يکشنبه ۲ دی
تن پاک شعری از محمد شمس
از دفتر کوله بار عشق نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۲۴ شماره ثبت ۱۳۰۴۸۶
بازدید : ۶۰ | نظرات : ۴
|
|
هیچ کس تنهایی او را درک نکرد
تا تنها برود
او را به لبخند ملیحش می شناسند
ای خاک سرد
چگونه تن پاک را از خود جدا کنم
آخر این تن از قلب من نفس می گرفت
چشمان نافذش
همه را به لبخندی مهمان می کرد
وقتی روان خسته ام
با بخت سیاهش در می آمیخت
با تبسم شیرینش
اندوه خفته در سینه اش
را از من ساده دل پنهان می کرد
یادت هست،
گفتی از فصول درد ها
ساده گذر کن
آهی کشیدی و رفتی
در باران تنهایی، تنها خیس شدی
آواز برادر را بیهوده خواندی
دنیا آنقدر ارزش نداشت
انباشت درد ها
در قلب مهربانت
منفجر شود.
هنگام رفتن نبود....
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.