصغر ناظمی

        ،

        مسعود معادی

        نقدها و نظرات
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۴۷
        رُز ها راز شان را به باد گفتند

        موج‌ها دردشان را به رود .

        موج‌ها دردشان را به رود گفتند تا سبک تر شوند .
        معمولا درد را به کسی میگویند که همدرد خوبی باشد .
        فرزندان مشکلاتشان را به پدر یا ما در خود میگویند که البته سهم ما در همیشه بیشتر از پدر است ،چرا . چون مادر گوش می‌دهد همدردی میکند و دلسوزانه راهنمایی میکند . کاری که معمولا پدر ها کمتر انجام میدهند .
        در شعر رود به نوعی مادر موج معرفی میشود .
        و همین طور باد که در شعر نزدیک ترین شخص به گل رُز معرفی شده
        برای همدیدی .
        خندانک
        جالب بود موفق و موید باشید
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۲۴
        از حضور سبزتان متشکرم و سوالی داشتم از خدمت تون :


        آیا احساس خوشبختی می کنید؟ خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۱۸
        سلام و درود و عرض ادب .
        بنده صراحتا عرض میکنم خوش بخت هستم .
        شکر خدا سایه پدر و مادر بر سر من است الهی شکر .
        شکر خدا پسر گلی دارم که بعد از من نام من را زنده نگه دارد .
        الهی شکر.
        شکر خدا دختر خانمی دارم که هدیه خداست .
        الهی شکر .
        شکر خدا همسرم پشت و مشاور من است .
        الهی شکر .
        انسانی هستم که با فکر کارها را انجام میدهم و اگر متحمل خسارتی و یا ضرر و
        زیانی شوم . چون کارها را از قبل برنامه ریزی کرده بودم ناراحت نمی‌شوم چون تصمیم گیری با درک و فهم من و روی روال از قبل برنامه ریزی شده صورت گرفته .
        پس احساس شکست و یا نا امیدی و یا ناراحتی نمیکنم .
        اگر هم فرصت تصمیم گیری نباشد ، و سرنوشت برایم تصمیم بگیرد . مطیع اختیاردار هستیم .
        در نهایت چون همیشه با برنامه کارها را انجام میدهم از عکس آن ناراحت نمی‌شوم تا احساس بدبخی کنم .
        البته احساس خوشبخی در موارد بیشتری
        مصداق دارد ولی کلیاتش را به عرض رساندم .

        با آرزوی موفقیت برای شما .
        خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۳ ۲۰:۲۹
        درود بزرگوار
        بسیارزیبا و پر معنی است خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۲۵
        سلام
        و دوست دارم جناب استکی هم پاسخ دهند که آیا حس می کنید خوشبخت هستید؟
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۴۲
        درود جناب مانا
        گوش شیطان کر
        خوشبخت ترین انسان روی زمین هستم
        تعلق خاطری به دنیا و مافی ها ندارم
        از هفت دنیا گرفتاری بیشتر مردمان روی زمین آزادم
        خرم و تندرست باشید خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۱۲
        همیشه خوشبخت بمانید انشالله خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۰۶:۰۲
        با این سپیدار سر به فلک کشیده به خاص بودن اندیشه‌های فاخر شما بیشتر پی بردم.. خندانک
        بسیار زیباست خندانک خندانک
        به خواستتون احترام می‌ذارم ‌و گل نمی‌ذارم هر چند این شعر گلستانی بود برای همه‌گان نه فقط خودش خندانک خندانک
        درود بر جناب مانای شاعر خندانک
        ایام طلایی خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۲۶
        ممنونم که توجه کردید شازده خانم
        به نظرتان شعر روی جامعه تاثیر داره یا جامعه روی شعر ؟؟
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۳۷
        ببخشید که دیر اومدم برای پاسخگویی.. خندانک
        این روزا انقد حرفهای ناجور پشت سرم شنیدم که روحم خسته شده..

        بنظرم شعر و جامعه روی هم دیگععع تأثیر می‌ذارند و این تأثیر یک رابطه دوطرفه‌ست‌. شعر به عنوان یکی از اَشکال هنری انسانی، نه تنها واکنش‌ها و احساسات جامعه را منعکس می‌کنه، بلکه می‌تونه آنهارو هم شکل بده و به تحولشون کمک کنه. از طرف دیگععع، جامعه هم از طریق فرهنگ، اجتماع، سیاست و اقتصاد تأثیر زیادی روی شعر و ادبیات داره.
        شعر به عنوان یک ابزار انتقادی و انعکاسی، می‌تونه به مخاطبای خودش کمک کنه تا واقعیت‌های اجتماعی را بهتر درک کنند و از طریق آنها به دیدگاه‌های جدیدی درباره جامعه دست پیدا کنند.
        از طرفی، تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی می‌تونند به شاعران الهام ببخشند و آنها را به خلق آثاری برای نمایش یا انتقاد این تحولات ترغیب کنند.
        با این حساب می‌تونیم بگیم شعر و جامعه در تعامل مستمری با همدیگععع هستند و هر کدام توانایی تأثیرگذاری بر دیگری را دارند. خندانک


        ایام بکام خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۵۱
        ممنونم که جواب دادید خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۱۵
        سلام و درود
        عالی سرودید زنده باشید.
        کاراکتر گنجشک هم انتخاب خوبی بود.
        وای به دنیایی که گنجشک گلوتُردِ جیک‌جیکو را حتی
        وادار به جیغ و اربده(عربده) سازد!

        سلامت و دلشادباشید.



        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۳۳
        از حضور صمیمانه تان سپاس
        قدم رنجه کردید و این کویر تشنه را سبز نمودید خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۶:۳۳
        درودتان جناب مانا

        سرچشمه‌ی اشعارتان همواره زایا خندانک

        زیباست سروده‌تان خندانک

        عدد چهارده همیشه برایم مقدس است؛ خرسندم که چهاردهمین لایک، از احساس من بر این صفحه‌ی پویا رقم خورد.
        راستی
        کامنت‌ها را خواندم و به پرسش‌هایتان اندیشیدم.
        نحوه‌ی پرسشگری شما در پاسخ به دیدگاه‌ها،
        کاری زیبا، بدیع و تفکّربرانگیز بود خندانک
        اما از من نپرسید؛ خندانک چون مدتی‌ست به دلیل بیماری، حضورم در سایت کمرنگ شده است و معلوم نیست کی دوباره دستان کم‌حسم، توان نوشتن داشته باشند.

        آوای دلتان شاد خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۳۴
        فقط از چند کامنت ابتدایی پرسیدم خاله جان
        امید که حال دلت بهتر شود و حال جسمت سرشارتر خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۷:۲۵

        رزها رازشان را به باد گفتند.
        موج ها دردشان را به رود !
        و برگ های بیدار به خواب زمین پیوستند !
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درودبرمانای شاعر
        بسیارزیباست خندانک خندانک
        یکی ازشعرهای خوب شماست که مخاطب باآن بسیارخوب ارتباط برقرارمی کند......
        وحدت موضوعی داشت و همه چیزبه جا وبه اندازه
        آفرین خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۳۵
        ممنون مهربانی تان هستم که همواره و بی هیچ توقعی ، همه جا به یکسان می تابید خندانک
        ارسال پاسخ
        احسان فلاح رمضانی
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۷:۱۵
        درود و عرض ادب جناب مانا
        اول از همه بسیار خرسندم که برغم سختی کار و مشقت های فراوان برای کسب نان اینقدر پرتوان،فعالانه و خستگی ناپذیر قلم میزنید.
        اثر خوبی رو خلق کردید و البته نقدهای بلندبالا و جذابی رو هم مرقوم میکنید که جای تحسین داره هر چند معتقدم وام گیری و نگاه های ترجمه ای و رویکردهای وارداتی در نقد ناقدان ادبی کاملا مشهود هست و تفکر و تحلیل های برآمده از نگاه فردی و بومی برجسته نیست.
        جناب مانای ارجمند قبلا هم در مباحثات فراوان با اعضای محترم به این نکته تأکید کردم که همینطور که بر فرض رشته مهندسی برق و بسیاری علوم گوناگون دیگه نیاز به کسب تخصص و علم آموزی داره رشته بسیار مهم و حیاتی تاریخ هم نیاز به کسب تخصص و نگاهی جامع نگر و علمی داره.تاریخ رو نمیشه بالای تیر چراغ برق،در کافه ها،گعده ها و شب نشینی های مفرح و بصورت تفریحی مطالعه کرد البته میشه برای رفع خستگی و اوقات فراغت به مطالعه تاریخ پرداخت اما برای واکاوی و نظر دهی در تاریخ این اقیانوس بی پایان و عمیق نیاز به مجهز شدن به لوازم اون مثل فن روش تحقیق،دقت نظر،نکته سنجی و نگاه علمی هست که همه اینها با رفتن به مراکز دانشگاهی و عمری دود چراغ خوردن حاصل میشه و البته رفتن به دانشگاه هم کافی نیست چرا که بسیار از اساتید رویکردهای ترجمه ای و تحلیل های وارداتی رو انجام میدن بنابراین تاریخ مثل ریاضیات از طریق معادلات ثابت قابل حل نیست بلکه تیزبینی،مطالعات تحلیلی فراوان و تشخیص سره از ناسره برای رسیدن به روایت حقیقی رو میطلبه بنابرین کار یک مورخ از کار یک ریاضی دان و فیزیکدان برجسته بسیار خطیرتر و در نهایت بسیار طاقت فرساتر هست که البته التذاذ و لذت های کشف بیشتری رو هم از یک اخترشناس و یا سیاره شناس داره
        جناب مانای عزیز صمیمانه درخواست میکنم برای پرسش های تاریخی و نظرهای شخصی خودتون افراد قدرتری رو در نظر بگیرید نه ادبا و شاعرانی رو که از فرط خستگی دنیای ماشینی و مدرن به شعر پناه آوردن و کمترین تخصصی در لایه های عمیق سیاسی و تاریخ ندارن.اگر یک پزشک قلب دچار خطای پزشکی در اتاق عمل بشه تنها جان یک نفر بخطر میفته اما اگر روایات حساس تاریخی دچار اعوجاج،نظرهای سطحی و تحریف های نابخشودنی قرار بگیره عقبهٔ تمدنی،هویتی و جمعیت های سرزمینی مورد مرگ مغزی قرار میگیرن.جناب مانای عزیز تاریخ علم اسطوره شناسی برای استفاده در اشعار نیست که هر چه بیشتر اونها رو حفظ کنیم و در شعر مورد استفاده قرار بدیم دیگران ما رو مورد تحسین و توجه بیشتری قرار بدن و البته اینها در عرصهٔ زیبائی شناسی شعر شاید بکار بیاد اما در محتوا هرگز سبب نگاه تخصصی ما به رویدادها نمیشه بنابراین استفاده از این موارد در شعر هرگز فردی رو به درجه استادی تاریخ نمیرسونه و هرگز تاج شاعری رو بر سرها قرار نمیده!!!
        در پاسخ به پرسشی که از خانوم خضری مطرح کردید و آشکارا بخشی از ساحت تاریخ مورد جسارتِ تحریف قرار گرفت اجازه میخوام به نیابت از ایشون چند سطری رو مرقوم کنم

        در سرزمین حجاز که آیات وحی ابتدا در این جغرافیا نازل شد هرگز قوانین مدونی مثل امروز برقرار نبود و بدلیل فقدان حکومت مرکزی و پایداری نظام های قبیله ای بجای قانون بیشتر قواعد رفتاری و آداب و سنن های مبتنی بر عرف قبائل خودنمایی میکرد هر چند پیامبر اسلام هرگز علیه بسیاری از این قواعد رفتاری مثل اخذ بالثار(قصاص)،حلف،استلحاق و بسیاری قواعد یا بقول شما قوانین دست به انقلاب و دگرگونی نزد بلکه علیه بت پرستی این استثمار فکری و عقیدتی،رسم غلط زنده بگورکردن دختران و مواردی مشابه به اینها انقلاب کرد بنابراین چطور میتونیم دچار این خطای فاحش بشیم و پیامبران رو سردمدارانی ضد قوانین تحلیل کنیم.جناب مانای گرامی برای یافتن تعریف قانون باید به علم حقوق رجوع کنید و برخی علوم دیگه مثل جامعه شناسی،مردم شناسی و همچنین بسیاری علوم دیگر رو ضمیمه اون کنید تا تازه به تعریفی مبتنی بر علم و آگاهی دست پیدا کنید.آیا شما لایحه خیانتبار و ننگین کاپیتولاسیون یا مصونیت قضائی رو که استقلال یک ملت کهن رو مورد تمسخر قرار داده بود و جدایی خاک بحرین و قراردادهای خسارتبار گذشته رو با بالا رفتن قیمت گوشت و پیاز و تورم های مقطعی یکی میدونید و هر دوی اینها رو نیازمند انقلاب علیه قوانین!!!البته واقف هستید که انقلاب اسلامی همه قوانین گذشته رو مورد دگرگونی قرار نداد بلکه ساختارهای پوسیدهٔ نظام شاهنشاهی که از اواسط قاجار علناً تبدیل به گاوی شیر ده شده بود رو مورد هجوم قرار داد
        نکته دیگه بازی با الفاظ هست که تعریف های دقیق فلسفی و علمی رو میطلبه و نیازمند میزگردهای تخصصی هست از قبیل اینکه مرز آزادی عقاید کجاست؟آیا به محض اینکه در اعلامیه حقوق بشر حق انسان ها محترم شمرده شد آیا این بمعنی آزادی عقیده تک تک آحاد اجتماع هست؟اصولا تعریف مشخص شما از آزادی عقاید چه مولفه هایی رو در برمیگیره و آیا مبتنی بر عقبهٔ تمدنی و فرهنگی جوامع هست؟آیا از نظر شما همجنسبازی آزادی عقیده محسوب میشه؟

        با اجازه مدیریت محترم تیک نقد رو فعال میکنم تا شاید از بسیاری از مجادله ها و مباحث غیر علمی که معمولا محتوای بسیاری از آثار جناب مانای متفکر رو در برمیگیره پرهیز بشه و یکبار هم که شده عمق استراتژیک آثار ایشون به بحث و گفتگو گذاشته بشه

        سپاس از سعه صدر جناب مانا و میهمانان این صفحه ارجمند خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۵۷
        سلام و درود بی کران به آقای فلاح نازنین که صفحه ی بی مقدار بنده را مورد تفقد ویژه قرار دادند و باب گفتمان را باز نمودند . آقا احسان عزیز ، اگر بیشتر از مورخان اسمی کشورمان ( زرین کوب ، مشیرالدوله ، عباس اقبال آشتیانی ، و ... ) کتب تاریخی و تحلیل تاریخ نخوانده باشم، بعید می دانم از آن‌ها کمتر مطالعه کرده باشم و اگر آنها از دوره ی دبیرستان و دانشگاه شروع کرده اند ، مانا از هشت سالگی به این طرف ، تاریخ خوانده است و چنان عنصر تاریخ در زندگی ام نمود دارد و نمایان است که گستره ی شعرهایم را نیز در بر گرفته است . و چندین رساله هم در مورد تحلیل و نقد تاریخ نوشته ام که معیشت و کم بضاعتی ، فرصت چاپ آنها را فراهم نکرده است . نقدهایی که حمله ی مغول ، برآمدن هخامنشیان ، چگونگی ورود اسلام به ایران و نقد " دو قرن سکوت " را در بر می گیرد . همین طور بسیاری از مقالات و پژوهش های دیگر را که زمان و توان بسیاری را از بنده تا به این لحظه گرفتند .
        شاید با اصطلاح " هیستوریسم " آشنا باشید . که قائل به حرکت دیالکتیک در تاریخ است و من نیز اعتقاد دارم که تاریخ چندین بار به اشکال مختلف تکرار شده است و خواهد شد . اما در پاسخ جامع به سوالات شما معذورم . چون از قضا مشکل ما نان و گوشت و پیاز نیست و یکی از مشکلات همین است که اگر همین بحث را ادامه دهم، اینجا مسدود خواهم شد چنانکه پیش از این نیز بارها تجاربی از این دست داشته ام . و خود شما نیز اگر انصاف دهید، می بینید که وضعیت مردم از هر نظری خوشایند نیست و میان اهل قدرت با عموم جامعه شکاف هر لحظه بیشتر و عمیق تر شده و خواهد شد . و ای کاش اینجا آزادتر بودم تا ستونی طویل از ستم هایی که شده و می شود را برایتان می نوشتم .

        در هر حال از زحمت جنابعالی سپاسگزارم و رویکرد اجتماعی بنده هم مشخص است . و اینجا به خاطر مراعات قوانین سایت چندان دستم باز نیست وگرنه به جای گنجشک و عشق لیلی ، مضامین دیگری به اشتراک می گذاشتم

        سپاس بی کران خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۲۳
        آها راستی

        این شعر هم تقدیم حضورتان :


        سال ۱۳۶۷ بود
        که فهمیدم از لای انگشت های خیابان خون می چکد
        آن وقت دل به زنی بستم
        که نامش زمانه بود
        و قرار بود با دامنی از پونه بیاید
        و رسن های پیر را پاره کند .

        ..

        زمانه وقتی آمد
        که مارها ماسک زده بودند
        و از لای انگشتان خیابان ،
        خیال بود که می چکید ..

        مانا
        ارسال پاسخ
        احسان فلاح رمضانی
        احسان فلاح رمضانی
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۰۱:۳۴
        سلام و درودی مجدد جناب مانای ارجمند
        دقیقا مشکل همینجاست و تاریخ تنها تورق کردن و مطالعه کردن نیست بلکه مطالعه تنها ابزار شناخت برخی مقدمات تاریخ هست.برای تبحر در تاریخ و داشتن دید تحلیلی و دقیق نیاز به گام هایی فراتر از مطالعه صرف هست. بعنوان مثال خواندن مجلدات قطور تاریخ طبری تنها زمانی مفید به فایده خواهد بود که از بین انبوه روایات ارائه شده به روایت صحیح رسید وگرنه تنها افتخاری که از مطالعه تاریخ نصیب انسان میشه رسیدن به کژراهه هست

        در ضمن جناب مانای ارجمند پروفسورهای تاریخ بعد پنجاه شصت سال از گذشتن عمر شریف تنها در یک شاخه کوچک از تاریخ متخصص میشن شما چطور در در تمامی دوره های تاریخی صاحبنظر هستید؟!!

        امیدوارم مقالات شما به چاپ برسه و بیشتر مباحثه داشته باشیم
        امیدوارم علاوه بر دو قرن سکوت مرحوم زرینکوب که البته در ادبیات متخصص بودن نه تاریخ و در مقدمه دو قرن سکوت به اشتباهات جوانی و خامی خودشون در تحلیل رویدادهای تاریخی اذعان کردند کتاب کارنامه اسلام ایشون رو هم مورد تورق قرار بدید.

        بهر حال ملاحظات شما در ارائه پاسخ قابل درک هست
        موفق باشید و نویسا
        سپاس از سعه صدر شما خندانک
        ارسال پاسخ
        احسان فلاح رمضانی
        احسان فلاح رمضانی
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۰۹
        درودها محضر بانوی اندیشمند خانوم دکتر طالب زاده بزرگوار و همچنین جناب مانای گرامی

        جناب مانا پست شما رو که در جواب من مرقوم کردید مشاهده کردم اما مثل اینکه مورد حذف قرار دادید و بنابراین منهم وقتتون رو بیشتر از این نمیگیرم اما از مباحثات شما و خانوم دکتر طالب زاده بی اطلاعم و امیدوارم خانوم دکتر طالب زاده ارجمند مثل همیشه با سعه صدر مثال زدنی خودشون برخورد کنند.جناب مانا اگر نقد بنده سبب آزردگی خاطر شده حتما اطلاع بدید تا نقد رو مورد حذف قرار بدم

        این تصادم ها و برخوردها بین افکار هماره وجود داره و سعه صدر بیشتری رو میطلبه
        با سپاس از همگی عزیزان خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۴۶
        سلام
        مشکل شما نیستید جناب فلاح
        نقدتان هم بذارید بمونه که دوستان استفاده کنند خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۵۳
        سلام بانو طالب زاده من نه دوست دارم نه خوشم میاد آکادمیک وار با کلمات قلمبه سلمبه کسی و خطاب کنم که بگم منم چیزی سرم میشه ما همون بچه ی خیابون و کوچه پس کوچه های فقریم که انواع و اقسام بدبختی هارو چشیدم به جبر زمانه و فرهنگی و سیاست های غلط...پس ممکنه زبان ماهم برگرفته از همین طبع زندگی ما باشه
        کوچه بازاری و محاوره چه بسا من خیر بسیار از همین افراد دیدم ولی از اون دست افرتدی که ادعای شریعت طریقت داشتن نه...

        من قلبا برای شما احترام قائلم نه شمارو دیدم نه حتی بیشتر از همین کامنتهای پای شعر با شما حرفی زدم
        ولی مانا رو کاملا میشناسم و به جرات میتونم بگم یکی از مومن ترین افرادی بوده که طول زندگیم دیدم مومن در عمل نه در حرف
        بخاطر همین ابن انگ و برچسبی که شما زدین واقعا تعجب منو برانگیخت شمایی که جز متنانت ازتون ندیدیم
        کجای حرف مانا ضد شیعه بوده؟؟؟
        برای رسیدن به همون خدا شیعه مسلک هم که از بچگی تو گوش ما فرو کردن از هر آدم یه راهی هست،
        باور کنید من که یه گوشه نشستم دارم نون و ماستم میخورم خندانک
        اصلا برام قابل درک نیست چرا انقدر دوست داریم به پر و پای هم بپیچیم،
        احساس میکنم این کامنت شما هم یه کامنت هیجانی بوده
        که حداقل این چنین قضاوت هایی به مانا نمیچسبه
        ما کوردا نیازی نداریم از در پشتی بیام کاری باشه همون از جلو میایم وسلام
        چیزی که تاریخ نشون داده همیشه جنگ و بدبختی و مال همین قشر بوده

        لطفا لطفا لطفا این انتظار گاندی وار هم از مانا نداشته باشید که اگه یکی یه سیلی تو صورتت زد اون لوپتم بذار جلو دستش یه چک افسری بهت بزنه
        هم شما عزیزید هم
        مانا
        امیدوارم حرف و حدیث دیگه ای پیش نیاد

        مخلصات خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۰۶
        سلام احسان جان خوبی؟؟؟
        خوشحالی ایشالا جیبت پر پول و همیشه زیر سقف شادی بگی و بخندی

        داداش بنظرت چند درصد از قشر متوسط جامعه که من و تو باشیم
        در حال حاضر از معیشت خودش راضیه؟؟؟

        برادر گلم مخالف بودن با شرایط دشوار و بد معیشتی که مخالفت با خدا و پیغمبر نیست که هست؟؟؟

        چرا ما دوست داریم همیشه برعکس و کج مطالب و برداشت کنیم؟؟؟.

        کجای حرف مانا با تحلیل و کار پیامبر و پیامبران ضدیت داشته
        خو اگر پیامبر و اماماهم تفکرات آوانگاردی یا تحلیلی خلاف حکومت اون زمانه نداشتن که انقلابی شکل نمیگرفت
        یا اسلامی جاری نمیشد
        هر دگرگونی نیاز به یه انقلاب تفکری داره که ممکنه همه ی قوانین و از بالا تا پایین بترکونه

        ازت یه گله دارم ما همه میدونیم پیامبرا اهل بیت بیشترین سلاح جذب مخاطبشون مهروبونی اونا بوده

        تا جایی که حتی با کفار بدون کوچکترین برجسب و کنایه ای به بحث و گفتگو مینشستن حالا این همه قضاوت و گوشزد کردن به نظر خودت درسته رفیق؟؟؟

        تا اونجایی هم که من یاد گرفتم آدم از مخالف نظر خودش چیزی یاد میگیره تا موافقش

        خلاصه بیا انقدر دنبال این نباشیم که بگیم
        تو اشتباه میکنی من درست میگم
        به همین سادگی به همین خوشمزگی
        چاکرات خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۱۶
        این پشت شریعت سنگر گرفتن و از کیسه ی اهل بیت خرج کردن ، خیلیا رو بالای دار فرستاده پژمان جان . از تکفیر خیام و ابن سینا و ابن رشد بگیر تا برسه به عصر حاضر .

        توی کامنتم نوشته بودم که فردی از شام به امام حسن فحش داد ، اما ایشان آن فرد را مهمان خانه اش کرد و مورد نوازش قرار داد . و پرسیدم کدام از ما چنین تقلیدی از ائمه ی تشیع داشته ایم ؟
        اصلا نیازی به پنهان کاری و از در پشتی آمدن نیست . شعرهامو و استوریامو همه دارن می بینن . دیدگاه اعتراضی ام هم کاملا مشخصه . شکر خدا تفاوت شیر و روباه نیز مشخصه

        ولی از خانم طالب زاده توقعی دیگر داشتم
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۳۶
        و اینکه هم ایشان و هم جناب استکی مرتبا میگن مانا به اساتید سایت حمله کرده ، بارها گفتم یه نمونه شو ذکر کنید .
        در حالیکه بنده همیشه مورد حمله قرار گرفتم و بیشتر وقتها هم پاسخی ندادم . تنها دو مورد پاسخ بوده یکیش آقاوحید بود که دقیقا چهار روز بعد پای شعرش رفتم و کامنت نقد نوشتم و ایشان هم زنگ زدند و الان رفیقیم . و یکی هم م فریاد بود که باز هم بعد از اون دعوا من از در دوستی وارد شدم و ایشان شعرش را هم حذف کردند که مبادا ناچار به پاسخ شوند و البته بیرون از فضای مجازی هم هرجا ببینمش کارش دارم.
        اینجام بعضی از حضرات ممکنه از حضور بنده ناراحت باشند . منکه گفتم فقط آمدم یکی دو هفته سری به دوستام بزنم و برم . نیازی هم نیست کاری کنید که شعر و همه ی کامنتها حذف بشن . قوانین سایت را رعایت کردم و طبق قولی که دادم پیش رفتم

        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۳۹

        سلام . لطفاً همدیگر را نرنجانید.

        خانم طالب‌زاده لطفاً این دوتا پیام‌تان را که
        ذیل تیکِ نقد نوشتید ؛ حذف کنید.

        همگی انسان‌ها و خلایق عزیزند خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۴۱
        و ای کاش ، خانم طالب زاده برای مانا اینقدر محترم و دوست داشتنی نبود . که حداقل از پیامشان اینقدر دلشکسته نمی شدم
        سیده نسترن طالب زاده
        سیده نسترن طالب زاده
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۴۷
        سرکار خانم حسین زاده گرامی
        مدیر ارجمند سایت، هر پیامی که صلاح ببینند، حذف خواهند کرد، عرایضم دقیقا! در راستای حفظ شئونات انسانی، اخلاقی و ادبیست.
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۶:۰۰

        بانوجان جواب سلام واجب است.
        واقعاً نمی‌دانم برای چی این دو پیامِ تعجب‌برانگیز را
        نوشتید . ولی در کل مُدیر که پاک‌کن نیست !

        والله که این کارتان برعکسِ شئونات اخلاقی است.

        و پرسشی کلی دارم . آیا در سایت همیشه قرارِ روال این است که هر بزرگواری که نامِ مدیر را بُرد ؛ آن وقت مدیر بیاید و ازو طرفداری کند؟! نمی‌دانم آخر چرا اینطوری است؟!.

        دست شما هم درد نکند واقعاً ازشما دیگر انتظار نداشتم.
        حالا به هر دلیل بگذریم .


        در هر صورت خداوند عاقبت همگی را بخیر گرداند.


        برای دل شما و یکایکِ این جمع شریف آرامش و لبخند از یگانه خدا خالصانه خواهانم . بدرودتان.


        سیده نسترن طالب زاده
        سیده نسترن طالب زاده
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۶:۰۷
        سلام و درود
        ایشان پاسخ و هتاکیشان حذف شده، عرایض بنده اینجا هست، تا اندازه و حدود و ادب بیاموزند!، طرفداری، واژه ی زیبایی نیست، ایشان پدر سایت هستند، مدیرند، و اگاه، صاحب اختیارند، خانم حسین زاده ی بسیار ارجمند، این مکتوبات از جانب بنده نوشته شد، ، چون ید طولایی در ایرادات موهن و ایذایی دارند، خود نیک متوجه هستند. ارادت همچنان باقیست خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۶:۲۰


        خداروشکر که هرچه بوده حذف شده.

        بگذریم بانوجان دلت‌شاد و روزگارتان همیشه‌خوش خندانک

        تو نوری چشمهایت باورِ لبخند
        صدایت راهِ ابریشم
        دلت تا اطلس و آرام
        وُسعت در زُلالی‌هاست


        درپناه امن حق خندانک

        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۶:۴۰
        سلام بانو کوهواره
        من برای این حذف کردم که کامنت ایشان هم حذف شود . ولی ظاهرا برجاست .
        اتفاقا بهتر که بماند ، اهل شعر داوری خواهند کرد
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۷:۰۲

        سلام خب ایشان در صفحه شعر شما مهمان است .

        همین‌که حذف نمودید کار خوبی کردید .
        چون گاهی پیش میاید که در نوشتن‌ها ، انسان قادر نیست مقصود خود را بوضوح بیان کند از آن‌جایی هم که سلایق مختلفِ برداشتی و اندیشه های متفاوت و همچنین مواجهاتِ عدیده اغلب در باب مقولات وجود دارد ؛ ناخواسته گاهی موجب رنجش اطرافیان می گردد . بنابراین داوری را هم بی خیال . مطمئنم هر دو عزیز با فراموش کردن و دلجویی و پرداختن به امورِ مهم تر شادی را بازخواهید یافت و دلخرسند خواهید شد ‌ان شاء الله .

        البته از هردو بزرگوار عذرخواهم که قصدم یقیناً دخالت در کارِ شما بزرگان نبوده و نیست و نخواهدبود .

        یگانه خدا یاورتان . دل‌تان شاد خندانک خندانک خندانک




        احسان فلاح رمضانی
        احسان فلاح رمضانی
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۲۱:۱۵
        سلام و عرض ادب و احترام جناب بدری عزیز
        عذرخواهم که پیامتون رو دیر مشاهده کردم.نقد من برای جناب مانا در پاسخ به مطلبی بود که در گفتگو با یکی از میهمانان این صفحه توسط جناب مانا مورد نوشتار قرار گرفته بود.من از مباحثات خانوم دکتر طالب زاده و جناب مانا بیخبر هستم و نقد من کاملا مودبانه و بدور از تخریب به نگارش دراومده بود و منحصر به اوضاع معیشتی نبود.فرمایشات شما کاملا صحیح هست و امیدوارم همه طرف ها سعه صدر بیشتری داشته باشیم

        بسیار سپاسگزارم از نکاتی که عنوان کردید
        برقرار باشید و سلامت خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        يکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ ۰۹:۴۴
        سلام
        شاید دقیقا ندانم که چه شده است ولی ظاهر امر گواه بر این است که دو بزرگواری که خیلی دوستشان دارم با هم دچهر سو تفاهم شده اند
        هر دوی شما دو بزرگوار مایه افتخارید و امیدوارم به دوستی بحثتان ختم شود
        احتمالا بحث اختلاف عقیده نیست زیرا هر دوی شما بسیار با فرهنگ تر از انید که بر سر اختلاف عقیده مجادله کنید
        به هر صورت خواستم به شما و مانای عزیز ازادت خودمو برسونم
        سیده نسترن طالب زاده
        سیده نسترن طالب زاده
        يکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ ۲۰:۴۴
        درودتان جناب بدری گرانمهر
        پوزش دیر پاسخ فرمایشاتتان را مندرج میکنم، اتفاقا در هنگام هیجان تصمیمی نمگیریم، از نوجوانی بر این عادتم، حضرت عالی با هر ادبیاتی مکاتبه بفرمایید، در قلب بنده جای دارید و احترام، دست طبقات سختکوش جامعه، به شیوه ی حضرت رسول، بوسیدنیست، عرض بنده شیعه و سنی نیست، اصلا برای من کفر و دین و.. مطرح نیست، ولی،! هر فرد باید اداب حضور در جامعه ی مقصد را بیاموزد، و در محیط فرهنگی علی الخصوص، حد و مرز برای خود تعیین کند، بنده از بازگشایی چرایی عرایضم چیزی نمینویسم، خودشان به نیکی مطلعند! پسر عزیزم! بنده پس از سالهای متمادی حضور در اجتماعی فرق بین هتاک و شاعر، ادابدان و بیمار اجتماعی را به نیکی تشخیص میدهم، و در کادر، ایشان بسیار بیجا میکنند که به شیعه اهانت کنند، مگر دست خودشانست، اهانت به مقدسات تنها از یک فرومایه بر می اید که البته ایشان چنین نکردند، چهارچوب ادبی باید حفظ شود و باید عرض کنم، سیمای شخصیت بنده به اندازه باطنم برای اینجانب مهم نیست، تنها نگاشتم چون از طبع والای شما مطلعم خواستم باعث کدورت نشود، بنده عرض نکردم کوردها از در پشتی می ایند، این خلط مبحث است، در سایتی که مدیر موسس ان از اکراد اصیل و شریف هستند، کوردها تاج سر شاعرانند، شاد و پیروز و موید باشید
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ ۲۱:۰۸
        یکی از تفاوت های من و امثال شما اینه که الان آزادانه همچنان در این صفحه در حال تایپ هستید و درب این صفحه را از ترس و زبونی، تخته بند نکردم و قفل حمام گنجعلی خان هم بهش نزدم . اینقدر بنویسید تا تخلیه شوید . اتفاقا بنده نیز افراد بیمار روحی را خوب تشخیص میدم ولی خیالت راحت نگاهی به عملکرد گذشته ی هرکس که بندازید ، عیارش مشخص است . ضمنا بحث شیعه و سنی راه انداختن و پشت مدیر قایم شدن دیگه نخ نما شده . برای بلاک شدن مانا فکر دیگری بکنید . همیشه جز این مگر فکری داشتید؟ سالی یک بار می آیم چهارتا مطلب دلی می نویسم و نمی دانم ارث بابای کدامتان را بالا کشیدم .

        حضرت اقدس ، من نان بازوی خودمو می خورم و شب و روز توی سرما و گرمای شهرهای ایران روی ارتفاع با برق سر و کار دارم . دانشگاه هم نرفتم و دبیرستان هم نیمه و نصفه خواندم . انشالله اگر صدها مهندس و ادیب و مؤمن تحویل داده اید ، هیچ کدامشان بی نزاکت نباشند . و دلشان از کینه و حسد خالی باشد .
        سیده نسترن طالب زاده
        سیده نسترن طالب زاده
        يکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ ۲۱:۱۹
        جناب جمشیدی،پیجم بسته است چون در روز بیش از دوازده تا چهارده ساعت مشغول کارم، فرصت عرض ادب و پاسخگویی شایسته ندارم. نگران نباشید، همسر بنده یکی از بهترین متخصصان روانپزشکی اند، اگر مسئله ای باشد اول ایشان متوجه میشوند!! آفرین به شرافتتان، اما ادبیاتتان متعلق به افراد شریف نیست، ابتدا به درون خود مراجعه بفرمایید و کردار خود را بسنجید، پروردگار دل همه ی ما را از کینه و حسد بزداید، اول از همه بنده را
        .
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ ۲۱:۵۷
        خوبه که وقت ندارید در صفحه خودتان باشید . ولی اینجا ماشالله فعالیت جدی دارید
        ...

        الانم زشته جلوی این همه کاربر
        بیا آشتی کنیم 😇😇😇
        شهرام بذلی
        پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۴۱
        درودو احترام استاد ارجمند عالیجناب مانا

        درودی دیگر نثار اندیشه ی پاک و تفکر نابتان

        موفق و مانا باشید
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۲۷
        و آقا شهرام نازنین اگر به این پرسش پاسخ دهند ، ممنون خواهم شد :

        آینده ی شعر را چگونه می بینید در ایران؟
        ارسال پاسخ
        شهرام بذلی
        شهرام بذلی
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۳۷
        سپاس و احترام

        معمولا به یک صفحه بیشتر از یک مراجعه نمیکنم

        خداروشکر که دوباره برگشتم و شرمنده ی چالش سوالات شما نبودم

        البته سوال من یکمی سخته ..

        کاش از من میپرسیدین خوشبختین؟
        صد درصد میگفتم خیر

        و اما بعد


        طبعا به واسطه ی آثار گرانقدری که طی تاریخ از شاعران بزرگی داشتیم

        نه تنها منِ کمترین بلکه عده ای بیشمار از اساتید و استادان شعرو ادب بر این باورند که ادبیات امروز ،له لحاظ ساختاری بسیار فاصله دارد با دوران طلایی گذشته.

        حال دلیل این همه پافشاری بر روی این سخن را باید بزرگان جویا شد .

        اما ژاپنی ها می‌گویند امروزِ پر از اضطراب آینده را دچار تردید خواهد کرد

        با تشکر و سپاس فراوان
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۲۲:۵۹
        ممنونم از شما و پاسخ زیبایتان خندانک
        علی نظری سرمازه
        پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۰۶
        گنجشکی که در سرش هزار عقاب لانه کرده
        و در دلش هرشب
        ققنوسی خودسوزی می کند،
        گنجشکی که حتا از خرده های نان هم
        نارو دیده است،
        دیگر جیک نمی زند :
        عربده می کشد ….
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        چه زیبا
        مرحبا
        خندانک خندانک
        خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۲۸
        دوست خوبم
        سپاس که آمدی و مهر پراکندی

        راستی به نظرتان در شعر ، فرم مهم تر است یا محتوا ؟؟
        ارسال پاسخ
        علی نظری سرمازه
        علی نظری سرمازه
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۲۷
        درود بر مانای ماندگار
        خندانک خندانک
        خندانک
        نسبت
        فرم به محتوا
        مانند
        لباس است به تن
        که به تناسب زیبایی می انجامد خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۲۳:۰۰
        متشکرم از جنابتان خندانک
        علی نظری سرمازه
        پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۱۳
        درود بی قرار
        بر
        مانای ماندگار
        خندانک خندانک
        خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۲۸
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم عادلی
        پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۱۷
        درود برشما استاد
        شعرتان خاص است وزیبا
        💐🌸💐
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۲۹
        سلام خوش آمدید
        آیا دوست خوب ما ، شعر را اتفاقی مهم در تاریخ اجتماعی انسان می دانند ؟
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۵۸
        گنجشکی که در سرش هزار عقاب لانه کرده
        و در دلش هرشب
        ققنوسی خودسوزی می کند،
        گنجشکی که حتا از خرده های نان هم
        نارو دیده است،
        دیگر جیک نمی زند :
        عربده می کشد ….

        قطعه ای که انتخاب کردم را بیشتر دوست داشتم
        گاهی هم جای عربده به سکوت پناه می برد
        درود بر شما و قلم نابتان
        سلامت و برقرار بمانید
        🌸🌸🌸🌸🌸
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۲۹
        درود خانم کاسیانی بزرگوار
        به نظرتان اگر شعر را از زندگی بشر حذف کنیم ، چه اتفاقی خواهد افتاد ؟
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        مریم کاسیانی
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۵۵
        شعر اگر نبود
        موسیقی‌ هم نبود و انسان ها
        بی تحرک تر
        تنها تر
        غمگین تر
        زمخت تر بودند
        و رویاها انعکاس نمایانی نداشتند
        شعر اگر نبود در تعریف عشق و شرح احساس عاجزتر بودیم
        مهم تر از همه زبان فارسی اگر هنوز زنده ست بخاطر وجود شعر و شاعر بزرگ این مرزو بوم، فردوسی گران یاد است (روحش شاد و بهشت ماوای جاویدش باشد ان شاءالله)

        از فواید گشایش پنجره ی سبز،بازگشت و مرور صفحه ست
        که باعث دیدن سوالتان شد،همینقدر در این لحظه به ذهنم رسید
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۲۳:۰۰
        از شما و پاسخ تان سپاس فراوان دارم خندانک
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۳ ۲۰:۳۳
        درود بر شما مانای بزرگ 🌺🌺🌺
        الان دیدم بعد از دبارها خواندن مجدداً بر میگردم
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۳۰
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۳ ۲۰:۴۳
        مانا
        افرین
        افرین
        افرین
        اینه گنجشک از نان ، نارو خورد هم به شعرت آوا داد و هم اندیشه ی خیلی قشنگی داشت
        من واقعن به این سطر حسادت کردم
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۳۰
        سلام شاهرخ عزیز
        به نظر شما ، آوا مهم تر است یا اندیشه؟ آیا وجود یکی می تواند ناقض دیگری باشد؟
        ارسال پاسخ
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۳ ۲۰:۵۵
        درود دوباره بر شما مانای بزرگوار 🌺🌷🙏

        گنجشکی که حتا از خرده های نان هم
        نارو دیده است،
        دیگر جیک نمی زند :
        عربده می کشد ….

        شعرتان را خواندم‌ آنقدر زیباست که دلم‌می‌خواهد مانند کنجشکک اشی مشی شوم و به شعر قشنگ شما کوچ کنم
        دلم میخواهد فقط بنویسم تا دلم آرام شود
        خندانک خندانک خندانک

        عالی عالی عالی بود خندانک
        اگر اجازه بدهید غزلی از مضامین شعرتان بسرایم
        واقعا لذت بردم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۳۲
        دوست گرامی ام
        شعر گنجشکک اشی مشی را هم فرهاد و هم پری زنگنه زیبا خواندند . و آن سلاخ را هم از شعر شاملو به اینجا آوردم. اجازه ی ما هم دست شماست
        راستی به نظرتان این مدل شعر خوب است یا مثل شعر قبلی که وامدار اسطوره هاست ؟
        ارسال پاسخ
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۲:۳۰
        درود بر مانای بزرگ خندانک خندانک
        ابتدا از اینکه اجازه دادید غزلی را بر اساس شعر گنجشکک شما تقدیم ‌تان کنم سپاسگزارم 🌷
        شما با داشتن روح لطیف و مهربان و دلسوز دارای طبعی هستید که خودتان را وقف دل نازکتان می کنید . شعر معراج زیبایی خاص خود را داشت که من با خواندن آن در افسانه ها سیر کردم و در این شعر آنقدر دلسوزانه و بی بدیل در مورد ستمی که به بی دفاع ترین موجود روا شده سخن گفتید که سنگدل ترین هم دلش به درد می آید خندانک
        از شما خواهشی که دارم به احترام شعر و ادب پارسی بسرایید

        از قلمتان بسیار آموختم 🙏🙏🙏🙏
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۲۳:۰۱
        تشکر می کنم دیگربار از حضورتان و پاسخی که نگاشتید خندانک
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۰۰:۵۹
        درود استاد مانا زیبایی در شعرتان تابیکرانه ها قلم را می فریبد
        زیبا بود وبسان گنجشکی جلوی آینه خودرا به دار آویخت
        تنها آینه ها جنون آبشارها را به ملی چک های شهرمان خواهند گفت
        سپاس
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۳۴
        همشهری عزیز خوش آمدید
        راستی شما شعر سپید را دوست دارید یا کلاسیک را ؟
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        آوا صیاد
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۲۲:۰۱
        درود استاد مانا بیشتر شعرسپید را دوست دارم اما هر دوسبک را کار می کنم
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۲۳:۰۱
        ممنونم از آوای مهربان خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدکریمی (پویا)
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۰۱:۱۴
        درود مانای عزیز
        سپید سپیداری سرودید که درآن گنجشکی جیک میزند
        به دل نشست عزیز
        خوشحالم که هستید رفیق قدیمی🌺🌷🌺🌷🌺🌷🌺
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۳۵
        پویای مهربان
        سوالی داشتم : آیا شعر خوب می تواند آدمی را آرام کند؟
        ارسال پاسخ
        محمدکریمی (پویا)
        محمدکریمی (پویا)
        يکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ ۰۲:۲۱
        سلام مانا

        نه...
        عمق دریای حال بد ما آنقدر عمیقه که شعر نمیتونه خوب کنه البته به شرط اینکه آدم باشیم
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۰۱:۲۹
        درود استاد زیبا بود
        بیچار ه گنجشک
        جای دیوانه عربده می کشد
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۳۶
        محمدرضای عزیز
        یک سوال : آیا نقد به شاعران کمکی می کند؟
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۲۰:۰۳
        درود استاد مانا من از ده سالگی بانقد بار آمدم تا الان که کارم تدریس دانشگاه شده با نقد می میرم وزنده می شوم
        دوست دارم نقاد شبیه جلاد پیکره شعر را در هم آمیزدوفراتر ازشاعر مخاطب را به اندیشیدن وادار کند
        بنده هم نقادماهری هستم وهم شاعری حاذق اینگونه نقدها دلم را خنک نمی کند
        نقدی که درآن جر وبحث ومشاجره نباشد نقدنیست
        نقد فراتر ازهرچیز باید سازندهباشد
        استاد شما بزرگ وسرور مایی
        جسارت های بی موقع مرا نادیده بگیرید
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۲۳:۰۲
        ممنونم جناب آزادبخت خندانک
        ارسال پاسخ
        افسانه نجفی
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۰۳:۳۰
        درود بر شما استاد عزیز...بسیار دلنشین...
        کاش آسمان
        تن به روسیاهی ابر ها
        نمی داد
        تا گنجشک ها
        به جیک جیک شان
        ادامه دهند و
        رویای عقاب شدن را
        به کرکس ها
        واگذار می کردند...ولی افسوس!
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۳۷
        ممنون که آمدید
        راستی شما چقدر شعر می خوانید و شاعر الگویتان کیست؟
        ارسال پاسخ
        مهدي حسنلو
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۰۴:۱۱
        سلام
        مانای عزیز
        افرین و دست مریزلد غالی بود
        متل همه شعرات زیبا و متشخص
        می خواستم از در سبز بیام
        فکر می کردم گنجشک و و ارتباط با صدای فرهاد
        خوب ابتدا کوه کن به ذهنم امدم نمی تونستم
        ....تا فرهاد و و اون آهنگ زیبا در اون کنسرتش که تنهایی اجرا می کنه با پیانو می نوازه و می خونه
        افرین ها احتمالن همین بود دیگه
        و خیلی زیبا در ادامه
        که به نظرم یه سیر صعودی داره
        با بیاان زیبا و تاثیر گذار

        خندانک خندانک خندانک 🙏

        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۰۸:۵۸
        درود جناب حسنلو ازدر سبز بیا که فکر کنیم چیزی می دانی قبلا از پنجره سبزتان متشکریم
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۳۹
        خوب ... یعنی از در سبز بیای؟
        در سبز وقت گیر است . حدستان درست بود، خود منم منظورم مرحوم فرهاد خواننده ی بزرگ پاپ بود
        و شعر " گنجشکک اشی مشی "

        به نظرتان این لحن ساده خوب است یا شعرهای دیگرم که در تاریخ و اسطوره ، سیر می کنند؟
        ارسال پاسخ
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۰۳:۰۶
        سلام
        جناب آزاد بخت فکر نمی کنید دیگه بس اینقدر شهر شلوغ شده که یکی ادعای نقد می کنه و نمونه کاراش هم موجود و اتفاقا پای شعر خود من که کارش به قرنی نقد کردن یا بقولی جلادی کردن شعر بوده این من نباید بگم و به به راه بندازم باید که مخاطبان کار این نظر بدن که همه چیز عیان قبلن قبل تر از شما هم یه بابایی که اتفاقا شعرش درجه یک بود انصافا حرف نداشت ولی در مورد نقد همین نظرات داشت این که کسی بلد نیستم نقد فقط نقد های من
        هر جا هست امیدوارم موفق و موید باشه
        با این پیام ها دوست دارید من تحریک کنید
        فکر کنم موفق هم شد ید بزارین رک بگم شعرتون که داستانش مشخص در نقد هم دقیقا به همین ره میروید متاسفانه
        .....

        و اما جناب مانا دقیقا با هاتون هم نظرم می دونم در شعر به جایگاهی رسید یا باید سکوت کنید یا باید این قسم شعرهاتون منتشر کنید البته و الحق کار بس زیبایی حداقل در مقایسه با کار امثال من
        و بخاطر یک جمله چند کلمه ای که خیلی هم مسله نداشت یه پنجره باز می کنند و مستقیم و غیر مستقیم به خیلی چیزها متهمت می کنند
        و در اخر هم عرضشون اینه سرت تو کار خودت باشه چیزی که ما می گیم حق و درست و مابقی اطلاع و سر رشته ای ندارند و بهتر نظر نزارند حتی یه نظر خنثی و روایت ما از تاریخ تنها درست و مابقی کار اجانب و ...
        و یه نکته که همیشه در نوشته هاشون هست بحرین را دادن رفت .... و چرا از اواسط قاجار تا اونجا ظاهرا خیلی مشکلی نیست تا وقتی که روباه پیر سر و کله اش پیدا میشه
        کار کار انگلیس و حالا اینا چقدر ربط داره به بحث و سوال شاعر محترم بماند
        ادم خوب دلش می سوزه بحرین دادن رفت
        ...بعد یه خط کش دستشون گرفتن تا یه جایی سیاه سیاه و درست از یه نقطه ای به بعد سپید
        تمام زورشون و سرمایه شون یا بقولی تخم هاشون می چینن تو این سبد ...مگه کسی جرات مخالفت داره جواب بده همجنس بازی ...
        یا ازادی بیان
        اقا ولش کن بحث زیاد مانای عزیز به نظرم
        باش و شعرهات نشر بده میدونی خیلی دوستان مثل من عاشق شعرت هستن
        و اقای ازادبخت من بی خیال شو
        من تو زمین تو بازی نمی کنم 😉🙏🌹🌷
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۲۱:۴۱
        درود جناب حسنلو وقتی بی خیال می شم به صفحه حقیر اصلا نیا کوچکتم نیا خاک پاتم نیا اصلا به چه زبانی بگم نیا اصلا نمی خواهم شعرم را توبخوانی
        ول کن بابا اصلا من شاعر نیستم نقاد نیستم
        فقط بدم میادشما به صفحه ام می آیید اگر توانستی این کار را انجام بدهی آنوقت غلط بکنم چیزی بگم
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۲۳:۰۳
        سپاس از شما جناب حسنلو . ممنونم خندانک
        ارسال پاسخ
        یاسر کریمی
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۰۴:۴۵
        درود بر استاد ارجمند خندانک
        عالی بود خندانک
        استفاده کردم خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۴۰
        ممنونم یاسر عزیز
        شعر خوب به نظرتان چه مشخصاتی باید داشته باشد؟
        ارسال پاسخ
        یاسر کریمی
        یاسر کریمی
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۰۰:۳۸
        از نظر من شعر روزنه ای برای بیان احساس هر فرد هست استاد خندانک
        حالا خوب یا بد خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۲۳:۰۳
        یاسرخان عزیزم خندانک
        ارسال پاسخ
        راضیه خضری
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۰۸:۵۲
        سلام و درود استاد مانا ادیب بزرگوار خندانک
        خندانک خندانک
        گنجشکی که در سرش هزار عقاب لانه کرده
        و در دلش هرشب
        ققنوسی خودسوزی می کند،
        گنجشکی که حتا از خرده های نان هم
        نارو دیده است،
        دیگر جیک نمی زند :
        عربده می کشد ….

        واقعا خیلی زیباست خندانک همه سروده هایتان پر معنا و شورانگیز هستند خندانک خندانک

        موفق ، نویسا و سلامت باشید خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۴۲
        سلام و کاش همه ی شعرهام مشکلی برای انتشار نداشتند . چون همیشه شعرهایی منتشر می کنم که برای خودم درجه دو و سه هستند و اونها که دوست ترشان دارم، پشت دیوار سایت ها خاک می خورند .

        به نظرتان در این مملکت چه زمان ، واژه ها و اندیشه ها، آزاد خواهند شد؟
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۴۸
        سلام
        و اجازه بدهید به استناد همان کتاب که فرمودید با حرف شما مخالفت کنم : آیا پیامبران به قوانین جامعه ی خود و عقاید آنها احترام گذاشتن؟ آیا انقلاب هایی که در طول تاریخ رخ داده ( از جمله همین انقلاب خودمان ) نتیجه ی سرپیچی مردم از قوانین نبوده؟ خوب چرا شکستن قانون حکومتی در زمان پیش از این جایز بوده ، اما الان جایز نیست؟
        المیرا قربانی
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۲:۲۸
        عرض ادب و احترام خدمت شما استاد عزیز

        سپید شیک و دل انگیزی قلم زده اید.قلم نامتان بماند جاودان🌺🌺
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۴۴
        از حضور سبز شما منشکرم
        ارسال پاسخ
        سیده نسترن طالب زاده
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۰۲
        درودتان جناب جمشیدی گرانمهر
        بسیار مسرورم رد قلم گرامیتان را میخوانم،
        سپیدی ارجمندست، نبضی تپنده در سایت ارزشمند ناب هستید، سوالات نیک و چالش برانگیزی از حضرات پرسیدید، بنده اگر اجازه بفرمایید،برخی نظر شخصی خود را درج کنم،
        جامعه روی شعر تاثیر میگذارد، وقطعا شعر روی جامعه اما تاریخ نشان میدهد مصائب یک ملت هرگز بر قوه ی استدلال و تخیل او تاثیر نگذاشته، شاعر واقعی، واژگان زبان مادری خود را با چنگ و دندان، حفظ میکند، به انها زندگی میبخشد و به یادگار میکذارد، این تعبیر شاعر شادروانی بود که بسیار دوستش میداشتم و بسیار ازیشان اموختم،
        نکته ی دیگر، شعر یک فرد، فرمول ندارد که بشود انرا کشف کرد تا مانند وی بدرخشند، شعر امیخته ای از هنر ذاتی و موروثی، زیبایی و پندار نهان، اموخته های علمی و ادبی، حتی ایدیولوژی امیخته با جسم و جان اوست، شعر در پس اینها زاییده میشود و به ظهور میرسد، عاطفه ی فرد، تجربیاتش، سفرها، شغل، خانواده، هنرهایی که درانها فعال بوده، کتابهایی که خوانده و...، همه. همه موثر است، پس شاعر بودن را نمیشود به کسی تزریق کرد، با غوغاسالاری، تابوشکنی با مظاهر غیراخلاقی، تهاجم به شاعران مشهور و در هم شکاندن خیالی هیمنه ی بزرگان ادب این امر امکان پذیر نیست، شعر میتواند حامل بسیاری از احساسات، توقعات، مسیولیتها و تعهدها، ارمانها، ارزوها و رویاها و ـ.. باشد،
        هم فرم شعر و هم محتوا، در راستای هم مهمند و بیش ازان شخصیت یک شاعر،
        شاعران خارجی و ایرانی بسیار را شخصا دوست میدارم از اسطوره های خارجی، ماریا تسوه تایوا و پوشکین، و شاعران سترگ ایران، تمامی اسطوره های ادب پارسی از قرون پیشین و شعرای قرن حاضر،شادروان سپانلو، دکتر عبدالحمید ضیایی و..، از شعرای مورد علاقه ی بنده هستند،،، پوزش از اطاله ی کلام، می اموزم مانند همیشه
        قلم و اندیشه هایتان سرفراز باد
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۰۹

        سلام استادبانوجان زنده باشید خندانک

        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۶:۲۱
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۰۴
        ممنونم از پاسخ های خردمندانه و با حوصله ی شما ، بانو نسترن عزیز . راستش هرچند دوستانی که در این صفحه گل می کاشتند ، از بزرگواری و مهربانی شان بود . مصلحت دیدم که برای بهتر دیده شدن کامنتها و سهولت در گفتگوی شاعر با بزرگوارانی که به صفحه اش می آیند ، کاشتن گلها را به زمانی و مکانی دیگر موکول کنیم .
        در هر صورت تشریف تان برای بنده سبز و سرشار است
        خندانک
        ارسال پاسخ
        افسانه پنام (مولد)
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۶:۵۱
        سلام و درود استاد مانای بزرگوار
        شعر سپید زیبا و خارق العاده ی شما را خواندم
        اگرچه این هفته ها وقتم اندک‌است و درگیر درس و امتحانم
        اما نمیتوانم از اینجا و شعر دل بکنم؛چند شعر میخوانم انرژی میگیرم و درس میخوانم؛جنون به شعر تا همین حد خندانک
        کاش وقت داشتم و با دقت بیشتری شعر شما را میخواندم و بررسی میکردم تا به عمق آن دست می یافتم..
        به هرحال امید که باشید و برایمان نقدهای آموزنده و اشعار زیبایی به اشتراک بگذارید
        ان شاءالله خندانک
        سلامت و تندرست باشید خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۰۶
        بانوی محترم
        ممنونم که آمدید و به مهر نگاشتید. قطعا خود نیز اگر تاب دوری دوستان را داشتم، هربار و به هر لطایف الحیلی باز نمی گشتم. بی تردید تابستان که بگذرد باز هم عطر آشنا مرا تا مصر ناب ، خواهد کشاند

        تشکر فراوان از حضورتان خندانک
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۲۲:۴۱
        درود استاد مانا
        من خود طرفدار فرم هستم حتی استاد آزادبخت هم دنبال رو همین فرم شعر است تا محتوا
        برای من محتوا دوریال نمی ارزد اگر بتوانیم فرم را زیبا وهوشمندانه در شعر بیاوریم می تواند محتوای عالی بسازد پس محتوا تابع فرم است فرم اصول وبنیان یک شعر است اگر فرم شعر زیبا نباشد محتوای آشکار وپنهانش هیچ علمی مزید مخاطب نخواهد کرد
        اما شعر باید در جامعه تاثیر بگذارد که متاسفانه چنین نیست جامعه بر شعر تاثیر می گذارد بحث را به وقت دیگر موکول می کنم سپاسمندم
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۵۴
        از حضور گرمتان در این صفحه سپاس فراوان دارم . و من نیز مانند شما ، معتقدم شعریت کار و داوری در مورد شعر نباید به عقیده و محتوای ذهنی شاعر کاری داشته باشه . و خود نیز تنها به جاذبه های شعری می پردازم چه مدح شیطان باشد چه الله . هرچند نمی توان عنصر اعتراض و عقیده و شرافت و مولفه های اخلاقی را نادیده گرفت . اما آنها در جای دیگری باید بررسی شوند و منتقد شعر نباید سرگرم محتوا شود . در واقع هم عقیده هستیم همولایتی عزیز خندانک
        ارسال پاسخ
        فرشید به گزین
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۲۲:۴۹
        سلاخی میگریست
        به قناری کوچکی دلباخته بود

        مانا جان ، دوستان عزیز سلام

        مثلا میشه پیش از هر چیز و از باب مطایبه گفت

        " از روزی که اومدی شهرو به هم ریختی .... هر چی در بسته بود به روی من باز شد و الخ..... خندانک

        شعرتون در درجه اول به نظرم مثال خوبی است از تمهیداتی که میتوان در کاز کرد که شعریت اثر تقویت بشه .
        سطر اول تکرار حرف نون
        سوم حرف ز
        و سطرهای پیانی بند اول حرف سین

        فکر کنم یک نکته اموزنده دیگه از جهت فرم ، تقطیع خوب شعر هست

        منِ شعر رو خوب نتونستم شناسایی کنم ، ویژگی عقل کلی رو داره مقداری .
        اول فکر کردم به چی نوک میزنن؟ درخت که کار دارکوبه
        پرنده ها به زمین بهرحال نوک میزنن برای برچیدن دانه .

        شایدم نوک زدن رو مثل به پهلو زدن باید تعبیر کرد برای تحریک کردن به انچام یک عمل یا اشاره به چیزی
        اگه این حدس درست باشه منِ شعر گنجشکی و نه گنجشککی ، دنیا دیده است که از حوض نقاشی جان سالم بدر برده و داره از دانه و دام فراوان این راه سخن میگه .

        چقدر طولانی شد
        زنده باشید خندانک
        اهنگ با صدای فرهاد که جاودانه شد
        و با صدای پری زنگنه انگار ساخته شده بود برای تیتراژ گوزنها
        با اون بازیهای بینظیر
        فیلم عجیبی که حاشیه های اندوهبارش یک تراژدی تمام عیار بود


        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۰۰:۰۰
        درود جناب به گزین متاسفانه ظاهربین هستید واین ظاهربینی هرگز نمی تواند شما را در فهم دقیق اشعار کمک کند شعر آن نیست بر اساس سطحی نگری وعجولانه تصمیم گرفتن بازبینی و خوانده شود این را باید گفت به چه نوک می زند وقتی شاعر مشخص نمی کند پس این برداشت را برای شما آزاد می گذارد که می تواند به هرچیز نوک بزند درخت وزمین وآسمان برایش فرقی ندارد می تواند در هر موقیعتی نوک بزند پس نوع نوک زدن ملاک است نه اینکه به چه نوک میزندهمینقدرت شعر کافی ست که شما راوادار به فکر کردن بکند که به چه نوک می زند
        گاهی به چشم های یک دشمن نوک می زند
        گاهی از سر تفنن نوک می زند
        گاهی می خواهد بفهمد پس هر نوک زدن دنیایش چگونه تغییر خواهد کردآیا این گونه فکر کردن نمی تواند نوک بعدیش را در فکر تو بزند
        گاهی نوک شمرده شمرده پی هم می آیند
        اگر چنین است پس شاعر حساب شده پرنده را وادار به نوک زدن می کند تا مخاطب را در چالش این نوک ها بیندازد
        کوچک ،کوچک شده از کوچکان آزادبخت
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۵۸
        از اینکه اینجا می آیید و بی چشمداشت می نویسید تشکر می کنم . گفتم حالا تو هم روی اعصابم راه نرو و بهم نوک نزن / چون مثل بقیه یه روز به افسانه و خاطره می پیوندی / تازه بعدش توقع عشق داری ( سلاخ شعر شاملو را اینجا وام گرفتم )
        بعدش که دیگه به مخاطبم حق دادم که گنجشکی که این همه درد داشته باشه دیگه کارش از جیک زدن گذشته و به عربده کشی رسیده
        البته من برای شعر هرگز سعی و کوششی ندارم . یه چیزی یهو میاد و می نویسم . بلندترین شعرهام هم یکی دو ساعته تموم شدن . حالا بعدش دوستان خوبی چون شما هستند که عیب و حسن کار را متذکر می شوند
        ارسال پاسخ
        آوا     صیاد
        جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ۲۲:۵۳
        درودی دیگر استنادتان به تاریخ بهتر از استناد به عاطفه است
        در شعر قبلی آیه معراج جو حاکمیت شعر بدون اینکه خود شاعر بیان کند شعر به مراتب هر جه پایین تر می رفت در اوج می ایستاد واین فروتنی در شعر باعث قدرت ونفوذ شعر بر مخاطب است حال باید نگاه کرد شعر بعدی تان چه خواهد گفت
        البته یادآور شوم این دوشعر در دو مقطع زمانی سروده شده اند ونمی توان قضاوتی دقیق در مورد این دوشعر داشت آیا شعری در همین مقطع زمانی دارید که بتوان آن را برکرسی داغ نشاند تا برشته شود زمان و مکان سرودن شعر خیلی مهم است واز این ها مهمتر که چرا اینچنین شعری در یک مقطع زمانی و مکانی سروده شود چه عناصری می تواند شعر را بر حاکمیت خود ارجاع می دهد یاد آور شوم تنها عاطفه نیست شعر را می سازد صور خیال شاعر از مهمترین عناصر وحدت شعر هستند واگر صور خیال شبیه جراغی که مدام روشن است باشد نیاز به تغذیه دارد واین تغذیه نزد شاعر نهادینه شده است
        با احترام آواصیاد
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۰۴
        و بار دیگر از شما متشکرم
        و این فراز از شعر " خونسروده " را تقدیم می کنم که اگر طلسمش مثل شاهزاده ی سنگی داستان امیرارسلان شکسته می شد ، شمایل می نمود . افسوس که عدم تایید خورده و با صدها کامنت عادی و دهها کامنت نقد ، نامرئی ست:

        همین جا
        درست روی همین شیر و خورشید
        علامت زده بودم
        تا گلاله ام مسیر شعر مانا را گم نکند
        صلح بود
        و می ترسیدم صدای تانک ها
        پرده ی توهم را پاره کند
        می ترسیدم از راه مخفی خواب
        برای بوسیدنم آمده باشد
        و من آن شب
        در سنگرهای پنجشیر
        بیدار مانده باشم…



        گفتم: به این پیرمرد پشتون بگو
        تا به حال چند زنبق سفید را
        دور از چشم خدا
        خاک کرده است؟
        که هرچه بذر آزادی کاشتیم
        جوانه ای از جبین جهان نرُست؟
        دریغا بازوی بلورین بامداد
        به ساطور شبت سپردند
        و در سالنامه های سفید سنجار
        هنوز هر ساعتش
        موسم مقدس دوشیزه کُشان است!!!
        و هنوز هرشب زنی با زنبیل خالی
        از کوچه ی فکرم می‌گذرد
        هر روز مردی
        در منتهی الیه شعرم می میرد.



        صلح بود
        و هر گلوله کفر کبیری
        که ایمان پروانه را به خاک می سپرد
        دستی به غبار غمگین ماه کشیدم و
        گفتم الانست که خبرنگاران از خستگی ات
        مستندی برای مادران موصل بسازند
        هی… زندگی… اگر به زیتون چشمت
        ساچمه زدند
        تکلیف تاریک زاینده رود را
        کدام ستاره روشن خواهد کرد؟



        ارسال پاسخ
        فرشید به گزین
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۰۰:۱۷
        سلام‌محمد رضا جان
        زحمتی میکشم‌از ظاهر بینی و سطحی نگری که نگو
        ولی خوشحالم‌که غواصی شما بعد از شناوری روی سطحی ما برجسته تر دیده میشه
        از نوع نگاهتون‌میاموزم
        ولی
        ولی نوک به من شعر زده میشه و من شعر راوی هم هست
        نیمتونم بدون شناختنش برم گام بعد
        ما خیلی زوربزنه‌ ده سیزدهتا پرت و‌پلا مننشر کردیم
        که عمرا بسه حتی سیاه مشقشان‌خواند
        شما توی همین‌یکسال و اندی اقلا صدوبیست تا شعر
        فقط اینجا نهادین . از ده سالگی هم با نقد بزرگ شدین
        قصد عرض اندام نداریم جان‌جدم
        ارادتی هست
        فرشید به گزین
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۰۰:۲۶
        میدونین ، این گنجیشکگ اشی مشی هستا
        دشمن اس فراش باشی و قصاب باشی و اشپز باشی و حاکم باشین و قبل ااز همه حوض نقاشی
        فکر کنین اگه سنکوپ نکرده باشه وقتی خیس و تیلیس درش میارن ، بعیده نوک بتونه بزنه

        تفنن‌هم که منتفیه تو ابن شرایط

        چیزی که از شما میاموزم تفکر انتزاعی شماست و بدون توجه به ارجاعات اثر و براساس عالم ذهنتون پیش میرید
        قشنگه
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۰۰:۴۸
        درود جناب فرشید خان به جد هفت آباجد مرغ سیاه قسم که دیشب خروس لاری می خواست طنازیک نوک باشد آری نوک داریم تا نوک
        نوک مداد
        نوک خودکار
        نوک خودنویس
        ونوک آدم
        به نظر شما کدام نوک زیباتر می نویسد
        اندیشه توخالی مرا بخوانی در قسمت وبلاگ ها متوجه می شوید
        در مورد اشعارم چه بگویم من راه می روم شعر می شوم
        تنها یک چیز می تواند مرا از شعر سرودن بازدارد آن هم مرگ است
        اولین کتاب نقدی خواند م کتاب این چپق نیست
        بود درست یادم هست پدر خدابیامرزم برایتعیین سطح سوادمان ما را مجبور به خواندن کتاب های سحت می کرد تنها چیزی که مرا آرام می کند خواندن کتاب است الان در حال خواندن یکی از کتابهای دکتر حسن انوری هستم وقبل از آن کتاب دکتر حسن احمدی را خواندم والان نیز در حال جواب دادن شما
        عیچ وقت سطحی نگر نیستم ونخواهم بود اگر چیزی را می گویم دلیلش این نبست از روی لجاجت باشد دشمن نازنینم برای بار چند بگویم که برایت ثابت شود که من تورا دوست دارم و توهرگز مرا اینچنین دوست نخواهی داشت
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۱۴
        تو هم مثل داییم هستی محمدرضا
        دو کار رو انجام نده :
        ۱- درخواست نقد ( که بارها دیده ام ازت و این باعث تخفیف شما میشه )
        ۲- اظهار منیت ( مگه اینکه کسی بهت گفت آقا شما باید افلاطون را بشناسی بعد به ثنویت گام بذاری . که دیگر ناچاری بگی بله افلاطون و ارسطو و فلوطین و پسرعموی همسایه شونم خوندم و دیدم . )

        کامنت هایی که از شما دیدم ، ضعیف هستند . و نوعی اکتساب رای برای دیده شدن و تایید . و این اصلا خوب نیست . نیازی نیست به وحید سلیمی بگی که " اگه راست میگی پارتی بازی نیست، بیا صفحه ی من " خوب شاید اون آقا مث بنده اینقدر وقتش آزاد نباشه . یا اصلا خوشش از قیافه ی من نیاد . چرا خودمو خوار کنم ؟

        اما در مورد گنجشک .... نگاهتو دوس داشتم . و به قول فرشیدجان ، این انتزاع زیباست خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد اکرمی (خسرو)
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۰۹:۵۲
        درود جناب مانا
        زیبا قلم زدید
        از مباحث مفید صفحتون هم بهره بردیم
        پیروز و دلشاد باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۱:۰۸
        خوش آمدید
        و این کلبه را رونقی نیست مگر با حضور عزیزان خندانک
        ارسال پاسخ
        فرشید به گزین
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۰۶
        دوستان عزیز همراهان بزرگوار
        تو رو به هر کی میپرستین با مدارای بیشتر رفتار کنیم
        ممکنه در مورد صحبتهای مانا نظری داشته باشیم
        بعضیش رو بپسندیم و بعضیشو نه
        ممکنه فکر کنیم که تند میره و تحریک کننده میشه حرفهاش
        ممکنه بعضی نیت خوانی هم‌بکنیم‌ که شخصا مخالفم با این نگاه
        ولی توی سایت که نباید آتیش بیار معرکه بود بزرگوار

        محیط ادبی هست و طبق رواا ل حدی از ازادی بیان درش پذبرفته شده که کاملا بیشتر از فضای عمومی هست و لازمه . ابنجا هم حوشبختانه نگاه شکاک و ذره بینی به آثار ووستان دیده نمیشه در مرحله تایید

        اگه به فرض که در مطلب یکی از اعضا مورد تندی میبینم ، اب باشیم نه اتش
        حتی اگه مسبوق به سابقه باشه
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۱۶
        والا یکی میگه روباه
        یکی میگه دوزاری
        یکی میگه فرومایه
        یکی میگه پارازیت


        بعد من رفتم برای تک تک همین‌ها صمیمانه کامنت نوشتم که فضای کینه و کدورت نباشه . دیگه نمی دونم چه خاکی توی سرم کنم
        ارسال پاسخ
        بهرام معینی (داریان)
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۶:۵۰
        دورد های بیکران جناب مانای عزیز ‌والا گهر و اندیشمند
        خوشحال از آنم که بار دیگر سروده ای بسیار زیبا وپر معنا
        از قلم زیبایتان خواندم وچون همیشه وبهره بردم
        مسرور ومستدام بمانید
        در پناه حضرت حق
        ایام بکام
        روزگاران بر وفق مراد
        🌹🌹🌹🌹
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۱۷:۰۲
        سپاس از شما دایی جان
        افتخاری ست که هربار نصیب این دیوانه می شود خندانک
        ارسال پاسخ
        نرگس زند (آرامش)
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۲۰:۴۳
        درود وعرض ادب واحترام هدمت استاد مانای دانشمند خندانک
        بسیار خرسندم که باز اثری ناب از جنابعالی خواندم خندانک
        نیاز به تعریف ندارد خندانک
        کامنت ها را خواندم وبعضی هایشان باعث...
        در هر حال همیشه سلامت باشیذ خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ۲۳:۰۶
        ممنونم از حضورتان بانو زند عزیز
        البته بنده هم نسبت به خانم طالب زاده تند رفتم و از ایشان خواستم کلا به این صفحه نیاد . بعد برای اینکه کامنت های هر دو طرف پاک شوند، کامنت خودم را پاک کردم که مال ایشان ماند . تا بنده تأدیب شوم . به هرحال باید در هر سایتی چهار نفر فرومایه مثل مانا باشند و چهار نفر فرامایه هم مانند ایشان تدریس ادب و نجابت کنند خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        يکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۲۰
        درودبرشما استاد عزیزم جناب مهرداد جان عزیزم بسیار زیبا و عالی بود لذت بردم احسن برشما پرمفهوم بود 🌹🌹🌹خوش آمدید 🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵 🌹🌹🌹🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵 🌹🌹🌹🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵 🌹🌹🌹خوش آمدید 🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵 🌹🌹🌹🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵 🌹🌹🌹🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ ۲۱:۰۹
        و اینهمه گل و مهر و عطوفت را کجای دلم بگذارم و چه جوری جبران کنم ؟؟
        هزاران سپاس بابت مهرورزی بی مانند و بنده نوازی تان خندانک
        ارسال پاسخ
        آذر دخت
        يکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۲۸
        گنجشکی که حتی از خرده های نان 😔😔
        عرض ادب
        درود بر شما
        زیبا بود و غمگین
        چقدر دلم گرفت
        تداعی گر واقعیت ها بود

        من نیز امروز گنجشک کوچکی را دیدم که
        هر دو بالش شکسته بود
        و به دنبال تکه های غرور پایمال شده اش از این شاخه به کدامین شاخه
        قلب ناآرامش در جدالی نا برابر با منطقانه های دنیا
        مغلوبه شده بود
        و جان برخاستن نداشت
        حال او گذشته بود
        گذشته های که نمی گذرد
        موفق باشید و سلامت
        🌸🌱🌱🌱🌸
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ ۲۱:۱۴

        سپاس فراوان از حضورتان
        امید که روزی حال همه ی گنجشک ها و درختان و حال همه ی انسانها بهتر شود . هر آنچه در طبیعت خداست ، آیتی از اوست و بیهوده به وجود نیامده
        ممنونم که به مهر نواختند خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        يکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ ۲۲:۱۲
        درود تقدیم به استادمانا
        جا هوسیانم نیه دی فکر هوسیانم نکه
        چوی آگر کورا بیمه دی فکر گیسا نم نکه
        پر دور تو یه کهکشون آساره عاشق نی شته
        مچم وپا وژم مجبور توریانم نکه
        تقدیم به حضرت والا استاد مانا
        شعر کله مناره آزادبخت منتظر کامنت عادی شماست
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ ۲۲:۱۸
        ممنونم ازت محمدرضاجان
        شعر لکی را خیلی زیبا نوشتی . نمی دانم از خودت بود یا نه
        و چشم .. حتما سر می زنم خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        يکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ ۲۲:۲۳
        پشتم چودار اشکیا اقه کمر اشکیایه
        جرگم چو دارسزیا اقه کمر بریایه
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1